اشعار و نوشته هاي عاشقانه

only

عضو جدید
:heart:
ز من تنهاتری ای عشق، با من چشم را تر کن
بیا با من بگو دردت، به یادم ناله ها سر کن
مگر دیگر سخن با من نخواهی گفت، خوب من
بیا اوضاع فردا را برایم، شادمان تر کن
اگر دیدی که پروازم دگر همسوی خاکت نیست
مرا هر طور که می خواهی بیا بی بال و بی پر کن
شدی از فرط تاریکی به نور دیگران محتاج
منم فانوس پر مهرت،مرا اینگونه باور کن
 

kayhan

عضو جدید
وابستگی

وابستگی

من نه عاشق بودم ونه محتاج نگاهي که بلغزد بر من.
من خودم بودم و يک حس غريب که به صد عشق و هوس مي ارزيد.

من خودم بودم و دستي که صداقت مي کاشت گرچه در حسرت گندم پوسيد.
من خودم بودم و هر پنجره اي که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود

و خدا مي داند بي کسي از ته وابستگي ام پيدا بود...

:crying2:
 

kayhan

عضو جدید
دل تنها

دل تنها

چه سرد است خانه ی دل كه با افتاب هيچ غريبه ای گرم نمي شود ... چشم از دلم بردار كه دير زمانيست به تنهايي خو كرده است ...
 

م.سنام

عضو جدید
كاش مي شد نغمه ياران شنيد
كاش مي شد شور و مستي را چشيد
كاش مي شد بانگاهش تر شويم
كاش مي شد ناز او را هي كشيد
كاش مي شد عشوه معشوق ديد
كاش مي شد رنج عشقش را كشيد
كاش مي شد همچو باران در كوير
با دل و جانش تمنا را كشيد
كاش مي شد با لبانش يار بود
كاش مي شد نوش دارو را چشيد
كاش مي شد همراه حرف دلش
كاش مي شد با دل او زار گريست
كاش مي شد غرق خواهش مي شديم
كاش مي شد هق هق عاشق نشيد
كاش مي شد با صدايش مست شد
كاش مي شد با حضورش سبز شد
كاش مي شد در دلش غوغا بريخت
كاش مي شد با لب حسرت گريست
كاش مي شد همچون سياوش بود زار
كاش مي شد نغمه هايش را شنيد
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فر همایی دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
و از زبان تو تمنای دعایی دارد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیری ست که در کوچه من خوابی نیست
شب های پر از ستاره ،مهتابی نیست
من با که بگویم این سخن را ،مردم
پیراهن آسمان من آبی نیست

***

این قلب تپنده را به خاطر بسپار
این حس کشنده را به خاطر بسپار
کم غصه بخور،پرنده هم می میرد
پرواز پرنده را به خاطر بسپار
 

م.سنام

عضو جدید
 

kayhan

عضو جدید
عطار

عطار

[FONT=&quot]تو مرکب نگویی می تازی و مه و مهر[/FONT]
[FONT=&quot]چون سایه در رکابت چون ذره در هوایت:crying2:[/FONT]

[FONT=&quot][/FONT]
 

kayhan

عضو جدید
اخوان ثالث

اخوان ثالث

[FONT=&quot]باز آیینه ی خورشید از آن اوج بلند[/FONT]
[FONT=&quot]راست بر سنگ غروب آمد و آهسته شکست[/FONT]
[FONT=&quot]شب رسید از ره و آن آینه ی خرد شده[/FONT]
[FONT=&quot]شد پراکنده و در دامن افلاک نشست[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]تشنه ام امشب،اگر باز خیال لب تو[/FONT]
[FONT=&quot]خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد[/FONT]
[FONT=&quot]کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب[/FONT]
[FONT=&quot]شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]روح من در گروی زمزمه ای شیرین است[/FONT]
[FONT=&quot]من دگر نیستم ، ای خواب برو ، حلقه مزن[/FONT]
[FONT=&quot]این سکوتی که ترا می طلبد نیست عمیق[/FONT]
[FONT=&quot]وه که غافل شده ای از دل غوغایی من[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]می رسد نغمه ای از دور به گوشم ، ای خواب[/FONT]
[FONT=&quot]مکن ، این نغمه ی جادو را خاموش مکن :[/FONT]
[FONT=&quot](( زلف ، چون دوش ، رها تا به سر دوش مکن[/FONT]
[FONT=&quot]ای مه امروز پریشان ترم از دوش مکن ))[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]در هیاهوی شب غمزده با اخترکان[/FONT]
[FONT=&quot]سیل از راه دراز آمده را همهمه ای ست[/FONT]
[FONT=&quot]برو ای خواب ، برو عیش مرا تیره مکن[/FONT]
[FONT=&quot]خاطرم دستخوش زیر و بم زمزمه ایست[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]چشم بر دامن البرز سیه دوخته ام [/FONT]
[FONT=&quot]روح من منتظر آمدن مرغ شب است[/FONT]
[FONT=&quot]عشق در پنجه ی غم قلب مرا می فشرد[/FONT]
[FONT=&quot]با تو ای خواب، نبرد من و دل زین سبب است[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مرغ شب آمد و در لانه ی تاریک خزید[/FONT]
[FONT=&quot]نغمه اش را به دلم هدیه کند بال نسیم[/FONT]
[FONT=&quot]آه ... بگذار که داغ من تازه شود[/FONT]
[FONT=&quot]روح را نغمه ی همدرد فتوحی ست عظیم.[/FONT]
[FONT=&quot]:crying2:کریم آباد ورامین ، بهمن 1327 [/FONT][FONT=&quot] اخوان ثالث[/FONT]

 

م.سنام

عضو جدید
خیلی تنهام ... از تنهایی خسته شدم ...
منتظر یه عشقم ...
یه عشق حقیقی ...
کاش یه عشق واقعی میومد و من و همراش می کرد ...
کاش همه ی عشقها واقعی بودن ...
مثل کویری که منتظر بارونه ...
کاش ...
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]در ديده بجای خواب آبست مرا[/FONT]
[FONT=&quot]زيرا که بديدنت شتابست مرا[/FONT]
[FONT=&quot]گويند بخواب تا به خوابش بينی[/FONT]
[FONT=&quot]ای بيخبران چه جای خوابست مرا[/FONT]
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]گريم زغم تو زار و گويی زرقست[/FONT]
[FONT=&quot]چون زرق بود که ديده در خون غرقست[/FONT]
[FONT=&quot]تو پنداری که هر دلی چون دل تست[/FONT]
[FONT=&quot]نی نی صنما ميان دلها فرقست [/FONT]http://www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]گفتم: چشمم، گفت: براهش ميدار[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم: جگرم، گفت: پر آهش ميدار[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم: غم تو، گفت: نگاهش ميدار[/FONT]
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]عشق تو ز خاص و عام پنهان چه کنم[/FONT]
[FONT=&quot]دردی که ز حد گذشت درمان چه کنم[/FONT]
[FONT=&quot]خواهم که دلم به ديگری ميل کند[/FONT]
[FONT=&quot]من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم[/FONT]
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ای غم گذری به کوی بدنامان کن[/FONT]
[FONT=&quot]فکر من سرگشته ی بی سامان کن[/FONT]
[FONT=&quot]زان ساغر لبريز که پر می ز غمست[/FONT]
[FONT=&quot]يک جرعه به کار بی سرانجامان کن[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت

گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت

چمن حکایت اردیبهشت می‌گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت

به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت

مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت

قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گر چه غرق گناه است می‌رود به بهشت
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آنست که باشد غم خدمتکارش...
 

م.سنام

عضو جدید


[FONT=&quot]**چشمان خیس**[/FONT]
[FONT=&quot]به چشمانم نگاه کن که خیس شده اند[/FONT]
[FONT=&quot]می گویی چرا؟[/FONT]
[FONT=&quot]درد دوری به چشمانم هم رحم نکرد[/FONT]
[FONT=&quot]اگر آمدی کمی نوازشم کن تا آرام تر شوم[/FONT]
[FONT=&quot]عاشق نوازش کردنت بودم[/FONT]
[FONT=&quot]از وقتی که رفتی.........[/FONT]
[FONT=&quot]درد دوری نوازشم می داد[/FONT]
[FONT=&quot]و دیگر به او نیز عادت کردم[/FONT]
[FONT=&quot]هر جا هستی به یادت گریه می کنم[/FONT]
[FONT=&quot]تا چشمانم همیشه خیس باشد[/FONT]
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با روی دلفروزت سامان بنمی‌ماند
با زلف جهان‌سوزت ایمان بنمی‌ماند

در ناحیت دلها با عشق تو شد والی
جز شحنهٔ عشقت را فرمان بنمی‌ماند

زین دست عمل کاکنون آورد غم عشقت
آن کیست که در عشقت حیران بنمی‌ماند

در حقهٔ جان بردم غم تا بنداند کس
هرچند همی کوشم پنهان بنمی‌ماند
 

سرينا

عضو جدید
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بيار نفحه‌ای از گيسوی معنبر دوست

به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پيامی از بر دوست

و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای ديده بياور غباری از در دوست

من گدا و تمنای وصل او هيهات
مگر به خواب ببينم خيال منظر دوست

دل صنوبريم همچو بيد لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

اگر چه دوست به چيزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشيم مويی از سر دوست

چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکين غلام و چاکر دوست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر عشق نبود
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود
از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟
در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمان نمی گذرد عمر ره نمیسپرد
صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است
نه شب هست و نه جمعه
نه پار و پیرار است
جوان و پیر کدام است زود و دیر کدام است
اگر هنوز جوان مانده ای به آن معناست
که عشق را به زوایای جان صلا زده ای
ملال پیری اگر میکشد تو را پیداست
که زیر سیلی تکرار
دست و پا زده ای
زمان نمی گذرد
صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است
خوشا به حال کسی
که لحظه لحظه اش از بانگ عشق سرشار است
 

kayhan

عضو جدید
یاد آن روز که در صفحه ی شطرنج دلت
شاه دل بودم و با کیش رخت مات شدم
:crying2:
 

kayhan

عضو جدید
گرچه آب رفته باز آمد به رود
لیک این ماهی دلم ، پیش از این ها مرده بود
:crying2:
 

kayhan

عضو جدید
اگر چه در میان دست من شاه دلی بود
ولی در دست تو برگ تکش بود
بیامد هر رقم برگ حکم از دل
نمانده جز ازین چند برگ آخر

به شش رسید دست ما لیک
شما اندر همان اولین بودی
با این که آن شاه دلم بر زمین خورد
نیاوردی تکت تا دست بگیری

من اندر این تفکر تا به امروز
ندانم چون بود اصل کارت

تو می دانستی و کاری نکردی؟
و یا از بهر دل دستم بدادی؟
:crying2:
 

kayhan

عضو جدید
از خودم

از خودم


[FONT=&quot]عشق ما عشق آشنایست[/FONT]

[FONT=&quot]همان عشق کهربایست[/FONT]

[FONT=&quot]همان عشق گریزان و پریشان[/FONT]

[FONT=&quot]همان ماتم به جای یادگاران[/FONT]

[FONT=&quot]همان کز طره اش یادی بیاشفت[/FONT]

[FONT=&quot]همان کز قرارش دل همی گفت[/FONT]

[FONT=&quot]ندانم تا به کی باید صبوری[/FONT]

[FONT=&quot]در این ایام بی هم زبونی[/FONT]

[FONT=&quot]ندانم چون بود آخر کار[/FONT]

[FONT=&quot]ندانم تا به کی باید ندانم[/FONT]

[FONT=&quot]به جای دوست یادش بیارم[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT]

[FONT=&quot]برای اوست باید من بدانم[/FONT]

[FONT=&quot]برای جان خویش نیست باک[/FONT]

[FONT=&quot]برای تاب او باید بتابم[/FONT]

[FONT=&quot]برای این دلش تا کی کشم ناز[/FONT]

[FONT=&quot]برای روی او تا کی کشم آه[/FONT]

[FONT=&quot]برای بوی زلفش تا به امروز[/FONT]

[FONT=&quot]تمام کارهایم بود، افسوس[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT]

[FONT=&quot]گناه من نبود کاخر چنین شد[/FONT]

[FONT=&quot]به رسم لیلی و مجنون تمام شد[/FONT]

[FONT=&quot]تا به آخر کس نمی دانست این درس[/FONT]

[FONT=&quot]ندانستم اگر در کار این عشق[/FONT]

[FONT=&quot]بگیرم مشق خود از کار مجنون[/FONT]

[FONT=&quot]بیاساید دل در بحری از خون[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT]

[FONT=&quot]چگونه سر کنم با یاد او ، من[/FONT]

[FONT=&quot]به یادش هردمی من بر مزارم[/FONT]

[FONT=&quot]بیا تا آخر آخر بمانیم[/FONT]

[FONT=&quot]که کار از لیلی و مجنون بدانیم[/FONT]

[FONT=&quot]تمام اشک هایم شد فدایش[/FONT]

[FONT=&quot]به آب دیده گانم شست پایش[/FONT]

[FONT=&quot]در این زندان بی حاصل چه باک است[/FONT]

[FONT=&quot]اگر هم ذره ای چون من نباشد[/FONT]

[FONT=&quot]بیا تا چون به رسم عشق مجنون[/FONT]

[FONT=&quot]تا آخر کار ریزم اشک چو جیحون[/FONT]

[FONT=&quot]به یادش این همه روزها بودم[/FONT]
[FONT=&quot]دمی کاخر شدن فرجام کار است.
:crying2:
[/FONT]​
 

Similar threads

بالا