اشعار و نوشته هاي عاشقانه

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زدستم بر نمی خیزد که یکدم بی تو بنشینم
بجز رویت نمی خواهم که روی هیچکس بینم

ترا من دوست می دارم خلاف هرکه در عالم
اگر طعنه است در عقلم وگر رخنه است در دینم

من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم

تو همچون گل ز خندیدن لبت باهم نمی آید
رواداری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم

بر آی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم

رقیب انگشت می خاید که سعدی چشم برهم نه
مترس ای باغبان از گل که می بینم نمی چینم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما تازه وقتی بخت مان جورجور شده و
روزگارمان پا داده و
حوصله هامان حال توپی داده بود
صبر دنیا سرآمده بود!
انگار،
برای دوباره زنده شدن باید در اینترنت ثبت نام کنم!
*
اگر سرعت اش پایین نبودو
پیدایش کردی
وارد کن
تمام نشانی های نام و آب و نان ام را
حتی وسعت دارائی ام را:
...خانه که هیچ
ماشین که هیچ
حقوق؟- من به یمن روزهای تفحص،دستهایم را هورالعظیم به یادگار جا نهادم و شیمیایی ام
وپرونده ام امضای ستاد را کم دارد-
فعلاً زن ام کار می کند!
*
وارد کن
چراغ ام کور است
و مدتهاست نفسم یارانه ای است
و من با اینکه حس می کنم دنگ ام را داده ام
نان ام بند یارانه می شود!
...
...
اگر وارد کردی و
ثبت اش کردی
رمزم را روی تکه کاغذی درشت بنویس
چشمهایم هم سو ندارد!
*
کاش می توانستم
برای چشمهایم یارانه بگیرم!
 

سوگلییی

عضو جدید
 

سوگلییی

عضو جدید
وقتي که نيستي عبور قرن ها را احساس ميکنم
دلم براي تمام کوه هاي نهان دنيا ميسوزد
و هر لحظه دلم تو را فرياد مي کند
وقتي که نيستي هيچ کس نيست
و من تنها و دلگير منتظر پايان دنيا هستم و مينشينم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر شادی وصال تو یک دم نمی رسد
شادم که جز غمت به دلم غم نمی رسد
خورشید اگر به مشت زری وصل گل خرید
هرگز به پاکبازی شبنم نمی رسد
ای ابر رهگذار، به برقی نوازشی
بر کشت زار ما اگرت نم نمی رسد
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

عشق به شکل پرواز پرنده است
عشق خواب یه آهوی رمنده است
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشنده است

من میمیرم از این آب مسموم
اما اون که مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زنده است

من میمیرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار

برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
من آن من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغازه راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سر سپرده مثل ما عاشق نبوده
من راهی شدم نگو که زوده
اما اون که عاشقونه جوون سپرده هرگز نمرده

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز




شگفتا بي سر و ساماني عشق!
به روي نيزه سرگرداني عشق!

ز دست عشق عالم در هياهوست
تمام فتنه ها زير سر اوست
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای آبی دو چشمت هفت آسمان دیگر
خندیده در نگاهت رنگین کمان دیگر
ای در تن تو جاری سیماب کهکشان ها
تا با تو ام چه خواهم از کهکشان دیگر
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]روي آن شيشه تبدار تو را " ها " کردم [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم [/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]حرف با برف زدم سوززمستاني را[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] با بخار نفسم وصل به گرما کردم [/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]عرق سردي به پيشاني آن شيشه نشست[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] تا به اميد ورود تو دهان وا کردم[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]در هواي نفسم گم شده بودي اي عشق [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] با سرانگشت تو را گشتم و پيدا کردم[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]با سرانگشت کشيدم به دلش عکس تو را[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] عکس زيباي تو را سير تماشا کردم[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]و به عشق تو فرآيند تنفس را هم [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] جذب اکسيژن چشمان تو معنا کردم[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]باز با بازدمي اسم تو بر شيشه نشست[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] من دمم را به اميد تو مسيحا کردم[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]پنجره دفترم امروز شد و شيشه غزل[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] و من امروز براين شيشه تو را " ها " کردم[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]آن قدر آه کشيدم که تو اين شعر شدي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] جاي هر واژه ، نفس پشت نفس جا کردم[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

انتظار...
می آیی با یک سبد ستاره که می درخشد در گوشه چشمانت
می آیی با یک آسمان شهاب که بسوزانی سیاهی ها را
می آیی با یک بغل مهربانی تابه ساحل آرامش برسانی دل طوفانی ام را
آنقدر می مانم و بر ماندنم اصرار می ورزم تا قاصدک ها خبرآمدنت را بیاورند
به دنبال تو وادی عشق را چنان آشفته و سرگشته طی می کنم....
که مجنون وار،عاشقی و آوارگی خویش را فراموش کنم....

 

سوگلییی

عضو جدید
ای نگاهت لای لای سِحربار
گاهوار کودکان بیقرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه‌های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیاهای من



ای مرا باشور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی
 

سوگلییی

عضو جدید
دریای مواج دلتنگیهایم را ساحلی نیست .
چشمهایم ، همچون ابرهای بی پناه بهار ، به دنبال شانه هایت می گردد تا باران عشقش را نثار قلب مهربانت نماید .
خیالم ، سرخوشانه هفت آسمان عشق را می پیماید ، شاید در آستان چشمهایت فرود آید .
زبانم ،
از تکرار بی امان نامت خسته نخواهد شد ، تا ابد !
و دستهایم ،
از خواستن هرم دستهایت .
من ،
بی محابا تو را جستجو می کنم ،
در میان خاطرات سالهای گذشته ام ،
و
می یابمت ، هر ثانیه ، هزاران بار .
بگذار اعتراف کنم ،
حتی با یک نگاه هم می توان عاشق شد و عاشق ماند .
حتی با یک نگاه می توان هزاران سال دلخوش بود و از عطر خیالت سرشار شد .
با یک نگاه ،
می توان تا انتهای دنیا ، چشم به راهت نشست و انتظارت را با انجیر پیر معابد قسمت کرد .
با یک نگاه ،
می توان آرزوهای غم گرفته را خانه تکانی کرد و غبار از عینک رویاهای کهنسال روفت .
بیا ،
مرا میهمان تنها یک نگاهت کن .​

 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا
انتظار زیادی ندارم


فقط
کاری کن
زمین سریعتر بچرخد


زمان انتظار مرا کم کن
درکم کن
 

سوگلییی

عضو جدید
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت،
به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک، که پر از یاد تو بود
و به یک قلب يتيم،
که خیالم می گفت: تا ابد مال تو بود
تو برو !!
برو تا راحت تر،
تکه های دل خود را آرام
سر هم بند زنم ....
 
آخرین ویرایش:

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و در تمام شهر[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتی که چشم های کودکانۀ عشق مرا[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با دستمال تیرۀ قانون می بستند[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و از شقیقه های مضطرب آرزوی من[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فواره های خون به بیرون می پاشید[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتی که زندگی من دیگر[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چیزی نبود، هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دریافتم، باید. باید. باید.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دیوانه وار دوست بدارم..[/FONT]
 

سوگلییی

عضو جدید
آنچنان ساده ام
که گنجشکها هم مي توانند
در جيب هايم لانه کنند
با پروانه اي سال ها دوست مي شوم
براي پاي مورچه ام که به گل مي ماند
هاي هاي گريه مي کنم
در دور و دراز باور خود
کودک مي مانم
هميشه
حالا
چقدر با من رو راستي
از اينجا تا کجاي دنيا براي تو بدوم
و يا با کدام شاخه ي خيانت
خودم را حلق آويز کنم
روزي وقتي که ديگر من نيستم
نمي خواهم
در پيدا و پنهان
تلخ بخندي
ويا به خنده بگويي که من
واقعا ساده بوده ام
حتي
در پيله ي تصور و تصوير ...
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو میدانی آنهمه صبوری ام

کجا رفت؟به دست کدام باد سپردمشان؟
حالا محتاجم بهشان!!
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
با توام
ای لنگر تسکین !
ای تکانهای دل !
ای آرامش ساحل !
با توام
ای نور !
ای منشور !
ای تمام طیفهای آفتابی !
ای کبود ِ ارغوانی !
ای بنفشابی !
با توام ای شور ، ای دلشوره ی شیرین !
با توام
ای شادی غمگین !
با توام
ای غم !
غم مبهم !
ای نمی دانم !
هر چه هستی باش !
اما کاش...
نه ، جز اینم آرزویی نیست :
هر چه هستی باش !
اما باش!
 

سوگلییی

عضو جدید
گٿتمش بي تو چه ميبايد کرد ؟
عکس رخساره ي ماهش را داد ..
گٿتمش همدم شبهايم کو ؟
تاري اززلف سياهش راداد ..
وقت رفتن همه را مي بوسيد
به من ازدور نگاهش راداد ..
يادگاري به همه داد و به من ..
انتظار سر راهش را داد ..
 
آخرین ویرایش:

سوگلییی

عضو جدید
سایه ها خوشبخت اند،
سایه های من و تو
روزگاری ست غریبانه به هم می گویند
سایه ها خوشبخت اند
نه به افسون نگاهی دل خود می سپرند
و نه از دست عبث می گذرند
سایه ها بی قلب اند،
کینه را در دلشان راهی نیست
 
آخرین ویرایش:

سوگلییی

عضو جدید
دیروز ها کسی را دوست میداشتی
این روزها دلتنگی.....تنهایی....تنها تمام عمر ما به همین سادگی گذشت
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه فتنه ها که از گردش آسمان ندیدی
به غیر آه صد همره کاروان ندیدی
از عاشقی بجز دیده خون فشان ندیدی
به پای گل بجز زحمت باغبان ندیدی
به کوی یار جز ناله عاشقان ندیدی

 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو می خواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایمبه سنگ کوهستان
تن بکو بم به موج دریاها
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی
 

نجمه123

عضو جدید
تودر چشم منی هر جا که هستم
تورا هرجا که باشی میپرستم
دل درد آشنا را در تو دیدم
تو میدانی خدا را در تو دیدم
نمیدانم که بی تو کیستم من
اگر روزی نباشی نیستم من...:heart:
:love::love:
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

چنان که از قفس هم دو یاکریم به هم
از آن دوپنجره ما خیره میشدیم به هم
به هم شبیه به هم مبتلا به هم محتاج
چنان دو نیمه سیبی که هردونیم به هم
من وتوایم دو پژمرده گل میان کتاب
من وتوایم دو دلبسته از قدیم به هم
شبیه یکدگریم وچقدر دلگیر است
شبیه بودن گلهای بی شمیم به هم
من وتو رود شدیم و جدا شدیم ازهم
من وتو کوه شدیم و نمی رسیم به هم
بیا شویم چو خاکستری رها در باد
من و تو را برساند مگر نسیم به هم
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این بار اگر دلت گرفت
بارانی ات را بردار
دست ماه را بگیر
وبه خانه ام بیا...
 

Similar threads

بالا