اشعار و نوشته هاي عاشقانه

seashell

عضو جدید
كابوس هاي خانه را
با نفس هاي بريده بريده
ثبت مي كنم

دروغي ست
آفتاب ناديده را
با هزار و يك زبان مدح گفتن
وفتي كه شب افتاده است
بختك وار بر پنجره ام
 

*sasa*

عضو جدید
گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
 

Telma72

عضو جدید
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوش تر از اینت ندانم
و گر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری،زهر گرم سینه سوزی
توشیرینی،که شور هستی از توست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو هستی از توست...
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا زمانی که چنگال های مرگ
در استخوانهامان فرو نرود
باورمان نمی شود
که سیب سرخ زندگی
مسموم به زهر آرزوست
 

*sasa*

عضو جدید
از عملـــیات شنــاســایی بر می گــردم

لــغات را اسیــر کردم

تا مخـــتصات زیــبایی ات را اعـــتراف کنند

تــا بــه چشـــمانت می رســـیدند

شـــهید می شـــدنــد
 

*sasa*

عضو جدید
نه کسی منتظر است...
نه کسی چشم به راه...
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه...
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه.
 

*sasa*

عضو جدید
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
 

seashell

عضو جدید
نگران من نباش
دست‌هایم را
به از دست دادن عادت داده‌ام
گروهی پرنده می‌آیند
گروهی پرنده می‌روند،
و تنها
پرنده‌ای از کوچ می‌ماند،
که پرواز را نمی‌داند.
 

seashell

عضو جدید
جاده‌ای بودم
باریک،
به اندازۀ یک‌نفر
و طولانی و یک‌طرفه
آن‌قدر که باید عصازنان
به روزهای پیری و کوری‌ام می‌رسیدی
چگونه برگشتی؟
به روزهای پیش از بوسیده شدن
چگونه برگشتی؟
 

*sasa*

عضو جدید
اینجــآ ایستاده اَمـ
بـِ امید اینکــِ از این راه بیایے وَ ـمَن چشمـ روشنے بگیرمـ !
امـــآ از یاد برده اَمـ که تـــو همیشه خودتــ را بــِ آن راه مے زنے
 

*sasa*

عضو جدید
آرزوهــــــآیــــم هــوآیی میــــشوند . . . !

بر بــــآد میــــــروند . . . !

دود میشـــــنود . . . !

حـــس میـــکنم معتـــآد حســـرت هآیــــم شـــده ام . . . !

چـــــرآ بودنــــت رآســت و ریســت نمی شـــود؟!. . .

من که تمـــآم پـــآزل هـــای تنهــآیــی ام رآ درســت چیــــده ام . .
 

*sasa*

عضو جدید
تــو بــا مــَن قـــَهــر کــُن ,

مـی رَوم پــُشــتـــِ شــَب بـــوهـــا پــِنــهــــان می شــوم..

تـــا دِلـــَتــــ بــَرایــم تـــَنــگــــــ نــشَــوَد !

نــِمــی آیــَم ;

فــَقــَطــ تــو را بــه خـــُــدا زود دِلــَــت را تــَنــگـــ کــُن....

ایـــن شـــَب بــوهـــا مــَرا مــَســتــــــ کــَرده انــد ....!
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
چهار فصل را گشتم , تکاندم
لا به لای این همه ,
یک " جفت " انتظار , دست نخورده ... قدیمی ...
هنوز " این پا و آن پا " می کند !
 

seashell

عضو جدید
آخرین جام را می خورم به سلامتی
پیوندی که از هم گسست،
جدایی ما دو،
اندوه من.
همیشه خواهم خورد به سلامتی
لبانی که دروغ گفتند،
چشمانی که چون گور سرد بودند،
دنیایی بی رحم و خشن،
و نجات بخشی که در خواب است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با اینکه تازه دیدمت انگار یه عمره با منیانگار داری با اون نگات اسممو فریاد میزنی
چشمات باهام غریبه نیست یه تیکه از خود منه
دلم داره با نفسام برای تو پر میزنه
تویی که با اومدنت دلم پر از جوونه شد
خونه ویرونه من بازم دوباره خونه شد
تویی که بودنت برام دلیل زنده بودنه
تموم آرزوم فقط بدون تو نبودنه
دارم میرم ولی دلم میخواد باشم کنار تو
میترسم از این که یه عمر باشم در انتظار تو
بدون تو نمی تونم یه لحظه آروم بگیرم
اشکام سرازیر میشه و از غمو غصه میمیرم
آخه مگه به جز تو کی مونده تو این دنیا برام
دیگه کسیو ندارم من موندمو خاطره هام
اما میدونم که باید دوریتو به جون بخرم
از پیش تو باید یه یادگاری ببرم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میترسم تا آخر توی خیالت از حس تنهایی بمیرم
هر قت که بارون میزنه بازم تا بی نهایت تو میرم
چه احساسی به خرج بدم که بگم بی تو هیچم
که چرا از کوچه راه به شب بارون می پیچم
تو پنهونی توی قلبم که تماشات همه رازه
غیر دوریت چیزی منو یاده گریه نمیندازه
میدونم حالمو دیدی که سرو پا مست دردم
اگه دستمو نگیری به کی دیگه دل ببندم
هنوزم دلشوره داره بی تو هر خاطره دنیام
تورو به قلبم سپردم تا نره از دست نفسهام
اینجا که تنها تر منم بند بند تنم با تو
مقصد خاموشه چشام یه دریا بارون تا توه
خیال تو کمه برام شدی یه پاره از تنم
راهی تا بودنت بزار دلو به دریا بزنم
دور از تو بی تو سر کنم تا کی غم دقایقو
کی جز تو پنهون می کنه از بغض من ای هق هقو
دیداره ما با گریه رفت جاده به دنبال چشات
این انتظار عذابم برگرد دلم تنگ برات
 

Similar threads

بالا