اشعار و نوشته هاي عاشقانه

afn741

عضو جدید
عشق در دانه است و من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در انجا تا کجا سر بر کنم .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا....
تقدیر ما را زیبا بنویس
کمک کن انچه را تو زود میخواهی من دیر نخواهم
انچه تو دیر میخواهی من زود نخواهم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
دست ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ،ﺯﻥ که ﺑﺎﺷﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺪﻫﯽ،ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮﯼ،ﺿﻌﯿﻒ ﺑﺎﺷﯽ...
ﺯﻥ که ﺑﺎﺷﯽ ﮔﻬﮕﻬﺎﻩ ﺣﺮﯾﺼﺎﻧﻪ ﺑﻮﻣﯿﮑﻨﯽ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ..


ﺷﺎﯾﺪﻋﻄﺮﺗﻠﺦ ﻭﮔﺲ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻻﺑﻪﻻﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ!
ﺯﻥ که ﺑﺎﺷﯽ؛

ﮔﺎﻫﯽ ﺭﻫﺎﯾﺶ میکنی،

ﻭﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺁﺏ میریزی وﻗﻨﺎﻋﺖ میکنی به ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺣﻀﻮﺭﺵ
به ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪک ﺍﻭﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﺪ!!
ﺯﻥ که ﺑﺎﺷﯽ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍﺑﻠﺪﯼ...
ﻣﻦ ﺯﻧﻢ؛
ﻧﮕﺎﻩ به ﺻﺪﺍﻭ ﺑﺪﻥ ﻇﺮﯾﻔﻢ مکن!
ﺍﮔﺮبخواهم ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ به ﺁﺗﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ کشیــــــــﺪ...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

یه روز میای که دیگه فایده ای نداره ....


یادش بخیر خدابیامرز هایده اینو خوند و ما فقط گوش میکردیم و حتی تکرارش هم میکردم زیر لب....

ولی نمیدونستیم که شاید واسه ما هم پیش بیاد....

و همیشه میگن پل های پشت سرت رو خراب نکن....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی برای بار اول دیدمت از حرف زدن با تو میترسیدم و قتی برای اولین بار با تو حرف زدم از اینکه دوست داشته باشم میترسیدم وقتی برای اولین بار احساس دوست داشتن تورو تجربه کردم از اینکه عاشقت بشم میترسیدم و حالا که دوست دارم میترسم که از دستت بدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگذار تا که

در چشمهای تو
به آخرین اوج پروازم
به آخرین نفسهایم . . . برسم
یک قدم به سقوطم مانده

خسته ام
و گویی که دیگر هیچ امیدی نیست
هیچ چیز . . غربت و تنهاییم را
پر نمی کند . . .
تنها ایستاده ام
و امروز هم . . . مثل همیشه
تو در تاری ی افق دیدگانم . . با تبسمی
بسویم می دوی . . اما انگار
هیچوقت به من نمی رسی . . و غربت و
تنهایی مرا بیشتر و سنگین تر می کنی . .
کجایی . . ؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز



بیوفایی کن!وفایت میکنن



با وفا باشی خیانت می کنن!


مهربانی گرچه عین همدلیست...
مهربان باشی,رهایت می کنن !
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تو می رسم اگه موج ِ مسافر بذاره

اگه دلبستگیــا لحظــه ی آخـــر بذاره



به تو می رسم به تو پولک نقره کوب ماه !


به تو می رسم به تو طلای این شب سیاه !


به تو می رسم به چشم ِ انتظاری که داری


به تو می رسم به آغوش ِ بهاری که داری


به تو که آینه ها محو تماشات می شدن


شبای تیره چراغونی ِ چشمات می شدن
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
عارفی را پرسیدند : روی نگین انگشتر چه حک کنیم
که وقتی شادیم به آن بنگریم و هر وقت
غمگینیم به آن نظر کنیم ؟
گفت :حک کن​
"می گذرد "​
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
این چهارصد و هفتاد و پنجمین کتابی ست

که می خوانم تا شاید

..

کسی ،جایی ، ـ

چیزی از معمای نهفته در نگاهت

گفته باشد ! ـ



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
لبخندت را
برای داوینچی
و رازهای عاشقانه ات را
برای ونگوگ بفرست ..
برای من
تنهابه اندازه گنجاندن یک نام
-در قلبت -
جا بگذار ..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدايا
من گمشده ي درياي متلاطم روزگارم و تو بزرگواري!
پس اي خدا!
هيچ مي داني که بزرگوار آن است که گمشده اي را به مقصد برساند ؟
تا ابد محتاج ياري تو ، رحمت تو ، توجّه تو ، عشق تو ، گذشت تو ، عفو تو ، مهرباني تو ، و در يک کلام ...
محتاج توام !
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
تو یک شب بی خبر رفتی و از دست تو دلگیرم

تقاص قصه های مرده را ازشب نمی گیرم

خدا می داند از چشمی که بارانی است پنهانی

من از روزی که رفتی با دلم بد جور درگیرم!



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها مانده ام و غریبانه

خاطرات مكررمان را دوره مي كنم ....

و به ياد مي آورم که شيريني بودنت را نباید فراموش کنم..

از تو چه پنهان خوب من :

من جز تــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــو همه چيز را فراموش كردم

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديگر تقدير را براي نيامدنت بهانه نکن

مرد باش و بگو

نخواستی نيامدی





 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
در واپسین قدم های راه...به تاول های پا چگونه می توان گفت تمام مسیر اشتباه است؟؟؟



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگی احساس قشنگیه

وقتی بدونی اونیکه دوسش داری

هیچوقت فراموشت نمی کنه



 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از زمانه که دست تو داد تقدیرم / هنوزم که هنوز است سخت دلگیرم / تو رفته ای و
من اندر هجوم خاطره ها / چو قاب عکس قدیمی اسیر تصویرم .
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقای دکتر واسه شعرای قشنگت ممنون... شعرات با ادم حرف میزنه... و وجه مشترکشون غمگینیشونه:cry:

ان کس که تو میجویی
کی خیال تو بسر دارد
بس کن این ناله و زاری را
او یار دگر زیر سر دارد
 

tomas.edison

عضو جدید
بشنو از نی چون شکایت میکند ... از جدایی ها حکایت میکند

.. خواهشا به سمت غم و فراغ نکشین اینجا رو .. بالاخره جوونایی مثل ما که میان اینجا سر بزنن روحیشون خراب نشه
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
....
يك...
دو....
سه....
چندين و چند
...هر چقدر مي شمارم خوابم نمي برد
من اين ستاره هاي خيالي را
كه از سقف اتاقم
تا بينهايت خاطرات تو جاري است
....
يادش بخير
وقتي بودي
نيازي به شمردن ستاره ها نبود
اصلا يادم نيست
ستاره اي بود يا نبود
هر چه بود شيرين بود
حتي بي خوابي بدون شمردن ستاره ها.
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


با اضطراب و دلهره اما دوان دوان
آمد دلم به دیدن تو خوبِ مهربان
در دستِ باد یک چمدان شعر و دلخوشی
از سمت تو قشنگ ترین خنده ی جهان
بعد از چقدر فاصله مثل گذشته ها
حالا رسیده است به هم باز دستمان
همسایه ها دوباره مرا با تو دیده اند
حالا که دیده اند کمی بیشتر بمان
وا می کنیم سفره ی دل را برای هم
با سبزی و صداقت و با چند تکه نان
یک استکان بریز از آن چای . . وای نه . .
امروز با همیم یکی نه . . دو استکان
از آن همیشه ها که نمی دیدمت بگو
از آن عبور تیره و تکراری زمان
دلگیر می رسد به نظر صبح چهره ات
ای اشک چشم های تو دریای بیکران
تکیه بزن به سینه ی من تا صبح گریه کن
بگذار تا سبک شود اندوه آسمان
دنیای آفتابی ما را گرفته اند
این ابر های آمده از سمت ناگهان
این ابرها که باعث دلتنگی تو اند
با باد می روند ار این شهر بی گمان
چایی دوباره سرد شد و چشم های من
غرق اند در نگاهِ قشنگ تو همچنان ....
 

tomas.edison

عضو جدید
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت...
پرده از خلوت این غمکده بالا زد و رفت...
.خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد..
.تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت!!!
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
نیستی‌ حالم خرابه
تو رو با یکی‌ دیگه دیدم
داغون شدم مردم
ولی‌ باز تو رو بخشیدم
نیستی‌ دلشوره دارم
میبینم تو رو تو چشماش
این تقدیر بی‌ رحمه با قلبم
عشق من برو نذار تنهاش
نیستی‌ حال من خرابه
نیستی‌ دستام سرد سرد
چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد
نیستی‌ و هوای این گریه داره بغضم رو میشکنه
من مردم و دست‌های تو قاتل منه
رفتی‌ از این آغوش چه راحت
و باز منم تنها و خاموش چراغم
چه بی‌ اعتنا رفتی‌ هه
نفهمیدم حس من واست یه تفریحه
تو که میدونستی وجود تو ترک درداست
تو که میدونستی نبود تو مرگ فرداست
ولی‌ آروم آروم زیر بارون داغون
قدم میزنم و تو شادی با اون یارو
سرا پا گوش بودم وقتی‌ که تو داشتی حرفی‌
حالا که بهت نیاز دارم گذاشتی رفتی‌؟
باشه، منم میذارم رگ این گردن
که رفتم و دیگه پیشت برنمیگردم
ولی‌ روزی رو میبینم که یارت سیره
از تو با یکی‌ دیگه از کنارت میره
به هر دستی‌ که بدی میگیری از همون دست
این نفرین من نیست بازی زمونست
اون می‌خواد که دل تو با حرفهاش خواب شه
صبر کن بذار یه کمی‌ یخ هاش آب شه
وقتی‌ می‌فهمی چه کسی‌ پشت روبنده
که به احساست بزنه یه مشت کوبنده
نیستی‌ حال من خرابه
نیستی‌ دستام سرد سرد
چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد
نیستی‌ و هوای این گریه داره بغضم رو میشکنه
من مردم و دست‌های تو قاتل منه
چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم
کاش لاقل بودی میدادی یه خط جوابم
تو که هی‌ میگفتی‌ تا ته خط باهم هستی‌
چرا رفتی‌ و با درد دست و پاهام رو بستی؟
چرا؟ هاه؟ بخدا تا به من حرفی‌
نزنی‌ نمیرم تو چرا واقعا رفتی‌؟
لااقل یه چیزی بگو، بگو دوستت نداشتم
بگو از خدام بود که تو شب و روزت نباشم
یعنی‌ قصدت از اول این بود که با من نمونی؟
حرف بزن، تو که اینقدر نامرد نبودی
چی‌ میگم اون دیگه نیست پیشم
چشم، تو این امتحان هم بیست میشم
ولی‌ چرا از سنگه قلب‌ها در این شهر تاریک
اسیر کابوسم تو یلدا‌ترین شب تاریخ
کابوسی که نفس رو تو سینه حبس می‌کنه
و میبینم یکی‌ دیگه تنت رو لمس می‌کنه
داره تنم میلرزه
واسه ادامهٔ خوابم حتی قلم میترسه
ختم کلام رفتی‌ از این آغوش چه راحت
و باز منم تنها و خاموش چراغم
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
من تموم قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اون از غصه ی توست
یه دفعه مثل یه آهو تو صحرا ها دویدی بس که چشم تو قشنگ بود گله ی گرگ رو ندیدی
دل نبود توی دلم تو رو گرگ ها نبینن اون ها با دندون تیز به کمینت نشینند ..
الهی من فدای تو چی کار کنم برای تو اگه تو این بیابون ها خاری بره به پای تو
یه دفعه مثل پرنده قفس عشق و شکستی پر زدی تو آسمون ها رفتی اون دور ها نشستی
دل نبود توی دلم گم نشی تو کوچه باغ ها غروب ها که تاریکه نریزن سرت کلاغ ها
نخوره سنگی به بالت پرت نشه فکر و خیالت من تموم قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اون از غصه ی توست
یه دفعه مثل یه گل رفتی تو دست خزون سیل بارون و تگرگ میومد از آسمون
بردمت تو گلخونه که نریزه رو سرت که یه وقت خیس نشه یخ کنه بال و پرت
نشکنی زیر تگرگ نریزه از تو یه برگ من تموم قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اون از غصه ی توست
یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش میشدی اگه پروانه نبود تو فراموش میشدی
آره پروانه شدم که پر هام سوخته شه که آتیش دل تو به دلم دوخته شه
که بسوزه پر و بالم که راحت بشه خیالم دارم از تو مینویسم تو که غم داره نگات
اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برات انقدر میگم تاخسته شم باعشق تو شکست شم
هر چی شعر عاشقونه است من برای تو نوشتم تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم ..
اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعث شه اگه مردم تو بدون چه کسی باعث شه
(مسعود فرد منش)
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
این روزها که می گذرد
یک ترانه تلخ
قصه ی تنهایی های مرا می سراید
سمفونی گوش خراشی است
روزهاست پنبه دگر فایده ندارد
......باید باور کنم
تنهایم
 

tomas.edison

عضو جدید
ب
وسوسه شیطان است اگر...
- وقتی میگی خدا رو دوست داری ولی حاضر نیستی بانماز خوندنت باهاش صحبت کنی،وسوسه شیطان است.
- وقتی نمیتونی تو لحظه دیدن نامحرم سرتو پایینبندازی و نگاه نکنی،وسوسه شیطان است.
- وقتی خشمگین میشی نمیتونی جلوی خشمتو بگیری،وسوسهشیطان است.
- توی عمرت یه نگاه محبت آمیز به پدر و مادرت نکردیولی روزی هزار بار واسه یه غریبه میمیری و زنده میشی،وسوسه شیطان است.
- وقتی با کسی به خاطر پول یا شهرت یا ناموسش رفیقمیشی،وسوسه شیطان است.
- وقتی که احترام به پدر و مادرت رو نشانه ضعف بدونی،وسوسهشیطان است.
این ها همه وسوسه شیطان است ولی شیطان مقصر نیست.ماانسانیم و دارای اختیار...
 

Similar threads

بالا