اشعار و نوشته هاي عاشقانه

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
ویرانی ام را به یکباره جان داده ای
به من فرصتیک تمنا نشان داده ای
غم بی پایان من را امیدی نبود
تو اما رسیدی امید نهان داده ای







 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بی تو
تو این شبای بد
گریه م دیگه در نمیاد
اشک غم انگیز دلم جز تو
کسی رو نمی خواد . .
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اندیشه ات را با که میپرورانی؟
خوش به حالش!
اما مرا همین بس که دوستت دارم.............
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سوگندبه زیبایی چشمهایت

وبه ریزش همیشگی اشکهایم

که من به خیال باتو بودن نیز قانعم

پس خیالت رااز من نگیر که

خیالت مهربانترین تصویردنیاست



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی همان لحظه ای بود

که به عکاسی یک نقطه در اوج کرامت رفتم

زندگی شوق خریدن یک بادبادک برای کودکیست

که شب ها خواب رسیدن به ماه می بیند

زندگی خواندن یک بیت ز شعر سهراب

و فرو رفتن در عالم خواب

زندگی دیدن یک لحظه ی باریکه ی نوریست

که از سقف سیاه منزل به تو می خیزد

زندگی حس غریبی ست که با موج بازی یک ماهی

در حوض دل عاشقی میاید

زندگی آن شبی بود که به کوچه ی خلوت دل

سفری کردیم و گفتیم سلام

و نگاهی به نگاهی که آواز صداقت می خواند
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم در چشم هم

آخرین بوسه

آخرین نگاه

آخرین شعر ترم

آخرین قطره اشک

شعرم از چشم تو می جوشد

راه بر گونه ی تو می جوید

و نهایت به لبت می ریزد

آغوش آخر در تب و تاب

دست من سرد ، بی تاب

لب من می لرزد ،

از لبت می پرسد :

بازگشت را آیا

امید هست ؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز



گاه و بی گاه


به سراغم می‌آمدی


شاید خواب می‌دیدم


و آمدن تو


یعنی آواز باران‌ها


حالا می‌فهم


تو چیزی نبودی


جز یک ترانه دلتنگ


و من


بیهوده چشم به راهت می‌ماندم...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی !

راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست؟

یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز



دل اگر تنها است .. دل اگر غمگین است …تو چرا غمگینی ؟؟


مگر این دل .. دل توست ؟؟


من اگر شادانم .. من اگر خندانم .. همه از بودن توست …


تو که در قلب منی .. لحظه لحظه با منی …


بودنت بودن من .. رفتنت رفتن من ..


من و تو گمشده در دشت غمیم …


در نگاه من و تو ‚ دشت غم . دریاییست !!


با تو بودن زیباست .. همچو پرواز پرستو در باد ..


همچو شبنم که در آغوش گل است ..


آسمان همچو نگاهت آبی است ..


که من از آبی آن خرسندم .. و در آن آبی نیلی ‚ آزاد ..


آسمانم ….. آرزویم دیدن لبخندیست !!


که به مانند گلی ساده و زیباست هنوز .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم
چند وقت است که هر شب به تو مي انديشم

به همان سايه ، همان وهم ، همان تصويري
که سراغش ز غزلهاي خودم مي گيري

به همان زل زدن از فاصله دور به هم
يعني آن شيوه فهماندن منظور به هم

به تبسم ، به تکلم ، به دلارايي تو
به خموشي ، به تماشا ، به شکيبايي تو

به نفس هاي تو در سايه سنگين سکوت
به سخنهاي تو با لهجه شيرين سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست ، به انکار مکوش...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یــاد لبـــهای گرمـ ـی که میهمـان گونه هایم بود دیــروز
شاید تو هرگز مال من نبودی که چنین تنها شده ام
دیروز باغمت گذشت مثل امروز ...
انگار بی توبی فردا شده ام
زندگی یک شکنجه که پر شده از بی حوصلگی های تلخ
دیگر نمی خواهم زنده بمانم وقتی یارم به آغوش دیگری رفت
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام حرف هایم..

همان هایی هستند که..

نوشته نمیشوند

همان سه نقطه های بیچاره...


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشقانه دوست دارم
اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم میان عشق
و زیبایی تو را دوست می دارم
تو را عاشقانه دوست دارم
مثل گلهای بهاری
مثل پنجره های باز رو به دریا
مثل گلهای عاشق در باغچه های انتظار
تو را مثل خودت پاک و معصوم دوست دارم
من عاشقم
عاشق صدای شرشر بارن
عاشق پنجره های خیس باران خورده
و عاشق کوچه های نمناک انتظار
من عاشقم
عاشق شبهای پر ستاره و مهتابی
در کوچه پس کوچه های دلواپسی در انتظار دیدار یک آشنا
من عاشقم
عاشق پاکی و معصومیت
عاشق نگاهی پاک و بی ریا
عاشق سبزی بهار و عاشق تمام شقایق های دنیا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
✿ツ دل‌ اگَـــر بَـسـتــی ،

مـحـکَــم نَـبـنـــد !

مــراقـبـــ بــاش ،

گــره کــور نَــزنــی‌ او مـی‌‌ روَد ،

تــو مـیـمــانــی و یـکــ گــره کــور ✿ツ
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوشهایم را می گیرم ...

چشم هایم را می بندم ...

و زبانم را گاز می گیرم ... ولــــی ...

حـــریـــفِ افکارم نمی شوم ...

چقـــدر دردنــــاک است ...

فــهــمــیــدن !
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم کمی خدا می خواهد ...

کمی سکوت..

کمی آخرت ...

دلم دل بریدن می خواهد ...

کمی اشک ..

کمی بهت ..

کمی آغوش آسمانی...


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید تو

سکوت میان کلامم بـاشی

دیده نمیشوی

اما مـن، تـو را اِحساس مـیکنم

شاید تو

هیاهـوی قلبم باشی

شنیده نمیشوی

اما من، تـو را نـفس مـیکشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ــراے اینــ ـ کـه
هنـ ـ ـوز بــ ـه
تــ ـ ـو فکـر مے‌کنـم...
هنـ ـ ـوز نگـ ـ ـرانـتـ مےشـوم
...
هنـ ـ ـوز دلتنگـت مےشـوم و
هنـ ـ ـوز دوسـتـتـ ـ ـ دارم
از
خــ ـ ودم متـــنـفّـ ـ ـرم !!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایـن جـا هـاے خـالـے کـه نـبـودنـت را

به رُخـم مـے کـشـنـد


چـه مـے دانـنـد . .


...

فـرهـادتـــ شـده اَم ، بـا تـمـام زنـانـگـے اَم


و چـه شـب هـا کـه


خـواب ِ شـیـریـنـَت را نـمـے بـیـنـَم . . .



 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رسیـــدی به سادگـــــــی
رو رویاهام یه خــطّ قرمــز کشیدی
اگر چه یادت نمیـــــــاد
امّا می خوام دعــــات کنم

بر نمی گـردی
ولی


من


بازم می خــوام صدات کنم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز



پرسیدم..... ، چطور ، بهتر زندگی کنم ؟

با كمی مكث جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیكه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ، آخر .... ،
و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،
قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .
كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود میداند آئین بزرگ كردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لیلی من

دلگیر نشو از ادمها؛

نیش زدن طبیعتشان است
سا لهاست که به هوای بارانی میگویند
"خراب"
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز









یادم نیست






زندگی را زیسته ام






یا در خواب دیده ام ؟!






بسکه تو را مرور می کنم






هر جا که هستی






باش






فاصله یعنی






یک نفر یک جا هست






که دوستش دارم






از تو گذر نمی کنم ...




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مترسك انقدر دست هایت را باز نكن.....

كسی تو را در آغوش نمیگیرد....

ایستادگی همیشه تنهایی دارد ...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم برات تنگ شده خیلی وقته
لحظه ی دوری ازتو خیلی سخته
نمی دونی چه تلخه بی تو بودن
چه معنی داره بی تو شعر سرودن
دلتنگیام فراوونه
دل دیگه بی تو داغونه
دنیا با اون بزرگیاش بی تو برام یه زندونه
هوای چشمام بارونه
هیچ کس به جز تو ندارم که سرروشونش بذارم
باز مث ابرای بهار واسش یه دنیا ببارم
به سرهوای تو دارم اینجوری داغونم نکن
من که اسیر عشقتم بیاو زندونم نکن
زندگی بی تو مشکله خودت اینو خوب میدونی
بیا واین آخر عمر بگو همینجا می مونی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگاری خواهد رسید.....


همچنان که در آغوش دیگری خفته ای به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا
آرام شوی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون یه دونه یوسفی هم که برگشت به کــــنعـان اش ...
اســــتـثـنـــا بــود !!!
تـــــــو
غـمــــــت رو بخــــــور ...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اتفاقیـــــ

پــ ــا روی
مینـــ قلبــ ــم گذاشتــ ــی

دور نشـــ ــو

خیالــ
رفتن کــهــ کنیـــ

هــ ــردو
باهمـــــ

متلاشــ ــی می شویــ ــمـــــ.


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری

سوارانی که در راهند میگویند می باری

تو را چون لحظه های آفتابی دوستت دارم

مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری

مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی

مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری

زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می لرزاند

و من در خواب دیدم در دلم خورشید می کاری

هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می رقصد

عطش دارم بگو: کی بر دلم یک ریز می باری....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلبه ای می سازم

پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود

که به زیبایی پروازکبوترباشد

چهارچوبش ازعشق، سقفش ازعطربهار

رنگ دیوار اتاقش ازآب

پنجره ای ازنور، پرده اش ازگل یاس

عکس لبخند تورا می کوبم

روی ایوان حیاط

تا که هرصبح اقاقی ها را با توسرشارکنم

همه دلخوشیم بودن توست

وچراغ شب تنهای من، نورچشمان تواست

کاشکی درسبد احساسم، شاخه ای مریم بود

عطر آن را با عشق

توشه راه گل قاصدکی می کردم

که به تنهایی تو سربزند

توبه من نزدیکی وخودت می دانی

شبنم یخ زده چشمانم در زمستان سکوت

گرمی دست تو را می طلبد.
 

Similar threads

بالا