خدا توبه تو دیگه کی هستی !!!1آقا میخوام یه اعتراف کنم....
اعتراف میکنم ترم 3 که بودم میخواستم یه درس 2 واحدیو بردارم شانسم ظرفیت تکمیل شده بود.. دوستام برداشته بودن منم حوصله نداشتم ترم بعدش تک و تنها پاس کنم..
شماره های یکی از دوستامو داشتم..دیدم اون برداشته رفتم تو پورتالش درسو حذف کردم ...جا باز شد خودم برداشتم..
اون بیچاره هم رفت آموزش کلی دعوا کرد که من این درسو برداشته بودم چرا حذف کردین!!
اصن الان که دارم تعریف میکنما همینجـــور عرق شرم که رو پیشونیم نشسته
مدیونید اگه فکر کنید از رو خباثت این کارو انجام دادم!!
خدا توبه تو دیگه کی هستی !!!1
من اگه جای اون دوستت بودم و میفهمیدم واااااای
مجبور بودم...میفهمی؟
آقا میخوام یه اعتراف کنم....
اعتراف میکنم ترم 3 که بودم میخواستم یه درس 2 واحدیو بردارم شانسم ظرفیت تکمیل شده بود.. دوستام برداشته بودن منم حوصله نداشتم ترم بعدش تک و تنها پاس کنم..
شماره های یکی از دوستامو داشتم..دیدم اون برداشته رفتم تو پورتالش درسو حذف کردم ...جا باز شد خودم برداشتم..
اون بیچاره هم رفت آموزش کلی دعوا کرد که من این درسو برداشته بودم چرا حذف کردین!!
اصن الان که دارم تعریف میکنما همینجـــور عرق شرم که رو پیشونیم نشسته
مدیونید اگه فکر کنید از رو خباثت این کارو انجام دادم!!
نه قابل درک نیست دوستت چه گناهی کرده ..میرفتی پیش مدیر گروهت فآموزش ،معاون آموزشی دانشگاه ،گریه زاری میکردی از این کار بهتر بود
درست کردن کار خودت به قیمت خراب کردن کار کار دیگران درس نیس ...البته تموم شده دیگه فکرشو نکنید
رفتم آموزش ظرفیت ندادن خووو
خدایا ما را ببخشای و بیامرز
خودت بگو از رو چی انجام دادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رفتم آموزش ظرفیت ندادن خووو
خدایا ما را ببخشای و بیامرز
من جای تو بودم میرفتم بهش میگفتم.
هی میخوام بگما روم نمیشه...
دوست صمیمیم هم شده آخـــــه!!
بیخیال باباهی میخوام بگما روم نمیشه...
دوست صمیمیم هم شده آخـــــه!!
حلالیت بطلب به خاطر همچی ،ولی این و نگو بد فکری میکنه ،میگه حسودی و هزار تا چیز دیگه
بیخیال بابا
بهش بگو خودتو خلاص کن
طوری نمیشه
آقــــــا میخوام یه اعتراف دیگه هم بکنم....
اعترافم اومده......اصن داغونما داغووووون
واقعا اعترافات حقیقت داره
یا شنیده هاست بازگو میکنی
نه متاسفانه حقیقته
حالا تو کوچیکی ما هم خیلی کارا کردیم ..اما حالا دیگه .........اعتراف میکنم 5-4 سالم که بود..یه روز منو داداشم خونه تنها بودیم..مامانم هم بود اما تو حیاط مشغول بود...
به داداشم هم سپرده بود که منو تنها نذاره خیلی شیطون بودم..
خلاصه این داداش ما دستشوییش میگیره..دستشویی هم تو حیاط بود...
دستشویی رفتن این بچه همانا و آتیش سوزوندن من همانا..!!
رفتم در ورودی رو از داخل قفل کردم!! نشستم مشغول بازی شدم
هرچی اونا از حیاط بال بال میزدن که درو باز کن..هی وعده و وعید....
دور از جون انگار تو گوش خر یاسین میخوندن من همچنان به بازی مشغول بودم و گاهی نیم نگاهی به اونا مینداختم
لازم به ذکره که زمستون هم بود :خخخخ
همسایه ها رو خبر کردنووخلاصه هرکی هر فیلمی میتونست در آورد آخرشم من درو باز نکردم
اینا هم مجبور شدن قفلساز بیارن
نکته اش اینجاس!! بعد اینکه معرکه خوابید و در باز شد ..مادر گرام برادر بدبخت فلک زده رو به باد کتک گرفت که چرا منو تنها گذاشته..
آخـــــی ..بیچار همیشه جای من کتک میخورد...
حالا تو کوچیکی ما هم خیلی کارا کردیم ..اما حالا دیگه .........
ماشاالل جنابعالی هنوز که هنوز ه.......
نادم و پشیمانم
بازم میخنده ،قزوین میگن سنگ پا های خوبی درست میکنه
رو که نیست
خو چیکار کنم چیزیه که گذشته دیگه
الانم شیطونید؟
نـــــــــه من غلط بکنم دیگه شیطونی کنم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
بازیهایی که تا حالا با دخترا کردید اعتراف کنید | زنگ تفريح | 49 | ||
دانشجويان اعتراف كنيد!!! | زنگ تفريح | 1 | ||
نمیدونم چیرا همش فک میکنم این روزا یه خبریه؟!!!! | زنگ تفريح | 321 | ||
احساس میکنم عاشق شدم | زنگ تفريح | 92 | ||
بجه ها امشب خیلی ذلم گرفته هر کاریم میکنم بی فایدس | زنگ تفريح | 26 |