اشعار و نوشته هاي عاشقانه

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاهی کرده در آفاق و ماهی کرده ام پیدا
چه روشن ماه و روشن بین نگاهی کرده ام پیدا
به سوی خلق هر راهی که دارم کور خواهد شد
که از دل با خدای خویش راهی کرده ام پیدا
من آن بخت سپید خود که گم شد سال ها از من
کنون در گوشه ی چشم سیاهی کرده ام پیدا
به آهی کز دل آوردم گرفتم دامن همّت
خداوندا چه دامنگیر آهی کرده ام پیدا
برای زندگانی موجبی در خود نمی دیدم
کنون گر عمر باشد تکیه گاهی کرده ام پیدا
گدای عشقم و عرض نیاز بی نیازی را
بلند ایوان ناز پادشاهی کرده ام پیدا
از این پس «شهریارا» از غم دنیا نیندیشم
که چون آغوش پیر خود پناهی کرده ام پیدا
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب تمام حوصله ام را

در یک کلام کوچک

در «تو»

خلاصه کردم:

ای کاش می شد

یک بار

تنها همین

یک بار

تکرار می شدی!

تکرار...
 

succulent

عضو جدید
همیشه بهت میگفتم دلم میخواد خوشحالت کنم ،
چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت نبودن منه …
 

succulent

عضو جدید
xa2.jpg

ﺩﺭﺩﯾﻌﻨـﯽ :
ﺍﻣﺸﺒــﻢ ﻣﺜــﻞ ﺷﺒــﺎﯼ ﺩﯾﮕـﻪ
ﺭﻭ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸـــﯽ
ﺁﻫﻨﮕــــ ﺑــﺰﺍﺭﯼ ﻭ ﺑـﺎﺯﻡ ﻓﮑــﺮ ﮐﻨــﯽ
ﺑـﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾـــﯽ ﮐــﻪ ﺑﺎﻫــﻢ ﻣﯿﺰﺩﯾــم…
به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ خیلی همراهم بودی….
به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ حتی یه نگاهش برات یه دنیا ارزش داره…
به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ چقدر باهم دعوا کردیم و آشتی کردیم…
به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ کلی حرف توی دلت میمونه و نمیتونی بهش بگی…
ﺑﻪ ﺍﯾﻨـﮑـﻪ….
لعنت به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ ها….
ﻭ ﻣﺜـــﻞ ﻫﻤﯿﺸــﻪ ﭼﺸﻤــﺎﺕ بایــد ﺗﻘﺎﺻـــ ﭘﺲ ﺑـــﺪن…
 

succulent

عضو جدید
اگه تو کوچه پس کوچه های قلبم گم شدی،دنبال هیچ کس نباش تا بهت آدرس بده، چون فقط تو اونجا هستی
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطرم نیست که از کِی به تو عاشق شده‌ام

به تو عاشق شده فارغ ز علایق شده‌ام

خاطرم هست که دادند مرا آب حیات

باز شد کام من از تربت و از آب فرات

نه من از روز ولادت شده‌ام مرده‌ی تو

دلم از روز ازل بود گره ‌خورده ‌ی تو

خاطرم هست به گوشم چو اذان می‌گفتند
دین من حب شما بود ، از آن می‌گفتند

شیر مادر که به جانم غم تو ریخته بود
نمکی داشت که با اشک درآمیخته بود

شهد شیر و نمک اشک به جانم چو نشست
دلم از غصه ترک خورد ، شنیدم که شکست

مادرم بود کنیز و پدرم نوکر تو
خانه ‌زادم که شدم عبد علی‌ اصغر تو

خاطرم هست که یک بار محرم که رسید
مادرم پیرهن مشکی من را که برید

بخیه ‌زد به لباس من و نیشتر به دلش
سر سوزن به لباس من و خنجر به دلش

زیر لب گفت فدای تو شوم جان پسر
روی هر بخیه اثر بود ز اشک مادر

روی هر خانه نشانی ز محرم زده بود
به در خانه‌ی ما پرچم ماتم زده بود

مسجد و تکیه ، حسینیه ‌ی زیبا شده بود
کینه‌ها مرده ولی دوستی احیا شده بود

خاطرم هست گُل گریه به باغ جگرم
خاطرم هست کشیدم گِل ماتم به سرم

خاطرم هست دم و سینه و زنجیر و علم
چایی تازه‌ دم پیرزنی با قد خم


لقمه‌ ی پاک پدر از نمک خوان تو بود
شیر مادر همه از چشمه‌ی احسان تو بود

من که با رزق تو از کودکی ‌ام پیر شدم
بی‌ سبب نیست که این‌ گونه نمک‌ گیر شدم

والدینم ز تو امید دعایی دارند
که غلامان تو هم شیر بَهایی دارند

سینه ‌زن‌ های همان دوره همه مَرد شدند

مبتلای تو و عشق تو و بی ‌درد شدند
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب چو در بستم و مست از می‌نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشه دهر
بر سر آتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم‚ عمر حسابش کردم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه زیبا میگذرد
یادت
در قلبم
انچنان که
انگار
همین
حوالی
نشسته ای
تماشایم میکنی
اه چه
دل تنگت هستم
و چه
مستانه دلم میخواهد
بوسه بر لبانت بزنم
و ارام
بگویم
دوستت دارم
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر کسی دنبال خبر می گرده
بهش بگین عشق داره بر می گرده
عشق میاد ، همین روزها خیلی زود
عشق میاد ، تازه می فهمیم کی بود
وقتی میاد ، دور و برش شلوغ نیست
این دفعه حتما ، خودشه ، دروغ نیست
وقتی میاد ، زندگی آسون می شه
میاد و تو خونه ها مهمون می شه
هر کسی دنبال خبر می گرده
بهش بگین عشق داره بر می گرده
عشق میاد ، همین روزها خیلی زود
عشق میاد ، تازه می فهمیم کی بود

عشقه دیگه ، فقط یکم پیر شده
از عاشق ها یک خورده دلگیر شده
عشقه دیگه ، فقط تو هیچ قابی نیست
شبیه این عشق های قلابی نیست
عشق و نامه های راه دورش
عشق میاد ، عشق و دل صبورش
میاد و این پنجره ها وا می شه
دلخوشی گم شده پیدا می شه
عشق میاد ، شهر رو خبردار کن
این رو برای همه تکرار کن

هر کسی دنبال خبر می گرده
بهش بگین عشق داره بر می گرده
هر کسی دنبال خبر می گردهبهش بگین عشق داره بر می گردد»
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
چشمان بارانیم را
به سوی اسمان میبرم
اهسته
ببه اسمان میگویم
کی باز خواهد گشت
اما
هر بار که
این را میگویم
تنها
اسمان
برایم میبارد
انگاه با
تمام ناامیدی
به زیر باران میروم
و چنان پایکوبی میکنم
تا کسی
چشمانم را نبیند
بگذار
بگویند
دیوانه شده ام
 

succulent

عضو جدید
قصه ي عشق من و تو به قشنگي خياله من و تو ماهي تو آبيم که جدائيمون محاله
 

succulent

عضو جدید
پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت

بيچاره از اين عشق فقط سوختن آموخت

فرق من و پروانه در اين است

پروانه پرش سوخت

ولي من جگرم سوخت
 

succulent

عضو جدید
نخ داخل شمع, از شمع پرسيد :
چرا وقتي من ميسوزم تو هم آب ميشي؟
شمع گفت:
مگه ميشه کسي که تو قلبمه بسوزه و من اشک نريزم؟
 

*sasa*

عضو جدید
"یه روز به این همه بی قراری میخندی
و ساده از کنارشان می گذری...!"
این زیباترین دروغیست
که دیگران برای آرام کردنت می گویند...
 

succulent

عضو جدید
عشق رو نميشه با يه شاخه گل مقايسه کرد ولي ميشه عشق رو با يه شاخه گل اثبات کرد :gol:
 

succulent

عضو جدید
در سکوت دادگاه سرنوشت, عشق بر ما حکم سنگيني نوشت... گفته شد دل داده ها از هم جدا واي بر اين حکم و اين قانون زشت
 

Similar threads

بالا