اشعار و نوشته هاي عاشقانه

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دریچــــــه
...

روی دیــوار نـــــگاهت
دریچـــه ای باز میـــکنم

از این دریـــچه ،
هزار قاصـــــدک ، از عشــــق خود
ســــمت نــــــگاه تو روانـــــــه میـــکنم
.

بخـــوان پیــــامشان
ببـــین احســاســــشان
،
قـــلب خود را همــــراهشان
سوی تو حـــواله میــــکنم ...
.
.
شباهنگ(.ن ثانی)

 

glosi

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کم باش !
اصلا هم نگران گم شدنت نباش ...
اونی که اگه کم باشی گمت می کنه ،همونیه که اگه زیاد باشی حیفت می کنه ...!
سعی نکن متفاوت باشی ،فقط خوب باش ...
این روزها خوب بودن به اندازه کافی متفاوته ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هر فصلی که باشد

باران..

برف...

برگ...

من ایمان دارم تو همه جا کنار ردپای من

سایه ات را انداخته ای
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه.....

تا همیشه حاکم بر ولایت عشق

تو چه در دل داری الهه مهر

تا همیشه خوشخرام دشت جنون

من چه دارم جز سرخی خون

تا همیشه با تو دل خوشست

این امید واپسین درمن به جوششست

از دل گرد تنهایی ربودی

با غزلهایت کینه ها را زدودی..

همیشه شب ترانه دارد

در دل خود رازهای بسیار دارد

همیشه در ترانه هایش رد پای توست

سرزمین نور لبریز از برق نگاه توست

تا همیشه جاوید میمانی

چون دردل شب در شعر تا ابد میمانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

این روزها…”بغض” دارم!
“گریه” دارم!
تــــــــا دلت بخواهـــــــد…
“آه” دارم…!
ولی “بازیگر”خوبی شده ام…
“میــــــ خنــــــــدم”
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

" آسمان " جای قشنگیست کبوتر باشیم
" عشق " پرواز بلندیست بیا پر باشیم


" دشت " گهواره ی سبزیست قدم بگذاریم
" باغ " از رایحه لبریز ، معطر باشیم


" گوش " ، آشوبِ چکاوک ، بنشاند در دل
" رنگ " زیباست ، چو پروانه مصور باشیم


" بذر " پاشیم ز لبخند که غم بگریزد
مرگِ شادی رسد از غصه مکدر باشیم


دست یابیم به اندام عروسی چون عشق
" مِهر " را مشق چو گلواژه ی دفتر باشیم


" زندگی " حس عجیبیست ولی شیرین است
عشق فصلیست که ما شور سراسر باشیم


" وقت " تنگ است درنگ از چه نمایی عاکف ؟!
عشق شد مقصد اگر ، نقطه ی آخر باشیم




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لحظه هایی هست که دلم واقعا برایت تنگ می شود

من اسم این لحظه هارا "همیشه"گذاشتم.


براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 800x684 مي باشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کوک کن،
ساز سر انگشتانت را
بر تنم ضرب بگیر
تا برقصم از عشق
.
کوک کن
ساز نگاه گرمت
کوک کن ساز همه ی اندامت
تا برقص آیم من
من و حسم،من و جسمم
من و تو
.
من که مستم ز می آغوشت
و چه داغ
میزنم بوسه به ساز تن خوش
آهنگت
.
تو خودت آهنگی
همه شوری و نوا
همه رقصی و سرور
که من از صبح ازل
در هوای تو شکوفا شده ام
.
کوک کن سازت را
و بدان تا آخر
تا همان روز که میگویند
صبح ابد است
با تو خواهم رقصید
با توو ساز توو آهنگت
.
کوک کن
سارب اندامت
و در آغوشم گیرو
بکوبان تندتر
و بزن محکمتر
تا در آغوش تو رقصم سفت تر
.
کوک کن سازت را...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
چه شغل عجیبی!!

شروع هفته تو را می بینیم

باقی هفته

به خاموش کردن خودم در اتاقم مشغولم ... !



شمس لنگرودی
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا ایران است گربه هفت هزار ساله،
یک موی این گربه را به هزاران پر طاووس بیگانه نمی دهم،
چو ایران نباشد تن من مباد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دستم

به تو که نمی رسد،


فقط حریف واژه ها می شوم !

گاهی،

هوس می کنم،

تمام کاغذهای سفید روی میز را،

از نام تو پرکنم …

تنگاتنگ هم،

بی هیچ فاصله ای !!

از بس،

که خالــی ام از تو …

از بس،

که تو را کـم دارم …





 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


همه ی کلماتــــــ با آنچه میان من و توست بیگانه اند…
و من هیچ کلمه ای را برای گفتگو با تــو شایسته تر از سکوت نیافته ام
آیا سخن مرا میشــــنوی؟؟؟؟


 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این سیگار که میکشم،
همان فریادهایی است که نمی توانم بزنم،
همان حرفهایی که جرات گفتن به کسی را ندارم،
همان دلتنگی هایی که روز به روز پیرم میکند،
همان خاطراتیست که نه تکرار میشود و نه فراموش،
همان تنهایی های که کسی پرش نمی کند،
همان دردهایی که درمان ندارد،
این سیگار را دوست دارم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دل آدم گاهی چه گرم می شود

به یک " دلخوشی کوچک "

به یک " هستم "

به یک " نوازش "

به یک " آغوش "
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
هی فلانی

عاشقانه های مرا به خود نگیر

مخاطب من

معشوقی ست که هنوز به دنیا نیامده !!

تو که مدت هاست

برای من

از دنیا رفته ای ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستـــانم را ... که به آرامــــی می فشاری !

گونه ام را ... که با شیطنت می بوسی !

عابــران اخم کرده را ... که می خندانی !!!

دلم فریــــــاد می زند ...

نکند این بی خبران ، عشقــمان را چشم کنند !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه تقابل نابرابرانه ای است ؛

تو به منی که دوستت دارم ، اعتماد نداری ...

اما من به تویی که دوستم نداری ، اعتماد دارم !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نــامــت را...

خــاطـراتــت را...

بــوسـه هـایــت را...

و لـمـس ِ حـس ِ بــودنـت را...

هـمـه ُهــمه را ، بــه دسـت سـرد بــاد سپـُـردم!

یـــــــادم تـــو را فـــــــرامــــــــوش...
 

mahsa711

عضو جدید
چقدر سفت شده پدالهاي
دوچرخه دو نفره دوستيمان...!
يا من خسته ام..!
يا شيب زياد است..!
شايد هم "شما" ديگر ركاب نميزني...؟!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه شعرها را گشتم . .
نشانی از تو نیافتم
برای تو باید
شعری دیگر سرود .
تو . . خود منی
در قالبی دیگر . .
ساده تر . .
پاک تر . .
غریب تر . .
مسحور تر .
یا نیمه ی منی
فرسنگها دورتر از من . .
چونان
که امتداد بهت نگاه من
در همه چیز
حسرت نشانی از تو یافتن است .
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امــــان از دوری . . .



ایـــن روزهــــا . . .


بــا هــر صـــدایی بــر مــی گـــردم . . .



و هـــر بــار بــــاید . . .


بــــه روی دلـــم نـــیاورم . . .


" کــــه تــــو نــــــبودی " . . .

 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میتــرســم ...






کسـی بــوی تنـت را بگیــرد !!!


نغمــه دلـت را بشنــود ...


و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش !!!


چـه احســاس خـط خطــی و مبـهـم یسـت ...


ایــن عــاشقــانـه هــای حســود مــن !!!



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من آن قوی ساحل تنهایی ام

که آخرین سروده ام را

براوج قله هستی

مسلط برهمه پستی

برای توسروده ام این بی قافیه سخن را....

تو،که پاک زادمرا،همان عشق ناب رابه سخره گرفتی

برای توسروده ام این بی قافیه سخن را

عشق وعاشق ومعشوق سه واژه،

سه واژه ازبی کران هستی

عشق،هرم نفس معشوق

عشق،حرم نفس عاشق

به عقل گفتم عشق،گفت رهاکن

به جان سپردم،گفت خود را فناکن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
*یاد بگیرم:با جبرتولد آغاز شدم و با جبر مردن پایان می گیرم.

*یاد بگیرم:با اختیار این فاصله را پر کنم.

*یاد بگیرم:که قانون جبر را نشکنم.قانون اختیار را،شجاع و قوی زندگی کنم که

چشم را به همه خوبی ها و بدی ها بگشایم که عاشقانه ترین،والاترین،زشت ترین و

خشن ترین کلام بشری را بشنوم.که بدانم،بدانم و باز هم بدانم.

که اشک بریزم،بغض کنم،درهم شوم اما چشم نبندم.

*یاد بگیرم:که نمی توان به قلب بگویم نزن اما باید بگویم چگونه بزن

*یاد بگیرم:فقط به آدم های درخشان خیره نشوم وحتی در چشمان ناتوان ترین

انسانها دنبال زیبایی بگردم.

*یاد بگیرم:بزرگی آنهایی که عمرشان صرف آدم های فراموش شده می شود و در

کارنامه شان،هیچ نابغه و دانشمندی نیست.

*یاد بگیرم:در هر کودکی دنبال رد پای کسی باشم که دنیا را قدمی به سمت نیکی می برد.

*یاد بگیرم:برای عشق ورزیدن منتظر نشوم تا گرفتاریهای هر روزه پایان یابد،که در

ضرباهنگ چالاک رگهایم نت های غم ها،شادی ها،امید هاو نا امیدی ها را

بشنوم و در سمفونی پر شکوه یک قلب دریایی اجرای همه حس ها را شاهد باشم.

*یاد بگیرم:که خطر نا شناخته را بپذیرم و از تلاش تن نزنم.

*یاد بگیرم:در کشاکش سختی ها،قوی و امیدوار باشم.

*و یاد بگیرم:مسئولانه تلاش کنم و مؤمنانه رها کنم که برای قدردانی داشته ها

منتظر از دست دادن ها نشوم.

برای سپاسگذاری،چشم به راه اتفاقی عجیب نباشم و دعا کردن را تا زمان استیصال

به تأخیر نیاندازم.
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز

بیا عشقمون رو محکم به هم گره بزنیم
و آرزو کنیم این گره هیچ وقت باز نشه ،
حتی با دندون روزگار
 

Similar threads

بالا