حسینیه باشگاه مهندسان ایران

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز


ماه غم، ماه عزا، ماه محن بر تو بادا تسليت ياابن‌الحسن (عج)
در عزاي جد مظلومت حسين اشکهايت گشته جاري از دو عين
شال غم افکنده‌اي مولا به دوش ناله از دل مي‌کشي با صد خروش
چنين گويي تو با صد شور و عين روز و شب گريم برايت يا حسين (ع)
گر نبودم تا تو را ياري کنم آنقدر بهرت عزاداري کنم
اشک چشمم گر شود روزي تمام خون کنم جاري ز چشمانم مدام
کي فراموشم شود اين خاطرات کام عطشان تو و آب فرات
کي رود از ياد من شمشيرها نيزه‌ها و سنگها و تيرها
چهره‌هاي نيلي و افروخته جامه‌ها و خيمه هاي سوخته
تا که ياد آيد مرا از قتله‌گاه ناله از دل برکشم با سوز وآه
زين وصيت‌ها همه جان بر لبم داغدار عمه خود زينبم

حامد كاظمي
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق يعني کوچه کوچه انتظار رؤيت خورشيد در باغ بهار
عشق يعني با جنون تا اوج‌ها رفتن از ساحل به بام موجها
عشق يعني يک تغزل شعر ناب مثنوي‌هاي خداي آفتاب
عشق يعني سوختن با شعله‌ها سبز گشتن در شکوه قله‌ها
عشق يعني هاي هاي اشک‌ها در فرات بي‌وفا با مشک‌ها
دست‌افشان رقص سرخي واژگون سعي در محراب با قانون خون
گفتمان مادران داغدار حسرت ديدار گل‌ها در بهار
يک نماد از قصه جام شراب رويکردي سبز در تفسير آب
عشق يعني يک شهود بي‌کران سينه‌اي با وسعت هفت آسمان
در حضور آن فروغ تابناک سر تاويل شفق در جام تاک
پايکوبي بر فراز دارها يک غزل با ميثم تمارها
يا قنوتي هم صداي آبها در نماز صبح با مهتابها
عشق يعني کهکشان در کهکشان چشم اميدي به سوي بي‌نشان
عشق يعني در فضاي رازها خلسه‌اي جاويد با پروازها
عشق يعني بي‌کران نورها با شقايق‌ها ميان هورها
طور سينين حيرتي بي‌انتها شعر شبنم در گلستان خدا
اشک غم در حسرت ديدارها همدلي تا صبح با تبدارها
عشق يعني يک سرود جاودان رقص گلها حيرت پروانگان
عشق يعني زينبي تا اوج‌ها ناخدايي بر فراز موجها
يک زبان در کام از سر غدير کهکشان آسمانهاي منير
چيرگي بر خار و خسهاي سراب مخزن‌الاسرار دخت بوتراب
انعکاس خطبه سجادها يورشي جاويد بر بيدادها
عشق يعني رود رود مادران در عزاي خيلي از نام‌آوران
غرق در خون ذوالجناحي اشکبار در غم بشکوه آن تنها سوار
همنوا با عون يا جعفر شدن روي دستان پدر پرپر شدن
داستان خيمه‌هاي سوخته کودکاني از عطش افروخته
عشق يعني اربعين ياس‌ها اشک سرخي در غم عباسها
تا شهادت يک حبيب باوفا پير برناي کتاب کربلا
جان فشاني مرگ احلي من عسل خوش درخشيدن فراسوي زحل
عشق گفتي کربلا آمد به ياد هيبت خون خدا آمد به ياد
عشق گفتي نينوا آمد به ياد عصمت لاله‌ها آمد به ياد

 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های
برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های

پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان
درهای حسینیه ی دل را بگشا، های

طبّال بزن طبل که با گریه درآیند
طّبال بزن باز بر این طبل عزا، های

زنجیر زنان حرم نور بیایید
ای سلسله‌ها ، سلسله‌ها، سلسله‌ها، های

ای سینه زنان، شور بگیرید و بخوانید
ای قوم کفن پوش، کجایید؟ کجا؟ های

شمشیر به کف، حیدر حیدر همه بر لب
خونخواه حسین آید، درآیید هلا، های

کس نیست در این بادیه دلسوخته چون من
کس نیست در این واحه به دلتنگی ما، های

این داغ چه داغی ست که طوفان شده عالم
آتش زده در جان و پر مرغ هوا، های


التماس دعا...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز هم ماه محرم فرا رسید و ماه ای که به ما هزاران درس می دهد درس گذشت ، درس وفاداری ، درس ایمان، درس معرفت ، درس خداشناسی و ... اما به قول دکتر شریعتی افسوس که ما فقط تشنگی امام حسین رو دیدم کاش تشنه منش و معرفت مولا بودیم . کاری نداریم که چه کسی چه اعتقادی و باوری دارد یکی مسلمونه و یکی مسیحی و یکی زرتشت اما مهم اینه از این اتفاق بزرگ به عنوان یک انسان خردگرا درس و عبرتی بگیریم و اون رو واقعا در زندگی بکار بگیریم .

اما متاسفانه همانطور که هیچ چیزمون به هم نمیخوره و کسی نبود و به ما راه درست عذاداری و پیرو کسی بودن را یاد بده مثل همیشه فرهنگ غنی تظاهر و 2 رویی را خوب بلد شدیم . اینها رو برای این گفتم که
فراموش نکنیم امام حسین محتاج گریه و نذری پخش کردن امثال من نیست شاید محرم بهانه ای بود که امام حسین برای من و امثال من ایجاد کرد که کمی به خودمون بیایم و واقعا یک انسان برای فقط خداوند باشیم و نه کس دیگری .
امام حسین هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

ستار پولدارترین مرد شهر، یکماه تکیه راه می‌اندازد و خودش در روز تاسوعا سر مردم گل می‌مالد و ۱۱ ماه هم سرشان شیره!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

قدرت سامورایی! شب ها در تکیه لخت می‌شود و میانداری می‌کند و روزها مردم را لخت می‌کند و زورگیری …!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن! پوسترهای علی‌اکبر (ع) و حضرت عباس (ع) را در بساطش پهن …!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

آقا احمد تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند و تا آخر سال هم مشتری‌هایش را!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

قادر روزهای تاسوعا و عاشورا قمه می‌زند و علم می‌کشد ولی در ماه رمضان سیگار از لبش نمی‌افتد!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

سیامک چشم چران! که پاتوقش همیشه خدا نزدیک مدارس دخترانه است در دسته‌های عزاداری اسفند دود می‌کند!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

نیما پشت ماکسیمایش می‌نویسد “من سگ کوی حسینم” ولی هیچ وقت از سگ ۱۱ماهه‌اش دور نمی‌شود!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

حاج آقا مداح معروف شهر بابت ۷ ساعت مداحی حقوق ۲۵۰ روز یک کارگر را می‌گیرد!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

رییس شرکت لبنیات شیر تو شیر! ۳۰شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد و ۳۳۵ روز هم با اضافه کردن آب شیرشان را می‌دوشد!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

به جای آنکه ما بر مصیبت مولا بگرییم، مولا بر مصیبت ما می‌گرید!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

حاج آقا کلامی، ۹شب مردم را به تقوی دعوت می‌کند ولی در شب دهم سر زود پایین آمدن از منبر با هیت امنا دعوا می‌کند!



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

هیت امنای مسجد …علیه السلام! درست وقت اذان ظهر عاشورا اطعام عزاداران را شروع می‌کنند و بعد از آن با انرژی و فلوت! سینه می‌زنند و گریه می‌کنند !



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید…

کل یوم عاشورا

یعنی…۱۰ روز و شب …غم گریه

کل ارض کربلا

یعنی…چند مسجد و چند تکیه !



حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی خورشید عصر عاشورا غروب کرد

او هم می‌رود

تا سال بعد !

تا یاد بعد!​
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگر نقاش بودم
کربلا را میکشیدم
یک بیبان سرخ لاله
نینوا را میکشیدم
دشتی از گلهای پرپر
نقشی از حلقوم وخنجر
نقشی از عباس حیدر
اشکی از طفلان زینب منظر نور هدایت کربلا را میکشیدم
...........
ایام بر همه دوستان تسلیت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای حسین فاطمه این کینه هامان را ببین
قلب مجروح درون سینه هامان را ببین
یازده خورشید را کشتند و داغ تو فزون
تکه تکه زین ستم آیینه هامان را ببین

گرچه شد خورشید ما در پرده ی غیبت ولی
می رسد نورش ز ماه حضرت سید علی*
باز هم هر روز عاشورا و هر جا کربلا**
باز هم فتنه، اگرچه هست حجت ها جلی

ترس ما کشته شدن یا غارت این خانه نیست
بلکه دنیایی شدن با مسلک کوفی گری ست
گر که بگذاریم امام خویش را تنها به تشویق هوا
فرق ما با آن جنایت پیشگان سفله چیست؟

ای حسین فاطمه داغت درون قلب ماست
نهضتت رسواگر روی تمام فتنه هاست
شمر را در هر زمان نومید از قتلی کنیم
که پی خورشید و مه دشنه به دست و بی حیاست


 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
از یکی از دوستان..........

آقا این روزا بیشتر از اینکه دلمون با تو باشه ظاهرمون با توئه ! پشت شیشه ماشینمون با رنگ
قرمز نوشتیم یا حسین قربون لب تشنه ات برم ! دور و برش هم رنگ قرمز پاشیدیم که دل
بیشتر کباب بشه که یعنی اره … اینا خونه ! زنگ موبایلمون از ابوالفضل و چشماي قشنگش
میگه ! لباس سیاه پوشیدیم … محاسن رو بلند کردیم … یه عده چفیه انداختن دور
گردنشون ؛ یه عده شال سبز انداختن،بعضیا هم شال مشکی بالاخره هرکسی یه جور ! بدن ها بوي گلاب میده ! تسبیح به دست گرفتیم !
اقا کیف میکنی از این ظاهر قشنگ و بچه مسلمونیمون ؟ …. صب تا شب رادیو تلویزیون و
پخش ماشینامون همه هی میگن مظلوم حسین … حسین جان !میبنی آقا سر شاریم از شور حسینی...اما دریغ از شعور حسینی........
میدونی آقا … این کارا شده کار هر ساله ما ! هر سال سینه میزنیم … اشک میریزیم …
نوحه میخونیم … داد میزنیم ! هی قربون صدقه ات میریم … هی زار میزنیم …هی غش
میکنیم … هی ضعف میکنیم ! هی تو سرمون میزنیم … هی دیوونه میشیم ! هی از علی
اکبر میگیم.. از علی اصغر میگیم …از لب تشنه … از تیر حرمله … از قنداق خونی … از
سر بریده ! از خیمه هاي سوخته ! از شام غریبان ! از اه یتیمان ! … بازم بگم اقا ؟
آقا معذرت ! اما راستش دل خیلی از ماها با تو نیست ! خیلی از ماها حسینی نیستیم الکی هی
میگیم حسین …حسین ! این حسین حسین گفتنمون … این تو سرو سینه زدنمون دوزار
نمی ارزه ! اقا جون اگه ادم حسینی باشه مگه ریا میکنه …؟ مگه گرونفروشی میکنه …؟ مگه
حق بچه یتیم رو میخوره ؟ مگه وعده سر خرمن میده ؟ مگه دروغ میگه ؟ مگه دنبال ناموس
مردم راه میفته ؟ مگه مردم ازاري میکنه ؟ مگه مال بیت المال رو چپو میکنه ؟ مگه حق رو
ناحق میکنه ؟ مگه دین رو به دنیا میفروشه ؟ مگه ربا خواري میکنه ؟ د نمیکنه دیگه اقا!
اقا شرمنده خیلی از ماها دلمون رو نتونستیم راست و حسینی کنیم افتادیم به جون ظاهرمون
… اقا خیلی از ما نتونستیم مسلمون باشیم شدیم مسلمون نما … فقط ظاهرمون قشنگه !
اینو گفتم که نگی نگفتی ! نگی میخواستیم گولت بزنیم ! کارمون خرابه اقا ! خودمون میدونیم
بس!......
:cry: :cry:
:cry:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


باز باران با ترانه
ميخورد بر بام خانه
يادم آمد كربلا را،
دشت پرشور و بلا را،
گردش يك ظهر غمگين،
گرم و خونين،
لرزش طفلان نالان،
زير تيغ و نيزه ها را،
با صدای گريه های كودكانه
وندرين صحرای سوزان،
ميدود طفلی سه ساله
پر زناله ، دلشكسته ، پای خسته
باز باران ، قطره قطره،
ميچكد از چوب محمل،
آخ باران
کی بباری برتن عطشان یاران
ترکنند از آن گلو را
آخ باران .. آخ باران
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصلا حسين جنس غمش فرق ميكند
راه دل است، پيچ و خمش فرق ميكند
اينجا گدا هميشه طلبكار مي شود
اينجا كه آمدي ،كرمش فرق ميكند
حاجت رواست هركه دعا تحت قبه كرد
ارباب باوفا حرمش فرق ميكند
با پاي نيزه روي زمين راه ميرود
خورشيدكاروان،قدمش فرق ميكند...


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

سفیر

وقتی مسلم بن عقیل سفیر امام(ع) رو گرفتند و به دارالاماره بردن دیدند که گریه میکند خوشحال شدند و با طعنه به او گفتند تو که انسان شجاعی بودی چرا چنین گریه میکنی؟

مسلم در جوابشان گفت:

گريه من براي خود نيست بلکه گريه‌ام براي آن سيد مظلوم جناب امام حسين (ع) و اهل بيت او است که به فريت اين منافقان غدار از يار و ديار خود جدا شده‌اند و روي به اين جانب آورده‌اند. نمي‌دانم بر سر ايشان چه خواهد آمد.
پس متوجه ابن‌اشعث گرديد و فرمود: مي‌دانم که بر امان شما اعتمادي نيست و من کشته خواهم شد، التماس دارم که از جانب من کسي بفرستي به سوي حضرت امام حسين (ع) که آن جناب به مکر کوفيان و وعده‌هاي دروغ ايشان ترک ديار خود ننمايد و بر احوال پسر عمّ غريب خود مطلع گردد، زيرا مي‌دانم که آن حضرت امروز يا فردا متوجه اين جانب مي‌گردد، و به او بگویيد که پسر عمت مسلم مي‌گويد که از اين سفر برگرد، پدر و مادرم فداي تو باد که من در دست کوفيان اسير شدم و مترصد قتلم و اهل کوفه همان گروهند که پدر تو آرزوي مرگ مي‌کرد که از نفاق ايشان رهايي يابد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین

دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین

یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین

برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین

کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین

خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین

به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

http://www.****************/upload/images/llq61g9og0kjw2dfjwd9.jpg
 

مدیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
السلام علیک یا ابا عبدالحسین

السلام علیک یا ابا عبدالحسین

سلام من اومدم تسلیتی اول به آقای خودم امام زمان و بعدم به تمامی دوستان گرامی عرض کنم امیدوارم توی این شبها من را هم از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید ممنونم خیلی خیلی التماس دعا .

 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز

بیایید در ماه محرم اگر زنجیرمیزنیم قبل از آن
زنجیر غفلت از پای خود باز کرده باشیم ...
اگر که سینه میزنیم ، قبل از آن
سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم ...
خوب است اگر اشکی میریزیم، اما قبل از آن
اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم ...

آن وقت می توانیم با افتخار بگوییم :


یا حسین (ع )

 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید

در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود


خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...

در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

سیدحمیدرضا برقعی
 
بالا