اشعار و نوشته هاي عاشقانه

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بگذار سر به سينه‌‌ي من تا که بشنوي
آهنگ اشتياق دلي دردمند را
شايد که بيش از اين نپسندي به کار عشق
آزار اين رميده‌ي سر در کمند را
بگذار سر به سينه‌ي من تا بگويمت
اندوه چيست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته‌جان
عمريست در هواي تو از آشيان جداست
دلتنگم آنچنان که اگر ببينمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شايد که جاودانه بماني کنار من
اي نازنين که هيچ وفا نيست با مَنَت
تو آسمان آبي و روشن مني
من چون کبوتري که پَرَم به هواي تو
يک شب ستاره‌هاي تو را دانه‌چين کنم
با اشک شرم خويش بريزم به پاي تو
بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت اي چشمه‌ي شراب
بيمار خنده‌هاي تو‌ام بيشتر بخند
خورشيد آرزوي مني گرم‌تر بتاب
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شب که بوی زلف تو با بوسه نسیم
مستانه سر به سینه مهتاب می گذاشت
با خنده ای که روی لبت رنگ می نهفت
چشم تو زیر سایه مژگان چه ناز داشت
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلم را با غم لطفت در آميز
بكام من شراب عشق خود ريز

زبار خود پسندي وا رهانم
كه از كار عبادت وا نمانم

بكوي رحمت خود كن اسيرم
بتار زلف احسان كن اسيرم

كرم كن بنده شرمنده ات را
عنايت كن الهي بنده ات را
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشا به حال لک لکا که خوابشون «واو» نداره، خوشا به حال لک لکا که عشقشون «قاف» نداره، خوشا به حال لک لکا که مرگشون «گاف» نداره، خوشا به حال لک لکا که لک لک اند....

 

م.سنام

عضو جدید
دلم بدجوری هواتو کرده
دلم بدجوری هواتو کرده
تو غربت ترانه دنبال تو می گرده
تنگ غروب خسته و تنها
صدات می کنم ای هم آشنا
ناز نگاتو به دنیا ارزون نمیدم
ستاره‌ی عشقمو به آسمون نمیدم
بیا تو خاطره‌های خط خطی
سراغی بگیر از من پاپتی
چه کنم چی بگم از کدوم بهونه
دوست دارم رو فقط یه بار بگو عاشقونه
اون لحظه حس میکنم تو بهشتم
اینو بدون سرنوشتم و به نام تو نوشتم
بی تو من کبوتری پر شکسته
تو نیستی کنج قفس تنها نشسته
تو آسمون آبی عشق تو یه ترانه
واسه داشتنت منم اون حس عاشقانه
اگه من جنگل خشک تو ببار
با حضورت سرم یه دنیا بذار
رسوای عشقم بین پیر و جوون
بازم رسواترم کن بدتر از رسم زمون
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
قلبی داری به وسعت هفت دریا و بی نهایتی آسمانها
باید منطقی باشیم
حق داری، اگر دلت برایم تنگ نمی شود!!!
 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم بدجوری هواتو کرده
دلم بدجوری هواتو کرده
تو غربت ترانهدنبال تو می گرده
تنگ غروب خسته و تنها
صدات می کنم ای هم آشنا
ناز نگاتو بهدنیا ارزون نمیدم
ستاره‌ی عشقمو به آسمون نمیدم
بیا تو خاطره‌های خطخطی
سراغی بگیر از من پاپتی
چه کنم چی بگم از کدوم بهونه
دوست دارم رو فقطیه بار بگو عاشقونه
اون لحظه حس میکنم تو بهشتم
اینو بدون سرنوشتم و به نام تونوشتم
بی تو من کبوتری پر شکسته
تو نیستی کنج قفس تنها نشسته
تو آسمون آبیعشق تو یه ترانه
واسه داشتنت منم اون حس عاشقانه
اگه من جنگل خشک تو ببار
با حضورت سرم یه دنیا بذار
رسوای عشقم بین پیر و جوون
بازم رسواترم کنبدتر از رسم زمون



شب و هوس

در انیظار خوابمو صد افسوس

خواب به چشم باز نمی اید

اندوهگین و غمزده میگویم
شاید زروی ناز نمی آید

چون سایه گشته خواب و نمی افتد
در دامهای روشن چشمان

میخواند ان نهفته نا معلوم
در ضربه های نبض پریشانم

مغروغ این جوانی معصومم
مغروغ لحطه های فراموشی

مغروغ این سلام و نوازشبار
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
یار با یار سفرکرده به تنها نرود

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

بر دل آویختگان عرصه عالم تنگست
کان که جایی به گل افتاد دگر جا نرود

هرگز اندیشه یار از دل دیوانه عشق
به تماشای گل و سبزه و صحرا نرود

به سر خار مغیلان بروم با تو چنان
به ارادت که یکی بر سر دیبا نرود

با همه رفتن زیبای تذرو اندر باغ
که به شوخی برود پیش تو زیبا نرود

گر تو ای تخت سلیمان به سر ما زین دست
رفت خواهی عجب ار مورچه در پا نرود

باغبانان به شب از زحمت بلبل چونند
که در ایام گل از باغچه غوغا نرود

همه عالم سخنم رفت و به گوشت نرسید
آری آن جا که تو باشی سخن ما نرود

هر که ما را به نصیحت ز تو می‌پیچد روی
گو به شمشیر که عاشق به مدارا نرود

ماه رخسار بپوشی تو بت یغمایی
تا دل خلقی از این شهر به یغما نرود

گوهر قیمتی از کام نهنگان آرند
هر که او را غم جانست به دریا نرود

سعدیا بار کش و یار فراموش مکن
مهر وامق به جفا کردن عذرا نرود
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وقت طرب خوش يافتم آن دلبر طناز را


ساقي بيار آن جام مي مطرب بزن آن ساز را

آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را

امشب که بزم عارفان از شمع رويت روشنست



باري حريفي جو که او مستور دارد راز را

دوش اي پسر مي خورده‌اي چشمت گواهي مي‌دهد




بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را

روي خوش و آواز خوش دارند هر يک لذتي



يا رب که دادست اين کمان آن ترک تيرانداز را

چشمان ترک و ابروان جان را به ناوک مي‌زنند



در گوش ني رمزي بگو تا برکشد آواز را

شور غم عشقش چنين حيفست پنهان داشتن



ترسم که آشوب خوشت برهم زند شيراز را

شيراز پرغوغا شدست از فتنه چشم خوشت



گر زان که بشکستي قفس بنمودمي پرواز را

من مرغکي پربسته‌ام زان در قفس بنشسته‌ام



مشکل به دست آرد کسي مانند تو شهباز را

سعدي تو مرغ زيرکي خوبت به دام آورده‌ام
 

kayhan

عضو جدید
عشق کدامست؟

عشق کدامست؟

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که بیش از این
نپسندی به کار عشق، آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویت
اندوه چیست ، عشق کدامست،
غم
کجاست.

بگذار تا بگویمت
این مرغ خسته جان ، عمریست در هوای توست
از آشیان جداست

بگذار تا ببوسمت ، ای نوش خنده ساز

بگذار تا بنوشمت ، ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیش تر بخند
بیش تر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
گرم تر بتاب
گرم تر بتاب
گرم تر بتاب

------------------------------
این شعر تقدیم می شه به همه ی دل سوختان، عشاق ، داغ دیده گان ، ماتم زده ها و ....
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بازآ و در آینه ی جان جلوه گری کن
ما را ز غم هستیِ بیهوده بری کن
وین تیره شبِ حسرت و نومیدی ما را
از تابش خورشید رخ خود سپری کن
ای ماه فلک این ره بی فایده بگذار
رو قافله ی ماه مرا راهبری کن
از وصل خود ای گل ثمری بخش به عمرم
و آسوده ام از سرزنش بی ثمری کن
تا ملک نظر بر تو مسلم شود ای دل
کسب نظر از مکتب صاحب نظری کن
ای عشق چو از هر خبری با خبری تو
ما را ز کرم مرد ره بی خبری کن
ور عقل کند سرکشی و داعیه داری
زودش ادب از سیلی شوریده سری کن
با اهل هنر چیرگی بی هنران بین
وین سیر عجب در هنر بی هنری کن!
چون عرصه ی تنگ ندهد رخصت پرواز
رو آرزوی نعمت بی بال و پری کن
رعدی ز در عشق مرو بر در دیگر
هشدار و حذر از خطر دربدری کن
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
صورت نبندد ای صنم، بی زلف تو آرام دل
دل فتنه شد بر زلف تو، ای فتنهٔ ایام دل

ای جان به مولای تو، دل غرقهٔ دریای تو
دیری است تا سودای تو، بگرفت هفت اندام دل

تا جان به عشقت بنده شد، زین بندگی تابنده شد
تا دل ز نامت زنده شد، پر شد دو عالم نام دل

جانا دلم از چشم بد، نه هوش دارد نه خرد
تا از شراب عشق خود، پر باده کردی جام دل

پیغامت آمد از دلم، کای ماه حل کن مشکلم
کی خواهد آمد حاصلم، ای فارغ از پیغام دل

از رخ مه گردون تویی، وز لب می گلگون تویی
کام دل من چون تویی، هرگز نیابم کام دل

ای همگنان را همدمی، شادی من از تو غمی
عطار را در هر دمی، جانا تویی آرام دل
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با خيالت دل خوشم ای ماه پنهان بعد از اين
می نهم بی روی تو سر در گريبان بعد از اين

پشت اين ديوارها سوسوی يک فانوس نيست
لحظه هايم بی تو چون شام غريبان بعد از اين

فصل ها تکرار يک پاييز بی پروانه اند
کوچه ای بی انتها، من زير باران بعد از اين

اين خيابان های خالی تا کجايم می برند
مشت در جيب و پر از بغض نيستان بعد از اين

گر که بگذاری سرت را بر سکوت شانه ام
می شوم غرق گل و بوی بهاران بعد از اين

عشق را هم صحبت اين لحظه های لال کن
آه ای شيرين زبان، من را مرنجان بعد از اين
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من فکر مي کنم
هرگز نبوده قلب من
اين گونه
گرم و سرخ:

احساس مي کنم
در بدترين دقايق اين شام مرگزاي
چندين هزار چشمه خورشيد
در دلم
مي جوشد از يقين؛
احساس مي کنم
در هر کنار و گوشه اين شوره زار ياس
چندين هزار جنگل شاداب
ناگهان
مي رويد از زمين.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون باد می روی و به خاکم فکنده ای
آری برو که خانه ز بنیاد کنده ای
حس و هنز به هیچ ، ز عشق بهشتی ام
شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ا ی؟
اشکم دود به دامن و چون شمع صبحدم
مرگم به لب نهاده غم آلود خنده ای
بخت از منت گرفت و دلم آن چنان گریست
کز دست کودکی بربایی پرنده ای
بگذشتی و ز خرمن دل شعله سرکشید
آنگه شناختم که تو برق جهنده ای
بی او چه بر تو می گذرد سایه ای شگفت
جانت ز دست رفت و تو بی چاره زنده ای
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوشست درد که باشد امید درمانش
دراز نیست بیابان که هست پایانش

نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست
که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

عدیم را که تمنای بوستان باشد
ضرورتست تحمل ز بوستانبانش

وصال جان جهان یافتن حرامش باد
که التفات بود بر جهان و بر جانش

ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت
کمینه آن که بمیریم در بیابانش

اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم
که آبگینه من نیست مرد سندانش

ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز
کنند چون نکنند احتمال هجرانش

گر آید از تو به رویم هزار تیر جفا
جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش

حریف را که غم جان خویشتن باشد
هنوز لاف دروغست عشق جانانش

حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای
سر صلاح توقع مدار و سامانش

گلی چو روی تو گر ممکنست در آفاق
نه ممکنست چو سعدی هزاردستانش
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي شکستن دل يه لحظه وقت کافيه... اما براي اينکه از دلش در بياري شايد هيچ وقت فرصت پيدا نکني... - مي شه بعضي ها رو مثل اشک از چشمات بندازي.... اما نمي توني جلوي اشکي رو بگيري که با رفتن بعضي ها از چشمات جاري مي شه...... - هميشه غمگين ترين و رنج اور ترين لحظات زندگي ادم توسط همون کسي ساخته مي شه که شيرين ترين و به ياد موندني ترين لحظات رو براي ادم ساخته... - وقتي قلب ها به همديگر نزديک باشند فاصله مهم نيست.عشق کيلومتر ها را از بين ميبرد و سختي ها را اسان مي کن
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من[/FONT]

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]بیا و قطره اشکی که من هستم خریدارش [/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]بیا و قطره اخلاص دریا کردنش با من[/FONT]

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]به ما گو حاجت خود را اجابت می کنم آنی[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]طلب کن هرچه می خواهی مهیا کردنش با من[/FONT]

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]بیا بر نیک و بد را جمع منها کردنش با من[/FONT]

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من[/FONT]

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت [/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من[/FONT]​
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هوا سرد شده است، دست‏های من بیشتر از همه سرما را می‏فهمد.
سرما یعنی دستی که تنها مانده است، هوای سرد امّا یعنی تنهایی دست‏هایت را کسی نخواهد فهمید
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اسم من چيست؟خدايا چه کنم،يادم نيست![/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]امشب آماده شدم تا چه کنم؟يادم نيست![/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من که همسايه ي نزديک شقايق بودم،[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پا شدم آمدم اينجا چه کنم؟يادم نيست![/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من چرا از تو بريدم؟وچرا برگشتم؟[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وبنا شد که دلم را چه کنم؟يادم نيست![/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من نشاني دل دربه درم را،زيبا[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از تو پرسيده ام ،اما چه کنم؟يادم نيست![/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اين نوشته غزل کيست که من مي خوانم؟[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اسم او چيست؟خدايا چه کنم؟يادم نيست! [/FONT]​
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ديگه بسه دلم از درد گرفت
غم تنهايي تو پشت دنيا رو شكست
غم تنهايي تو پيرم كرد
يه چيزي مثه يه اشك چشممو مي سوزونه
يه چيزي مثه يه بغض گلومو فشار ميده
ماه اي ماه بلند چشم پلنگ وحشيو پر آب نكن
رحم كن ابرو كمون گيسو كمند خونمو خراب نكن
بذار يه لحظه ببنده چششو
بذار در خواب ببينه غمشو


نمايشنامه ماه و پلنگ اثر بيژن مفيد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای عشق به درد تو سری می‌باید
صید تو زمن قوی‌تری می‌باید
من مرغ به یک شعله کبابم، مگذار

این آتش را سمندری می‌باید
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

....​
صداي قلب ترا
پشت آن حصار بلند
هميشه مي شنوم
هميشه سوي تو مي آيم
هميشه در راهم
هميشه مي خواهم
هميشه با توام اي جان
هميشه با من باش
هميشه اما
هرگز مباش چشم به راه
هميشه پاي بسي آرزو رسيده به سنگ
هميشه خون كسي ريخته است بر درگاه​
فريدون مشيری

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نیستی و صدای تو، هوای خوب این خونه‌اس
صدای پای عطر گل، صدای عشق دیوونه‌اس
تو از من دور و من دلتنگ، تو آبادی و من ویرون
همیشه قصه این بوده، یکی خندون یکی گریون
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چه زیباست بخاطر تو زیستن
وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛
وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛
و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،
مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،
زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،
وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛
برای تو می تپد
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر هر چه بود و هست

در پیش روی تو

محکم و استوار اقرار می کنم

این اعتراف من

باواژه های مهر

جمله های شوق

در موجی از غرور

این اعتراف من:

من دوست دارمت...

من دوست دارمت...

من دوست دارمت...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای روز !چه بی صفا و جان فرسائی؟
ای شب !چه سیاهکار و وحشت زائی؟
ای چرخ ! چه پست و مست و بی پروائی؟
ای عمر !چه جانگزا و بی معنائی ؟

تنها تو فقط خیالِ او ، زیبائی
 

Similar threads

بالا