اشعار و نوشته هاي عاشقانه

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی‌چاره سایه‌اَم!
به‌ حتمْ عاشقَ‌ت شده است
این‌طور که ردِّپای رفتن‌َت را
قد کشیده تا غروب

رضا کاظمی
 
  • Like
واکنش ها: noom

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

دلم می خواهد کــه یـک شبــه شصــت سـال را سپـری کنم،بعــد بـیایــم و بـا عصـایـی در دسـت،کنـار خیـابـانی شلـوغ منتظـرت بمـانم،تـا تـــو بـیـایـی،مــرا نشـناسی،ولـــی دستــم را بگیـــری و از ازدحــام ِ خیـابـان عبــورم دهــــــــی...
 

Life13

عضو جدید
باز باران باترانه"

مي خورد بر بام خانه

خانه ام کو؟؟ خانه ات کو؟؟

آن دل ديوانه ات کو؟؟روز هاي کودکي کو؟؟

فصل خوب سادگي کو؟؟

... يادت آيد روز باران گردش يک روز ديرين؟؟

پس چه شدديگر کجا رفت؟؟

خاطرات خوب ورنگين؟؟ درپس آن کوي بن بست دردل تو آرزو هست؟؟

کودک خوشحال ديروز غرق در غمهاي امروز

ياد باران رفته از ياد! ارزوها رفته بر باد!

باز باران باز باران مي خورد بر بام خانه بي ترانه بي بهانه شايد هم گم کرده خانه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا صد بار از خود برانی دوستت دارم
به زندان خیانت هم كشانی دوستت دارم
چه سود از مهر ورزیدن
چه حاصل از وفا كردن
مرا لایق بدانی یا ندانی
دوستت دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

برای ماندنش به خدا التماس کردم از خدا خواستم از حمایت ما رو بر نگرداند
که من بی او هیچم نیمه شب ها برایش دعا کردم
اه کشیدم ولی او رفت و خدا گریه هایم را نشنید و ندید و دعا هایم را نشنید و مورد اجابت قرار نداد
و او را برد و ان زمان بود که من از همه و هر چه داشتم بریدم و های های گریستم و او رفت
و من فقط ناظر رفتن او بودم رفتنی که هیچ امیدی به بازگشت ان ندارم ونخواهم داشت و
امروز من او را برای همیشه از دست داده ام نه می توانم او را حس کنم
و نه در آغوش بگیرم او رفت گر چه برایم همیشه ماندگار است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اي غزل ترين من در کتاب زندگي !

گم نمي کنم ترا در شتاب زندگي !

بي تو لحظه هايم از طعم تيرگي پُرند!

با تو کرده ام عزيز ! انتخاب زندگي

زندگي لبالب از شعر ناب چشم توست

تو هميشه با مني اي شراب زندگي !

روزهاي عمر من بي تو پر کسالتند

تشنه ي شب توام اي تو آب زندگي !

آسمان من فقط سهم بال ناز توست

گم نمي کنم ترا در شتاب زندگي !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سفر به خیر گل من که میروی با بادز دیـده مـیـروی امـا نـمی روی از یـاد

حسین منزوی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرائی را که صاحب نیست ، ویرانیست معمارشدل بی عشق می گردد خراب ، آهسته آهسته
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سينه ام زآتش دل در غم جانانه بسوختآتشي بود در اين خانه كه كاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوري دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اینجا زمین است زمین گرد است !
[FONT=courier new, courier, mono]تویی که مرا دور زدی .....[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]فردا به خودم خواهی رسید !!!![/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]حال و روزت دیدنیست[/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=6][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بگو :
تــــــمــــــام ِ تــــو؛
مال من است ...
دلم میخواهد حسادت کنم
به خودم....!
[/FONT][/h][h=6]
من “تــــــو” را به دلم قول داده ام
نگذار بد قول شوم . . .
[/h]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گاهی شعر
وادارم می کند
خودم را بنویسم

مثل تو
که گاه
وادارم می کنی
به خودم فکر کنم



 
  • Like
واکنش ها: noom

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چـِ ـه عـ ـاشـِ ـقـ ـانـِ ـه لـَ ـبــــ بـَ ـر لـَ ـبانـَ ـش نـَ ـهادَم
بـِ ـه خـ ـیآلِ مـَ ـرد بودَنـَ ـش
بـِ ـه خـ ـیآلِ یکـــ عُمر دَر کـِنارَش مانـ ـدَنـَ ـم
اَمــّــــــــــ ــا ...
نــ ـامـَ ــرد بودَنـَ ـش رآ دیــــــ ـر فـَ ـهـمـیدَم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و تو رفتی و من ماندم در این غربتگه دیرین
کنار عطر یاد تو به یاد آن غم شیرین
به سر آمد بهار ما خزان شد روزگار ما
و من دیدم تو را در کوچه باغ آشنایی مان
که با یاری دگر بهار دیگری را پیش رو داری!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گنجشگکی به سینه لانه کرده است

نازک دل است.........

گریه بسیار میکند.

پر می کشد,ز سینه من.........

هر سپیده دم.

با شهر خیال..........

تا اوج آسمان.

پر می کشد به افق های دور دست.

تا مرز نا کجا..........

تا شهر عاطفه.

آن سوی آرزو........

انجا که گربه نیست...

آری انجا که گربه نیست.......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا به کی....

اشک من.

مقیم آبادیه پائیزی؟.....

درگذر.......

ازدره های مه گرفته روزگار.

لهجه تند باران پائیز.

درچشم من....

جز شوقی بی عطش نیست...حتی!

در وسعت نا پایداری شب بی فرجام...زمزمه باد بی رحم!

در گوش من.......

اما؟

در فصلی که مرگ به تاراج خواهد برد..

اشک من.

می خواهی برای کدامین درد از هزاران دردم مرهم باشی..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثل شعری عاشقانه ، خواندنت را دوست دارم

مهمان قلب من باش، ماندنت را دوست دارم

آسمان صاف و ساده ، آبی ات را دوست دارم

دور از ابر سیاهی ، نابیت را دوست دارم

نیمه ماهی ، کنج شبها ، دیدنت را دوست دارم

چون گل خوش رنگ و خوش بو ، چیدنت را دوست دارم

من سلام گرم اما ، ساده ات را دوست دارم

آن نگاه بر زمین افتاده ات رادوست دارم

چشمهای از وفا آکنده ات را دوست دارم

گل بخند ، آرام آرام خنده ات را دوست دارم

آنهمه بخشندگی ، افتادگی را دوست دارم

تا تو هستی در کنارم زندگی را دوست دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می‌جویم بی آنکه بیابم، به تنهایی می‌نویسم

کسی اینجا نیست، روز فرو می‌افتد، سال فرو می‌افتد،


من با لحظه سقوط می‌کنم، به اعماق می‌افتم،

کوره راه ناپیدایی روی آینه‌ها

که تصویر شکسته‌ی مرا تکرار می‌کند،

پا بر روزها می‌گذارم،

به جستجوی یک لحظه پا بر سایه‌ام می‌گذارم،

من آن لحظه را می‌جویم که به دلکشی پرنده‌ای است...


من آفتاب را در ساعت پنج عصر می‌جویم

که آرام بر دیوارها فرو می‌افتد...


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دخترکرفت ولی زیر لب این را می گفت: " او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! " پسرکماند ولی روی لبش زمزمه بود: "مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! " عشققربانی مظلوم غرور است هنوز...!
 
  • Like
واکنش ها: agin

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هرگز این قصه ندانست کسی
آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست
سر فرو داشت نمی گفت سخن
نگهش از نگهم داشت گریز
مدتی بود که دیگر با من
بر سر مهر نبود
آه این درد مرا می فرسود
گریه سر دادم در دامان او
های های که هنوز تنم از خاطره اش می لرزد
بر سرم دستی کشید
در کنارم نشست
بوسه بخشید به من
لیک دانستم
که دلش با دل من سرد شده
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مرا به اسم کوچکم که صدا می زنی ...
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
لحن صدای تو ...
[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
دوست داشتنی ترین ...
[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]صدای عالم است !![/FONT][/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر چه از الفباي تو حرف بر ميدارم تا تمام شوي

انگار بي محابا تر از هميشه

لابلاي اين همه خطوط مبهم و واژه نديده دوباره ازسر سطر آغاز ميشوي با اين همه

هنوز هم به تقدس تند يک حس عاشقانه مثل هميشه دوستت دارم
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نگاهت آویخته است

بر کنار تمام سایه‌های خیالم

چشمانت همچنان مرا می‌کاود

یاد نگاهت با من است هر جا که باشم

من و تو

آرامش و سکوت

در خلوتی دور

آسمانی ابری

باران گه گاه

روشنایی شمعی

آرزوی من چیزیست به همین سادگی ...

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می روی
و من
نقشه های جغرافیایی را
مچاله می کنم
شاید جاده ات
سمت من
کج شود.

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جوانيشمع ره كردم که جويم زندگاني را
نجستمزندگاني را و گم كردم جواني را
كنونبا بار پيري آرزومندم كه برگردم
بهدنبـــــال جواني كوره راه زندگاني را شهريار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز امشب جلوه بخش بزم مستانم چو شمع
در میان سوز و ساز خویش خندانم چو شمع
رقص مرگ است اینکه می پیچم بخود از تاب درد
کس چه می داند که میسوزد تن وجانم چو شمع- اطهریکرمانی
***
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همینم!
نه چشمان آبی دارم
نه کفش پاشنه بلند
...کتانی میپوشم!
روی چمن ها غلت مینم
نگران پاک شدن رژ لبم نیستم
...خالصانه همینم!
مرا اینگونه اگر میخواهی،
بسم الله...!


 

Similar threads

بالا