اشعار و نوشته هاي عاشقانه

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست..
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند

 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
مولانا

مولانا


[FONT=&quot]آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم[/FONT]
[FONT=&quot] ور تو بگوییم که نی , نی شکنم شکر برم[/FONT]

[FONT=&quot] آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان[/FONT]
[FONT=&quot] تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم[/FONT]

[FONT=&quot] آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم[/FONT]
[FONT=&quot] آمده‌ام که زر برم , زر نبرم خبر برم[/FONT]

[FONT=&quot] گر شکند دل مرا , جان بدهم به دل شکن[/FONT]
[FONT=&quot] گر ز سرم کله برد , من ز میان کمر برم[/FONT]

[FONT=&quot] اوست نشسته در نظر , من به کجا نظر کنم[/FONT]
[FONT=&quot] اوست گرفته شهر دل , من به کجا سفر برم[/FONT]

[FONT=&quot] آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند[/FONT]
[FONT=&quot] پیش گشادتیر او , وای اگر سپر برم[/FONT]

[FONT=&quot] گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود[/FONT]
[FONT=&quot] تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم[/FONT]

[FONT=&quot] آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد[/FONT]
[FONT=&quot] و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم[/FONT]

[FONT=&quot] در هوس خیال او , همچو خیال گشته‌ام[/FONT]
[FONT=&quot] وز سر رشک نام , او نام رخ قمر برم[/FONT]

[FONT=&quot] این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من[/FONT]
[FONT=&quot] گفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم[/FONT]

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق روی جوانی خوش نوخاسته‌ام

و از خدا دولت این غم به دعا خواسته‌ام

عاشق و رند و نظربازم و می‌گویم فاش

تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام


 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ماه رویا روی خوب از من متاب
بی خطا کشتن چه می‌بینی صواب

دوش در خوابم در آغوش آمدی
وین نپندارم که بینم جز به خواب

از درون سوزناک و چشم تر
نیمه‌ای در آتشم نیمی در آب

هر که بازآید ز در پندارم اوست
تشنه مسکین آب پندارد سراب

ناوکش را جان درویشان هدف
ناخنش را خون مسکینان خضاب

او سخن می‌گوید و دل می‌برد
و او نمک می‌ریزد و مردم کباب

حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب

خوی به دامان از بناگوشش بگیر
تا بگیرد جامه‌ات بوی گلاب

فتنه باشد شاهدی شمعی به دست
سرگران از خواب و سرمست از شراب

بامدادی تا به شب رویت مپوش
تا بپوشانی جمال آفتاب

سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ
گوشمالت خورد باید چون رباب
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
فراق یار

فراق یار

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
نه قوتی که توانم کناره جستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
نه دست صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامن قرار کشم
ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست
جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو
چرا صبور نباشم که جور یار کشم
شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل
ضرورتست که درد سر خمار کشم
گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید
کمینه دیده سعدیش پیش خار کشم.





 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
ساز من

ساز من

صدای ساز من اردیبهشتی است
صدای ساز من اردیبهشتی است
صدای ساز من اردیبهشتی است
صدای ساز من اردیبهشتی است
صدای ساز من اردیبهشتی است
صدای ساز من اردیبهشتی است
صدای ساز من اردیبهشتی است
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بوی رفتن می دهی ...

در را باز می گذارم

وقتی برو

که گنجشک ها و ستاره ها خوابند ...!

 

ALviin

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart:زیر پلک شب بودنم آرزوست:gol:
جای تو دیدنم آرزوست.
آرزو مُرد زیر پلک نور
پای گل باز از تو گفتن آرزوست.
:smile:
زیر دیوار شب، های های کردنم آرزوست
دل سپردن بی هوس
خواب دیدن چون نفس
کم از کمتر بودنم آرزوست.
:smile:
با نوای ساز شب رقصیدنم آرزوست.
مرگ نور
بوی گور،
زیر باران پر غرور،
شب شکستن
راه بر ماه بستن
لحظه ها را کشتن زیر پای شب آرزوست.
:smile:
دل زِهَر آرزو شستنم آرزوست
باز خواب شب
عطش های زیر تَب
:gol:تشنه اما بیداربودنم آرزوست:heart:
 
  • Like
واکنش ها: noom

ALviin

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, mono]:gol:نام : اواره[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]شهرت : سرگردان[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]شغل : گداي محبت [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]نام مادر: چشم انتظار[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]نام پدر : سلطان غم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]جرم : به دنيا امدن[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]محکوميت : زندگي کردن[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]مدت گذشته :20 سال[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]تاريخ ازادي : مرگ[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]تلفن : اه و ناله [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]ادرس : شهر بي مهري - چهارراه انتظار- خيابان [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]سوزوگداز- کوچهء نامردي- پلاک تنهايي:cry:[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
 

ALviin

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به كوه گفتم عشق چيست؟! لرزيد[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به ابر گفتم عشق چيست؟! باريد[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به باد گفتم عشق چيست؟! وزيد[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] :cry:[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به پروانه گفتم عشق چيست؟! ناليد[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به گل گفتم عشق چيست؟! پرپر شد[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به انسان گفتم عشق چيست؟! [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اشك از ديدگانش جاري شد و گفت:[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]ديوانگيست!!:cry::heart::gol:[/FONT]
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
عطار

عطار

[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اگر تو عاشقی معشوق دور است[/FONT][FONT=&quot]
وگر تو زاهدی مطلوب حور است

ره عاشق خراب اندر خراب است
ره زاهد غرور اندر غرور است

دل زاهد همیشه در خیال است
دل عاشق همیشه در حضور است

نصیب زاهدان اظهار راه است
نصیب عاشقان دایم حضور است

جهانی کان جهان عاشقان است
جهانی ماورای نار و نور است

درون عاشقان صحرای عشق است
که آن صحرا نه نزدیک و نه دور است

در آن صحرا نهاده تخت معشوق
به گرد تخت دایم جشن و سور است

همه دلها چو گلهای شکفته است
همه جان‌ها چو صف‌های طیور است

سراینده همه مرغان به صد لحن
که در هر لحن صد سور و سرور است

ازان کم می‌رسد هرجان بدین جشن
که ره بس دور و جانان بس غیور است

طریق تو اگر این جشن خواهی
ز جشن عقل و جان و دل عبور است

اگر آنجا رسی بینی وگرنه
دلت دایم ازین پاسخ نفور است

خردمندا مکن عطار را عیب
اگر زین شوق جانش ناصبور است [/FONT]
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
عاشقی جرم قشنگیست

عاشقی جرم قشنگیست

[FONT=&quot]اگر تو عاشقی معشوق دور است[/FONT]


[FONT=&quot]وگر تو زاهدی مطلوب حور است[/FONT]





[FONT=&quot]ره عاشق خراب اندر خراب است[/FONT]

[FONT=&quot]ره زاهد غرور اندر غرور است[/FONT]



:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم
چند وقت است كه هر شب به تو مي انديشم

به تو آري، به تو يعني به همان منظر دور
به همان سبز صميمي، به همان باغ بلور

به همان سايه، همان وهم، همان تصويري
كه سراغش ز غزل هاي خودم مي گيري

به تبسم، به تكلم، به دلآرايي تو
به خموشي، به تماشا، به شكيبايي تو

به نفس هاي تو در سايهء سنگين سكوت
به سخن هاي تو با لهجه شيرين سكوت

شبحي چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم كسي ورد زبانم شده است

در من انگار كسي در پي انكار من است
يك نفر مثل خودم عاشق ديدار من است

يك نفر ساده، چنان ساده كه از سادگي اش
مي شود يك شبه پي برد به دلدادگي اش

اگر اين حادثهء هر شبه تصوير تو نيست
پس چرا رنگ تو و آيينه اينقدر يكي است

حتم دارم كه توئي آن شبح آيينه پوش
عاشقي جرم قشنگي ست به انكار مكوش

آري آن سايه كه شب آفت جانم شده بود
آن الفبا كه همه ورد زبانم شده بود

اينك از پشت دل آيينه پيدا شده است
و تماشاگه اين خيل تماشا شده است

آن الفباي دبستاني دلخواه توئي
عشق من آن شبح شاد شبانگاه توئي

آه اي خواب گران سنگِ سبكبار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده

در من انگار كسي در پي آوار من است
يك نفر مثل خودم تشنه ديدار من است

يك نفر سبز، چنان سبز كه از سرسبزيش
مي توان پل زد از احساس خدا تا دل خويش

رعشه اي چند شب است آفت جانم شده است
اول نام كسي ورد زبانم شده است

آي بيرنگ تر از آيينه يك لحظه بايست
راستي اين شبح هر شبه تصوير تو نيست؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



خدایا تو خود این وجود مرا
سراسر همه تار و پود مرا

به عشق و مستی سرشتی اگر
یا غم عشق او از سرم کن به در

یا که صبرم عطا کن
یا نصیبم نما بینمش یک نظر، یا که دردم دوا کن


چرا به نگاهش به چشم سیاهش
تو این همه مستی دادی

اگر همه مستی، تو هستی مارا
به باده پرستی دادی

حالا که جز غم نصیبم ندادی
راهی به کوی حبیبم ندادی

صبرم عطا کن، دردم دوا کن

چرا تو به جای وفا و محبت
به او رخ زیبا دادی

به او سر زلف شکسته برای
شکسته دل من دادی

عمر ی در این سودا به سر بردم خدایا
دور از لبش چون غنچه خون خوردم خدایا

حالا که جز غم نصیبم ندادی
راهی به کوی حبیبم ندادی

صبرم عطا کن، دردم دوا کن
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
از فکر من بگذر ، خیالت تخت باشد
"من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد


این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سر سخت باشد

تصمیم دارد با خودش با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد هم بسازد

هرچند دشوار است باید پا بگیرم
تا انتقامم را از این دنیا بگیرم

من خسته ام دیوانه ام آزارکافی ست
راهی ندارم پیش رو دیوار کافی ست

جز دردها سهمم نبود از با تو بودن
لطفا برو دست از سرم بردار کافی ست

لج می کند جسمت بگوید زنده هستی
وقتی برایم مرده ای انکارکافی ست

با ساز دنیا گرچه مجبورم برقصم
حرفی ندارم چون برایم دار کافی ست

من خسته ام دیوانه م دلگیرم از تو
خود را همین امروز پس میگیرم از تو

از فکر من بگذر ، خیالت تخت باشد
"من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دیرگاهیست که تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غمها شده ام
دگر آیینه زمن بیخبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که جه تنها شده ام
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
مینویسم به امیدی که توخوانی

به شقایق سوگند که تو برخواهی گشت
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]من به این معجزه ایمان دارم[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ...[/FONT]

[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]باغبان دلشاد کنج ایوان زمزمه کنان می گوید[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]:[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]" منتظر باید بود تا زمستان برود، غنچه ها گل بکنند[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ... "[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]دیرگاهیست که من روزنه را یافته ام[/FONT][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به امید رویش لحظه سبز دیدار[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بذر بودنت را در دلم کاشته ام[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ...[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]با خودم می گویم[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] :[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]" نکند بی خبر از راه رسی و من دلخسته[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]با آن همه گلهای آرزو[/FONT][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در سحرگاه وصال جان خود را به تن خسته دشت بسپارم[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ... "[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از نسیم خواسته ام مژده آمدنت را[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به من عاشق رنگین بدهد[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ...[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شک نباید به دلم پای نهد[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]من خانه قلبم را با اشک مژگانم آب و جارو کردم[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]

[SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به امید پیوند

[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به امید لبخند
[/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به امید صحبت[/FONT][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آسمان می خندد ، ماه همچون کودکی معصوم[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]سرسازش دارد[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ...[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]موجها می رقصند، نسترن نیز چو آهوی دشت[/FONT][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به سرمه مشکی چشمانش می نازد[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ...[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]عشق را می بویم[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]زندگی می پویم[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آسمان می جویم[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]دلم اما غمگین سبد شیشه ای نگاه می بوسد[/FONT][/SIZE][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ...[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]هیچ تردیدی نیست[/FONT][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]من به این معجزه ایمان دارم[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]که تو هم می آیی[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]همراه چلچله ها، همصدای چکاوک ، هم پرواز قاصدک[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]هیچ تردیدی نیست[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]من به این معجزه ایمان دارم[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]که تو هم می آیی[/FONT][/SIZE]
[SIZE=+0][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]تو می آیی ...[/FONT][/SIZE]
[/FONT][/SIZE][/FONT]
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
ساز و نوای عشق

ساز و نوای عشق

:gol::gol::gol:
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد /
عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد .
:gol:

:gol:

:gol:

 

ehsan-shimi

عضو جدید
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
من غلام توام از روی حقیقت لیکن
با وجودت نتوان گفت که من خود هستم
دایما عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاسته‌ای از طلبت ننشستم
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم
 

ehsan-shimi

عضو جدید
ز دستم بر نمی خيزد که يکدم بی تو بنشينم
به جز رويت نمی خواهم که روی هيچکس بينم
من از اول روز دانستم که با شيرين در افتادم
که چون فرهاد بايد شست دست از جان شيرينم
ترا من دوست ميدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه ست بر عقلم و گر رخنه ست در دينم
اگر شمشير بر گيری سپر پيشت نياندازم
که بی شمشير خود کشتی به ساعد های سيمينم
بر آی ای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آيد
که بگرفت اين شب يلدا از من ماه و پروينم
از اول هستی آوردم قفای تربيت خوردم
کنون اميد بخشايش همی دارم که مسکينم
دلی چون شمع مبيايد که بر حالم ببخشايد
که جز وی کس نمی بينم که می سوزد ببالينم
تو همچون گل ز خنديدن لبت با هم نمی آيد
روا داری که من بلبل چو بوتيماز بنشينم
رقيب انگشت ميخايد که سعدی ديده بر هم نه
مترس ای باغبان از گل که می بينم نمی چينم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نازي : پنجره راببند و بيا تابا هم بميريم عزيزم
من : نازي بيا
نازي : مي خواي بگي تو عمق شب يه سگ سياه هست
که فکر مي کنه و راز رنگ گل ها رو مي دونه ؟
من: نه مي خوام برات قسم بخورم که او پرندگان سفيد سروده ي يه آدمند
نگاه کن
نازي : يه سايه نشسته تو ساحل
من : منتظر ابلاغه تا آدما را به يه سرود دستجمعي دعوت کنه
نازي : غول انتزاع است. آره ؟
من : نه ديگه ! پيامبر سنگي آوازه ! نيگاش کن
نازي : زنش مي گفت ذله شديم از دست درختا
راه مي رن و شاخ و برگشونو مي خوان
من : خب حق دارند البته اون هم به اونا حق داره
نازي : خوب بخره مگه تابوت قيمتش چنده ؟
من : بوشو چيکار کنه پيرمرد ؟
بايد که بوي تازه چوب بده يا نه ؟
نازي : ديوونه ست؟.
من : شده ، مي گن تو جشن تولدش ديوونه شده
نازي : نازي !! چه حوصله اي دارند مردم
من : کپرش سوخت و مهماناش پاپتي پا به فرار گذاشتند
نازي : خوشا به حالش که ستاره ها را داره
من : رفته دادگاه و شکايت کرده که همه ستاره را دزديدند
نازي : اينو تو يکي از مجلات خوندي
عاشقه؟
من : عاشق يه پيرزنه که عقيده داره دو دوتا پنش تا مي شه
نازي : واه
من سه تاشو شنيدم ! فاميلشه ؟
من : نه
يه سنگه که لم داده و ظاهرا گريه مي کنه
نازي : ايشاالله پا به پاي هم پير بشين خوردو خوراک چيکار مي کنن
من : سرما مي خورن
مادرش کتابا را مي ريزه تو يه پاتيل بزرگ و شام راه مي اندازه
نازي : مادرش سايه يه درخته ؟
من : نه يه آدمه که هميشه مي گه : تو هم برو ... تو هم برو
من : شنيدي ؟
نازي : آره صداي باده ! داره ما را ادادمه مي ده پنجره رو ببند
و از سگ هايي برام بگو که سياهند
و در عمق شب ها فکر ميکنند و راز رنگ گل ها را مي دانند
من : آه نرگس طلاييم بغلم کن که آسمون ديوونه است
آه نرگس طلاييم بغلم کن که زمين هم ...
و اين چنين شد که
پنجره را بستيم و در آن شب تابستاني من و نازي با هم مرديم
و باد حتي آه نرگس طلايي ما را
با خود به هيچ کجا نبرد
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
فاصله ها

فاصله ها

:gol::gol::gol:
در میان من و تو فاصله هاست.

گاه می اندیشم،

_می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!

تو توانایی بخشش داری.

دستهای تو توانایی آن را دارد؛

_که مرا،

زندگانی بخشد.

چشمهای تو به من می بخشد

شور عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا،

سطر برجسته ای از زندگی من هستی.

دفتر عمر مرا،

با وجود تو شکوهی دیگر،

رونقی دیگر هست.

می توانی تو به من، زندگانی بخشی؛

یا بگیری از من،


آنچه را می بخشی *حمید مصدق
.
.
.
.
.
.
http://zarijoon.com/http://zarijoon.com/
http://zarijoon.com/http://zarijoon.com/http://zarijoon.com/http://zarijoon.com/

 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
اوحدی مراغه ای

اوحدی مراغه ای

[FONT=&quot]برین دل هر دم از هجر تو دیگر گونه خار آید[/FONT][FONT=&quot]
ولی امید می‌دارم که روزی گل به بار آید

رفیقان هر زمان گویند: عاقل باش و کاری کن
خود از آشفته‌ای چون من نمیدانم چه کار آید؟

ز تیر خسروان مجروح گردند آهوان، لیکن
بدین قوت نپندارم که زخمی بر شکار آید

ز سودای کنار او کنارم شد چو دریایی
نه دریایی که رخت من ز موجش با کنار آید

گر او صدبار بر خاطر پسندد، راضیم لیکن
بدان خاطر نمیباید پسندیدن که بار آید

همه شب ز انتظار او دو چشمم باز و می‌ترسم
که خوابم گیرد آن ساعت که دولت در گذار آید

بکوش ای اوحدی یک چند، اگر مقصود میجویی
کسی کش پای رفتن هست ننشیند که یار آید[/FONT]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
مرا تا دل سپردن های یک عاشق ببر با خود

و بگذارم . . .

که سر برسینه ات یکدم بیآسایم

وبا قلبم بگو از اوج پرواز ی به سوی عشق

که هرگز دل نمی ترسد بگیرد اوج پروازی !!!



 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نردبان این جهان ما و منی ست
عاقبت این نردبان افتادنی ست
لاجرم هرکس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
:gol::gol::gol:
پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا
گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس
من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا
روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید
پوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟
تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟
مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا
آخر مرا ببینی در پای خویش مرده
کاول ندیده بودم پایان این بلا را
باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه
با نالهای خونین بفرستمی صبا را
چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر
 

Similar threads

بالا