از سرد شدن... از این هایی که مردن... از خون دیدن ولی وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم مردن خوب بود آروم آروم ...در کناره تو ... و در آغوشه تو ... گریه نکن من دیگه نیستم که ببوسمت.....بگم خوشگل شدی تو خیلی گریه می کنی دلم می شکنه ... دلم نا زکه... نشکونش باشه ؟ من مردم ولی تو باورت نمی شه
تکونم می دی که بیدار شم فکر می کنی مثل همیشه قصه گفتی و من خوابیدم می بینی نفس نمی کشم ....ولی بازم باور نمی کنی اونقدر محکم بغلم می کنی که گرمم شه... اما فایده نداره من مر دم ... ولی برای تو زنده ام
پس هر شب به این باغ بیا .... ولی گریه نکن| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
جشن نامه (اشعار و نوشته هاي سرور و شادماني جهت عروسي ) | اشعار و صنايع شعری | 3 | |
|
|
اشعار سعید پلیمر | اشعار و صنايع شعری | 4 | |
|
|
دفتر تالار اشعار و صنایع شعری | اشعار و صنايع شعری | 49 | |
|
|
مناظره(گفتگو با اشعار) | اشعار و صنايع شعری | 639 | |
|
|
اشعار دفاع مقدس | اشعار و صنايع شعری | 27 |