اشعار و نوشته هاي عاشقانه

سوگلییی

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مخواه از رخ ماهت نگاه بردارم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مخواه چشم بپوشم ، مخواه بردارم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اگر به یـُمن ِ قدمهای مهربانت نیست [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بگو که سجده از این قبله گاه بردارم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مگر بهشت نگاه تو عاشقم بکند [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]که دست از سر ِ نقد ِ گناه بردارم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گناه ِ هرچه دلم بشکند به گردن توست [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گناه ِ هر قدمی اشتباه بردارم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو قرص ماهی و من کودکی که می خواهم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به قدر کاسه ای از حوض ِ ماه بردارم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بیا که چشم ِ جهانی هنوز منتظر است [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بیا که دست از این اشک و آه بردارم [/FONT]​
 

سوگلییی

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از کوچه پرسیدم نشانت را نمی دانست
آن کفشهای مهربانت را نمی دانست

رنجیده ام از آسمان ، قطع امیدم کرد
دنباله ی رنگین کمانت را نمی دانست
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]اینگونه سیب سرخ هم از چشمم افتاده ست
شیرینی اش ، طعم لبانت را نمی دانست

قیچی شدم ، بال و پرم را یک به یک چیدم
ســـَمت ِ وسیع ِ آسمانت را نمی دانست
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]لای ورقها ، نامه ها ، دفترچه ها گشتم
حتی کتابی داستانت را نمی دانست
[/FONT]
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
هان چه حاصل از آشنايی ها

گر پس از آن بودجدايی ها

من و با تو چه مهربانیها

تو و با من چه بی وفايیها

من و از عشق رازپوشيدن

تو و با عشوه خودنمايیها

در دل سرد سنگ تونگرفت

آتش اين سخنسرايیها

چشم شوخ تو طرفه تفسریست

آشكارا به بي حيايیها

مهر روي تو جلوه كرد ودميد

در شب تيره روشناییها

گفته بودم كه دل به كس ندهم

تو ربودی به دلربايیها

چون در آيينه روی خودنگری

مي شوی گرم خودستايیها

موی ما هر دو شد سپيدوهنوز

تويی و عاشق آزمايیها

شور عشقت شراب شيرين بود

ای خوشا شور آشنايیها



حميد مصدق
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
این سان که ذره های دل بی قرار من
سر در کمند تو ، جان در هوای توست
شاید محال نیست که بعد از هزار سال ،
روزی غبار مارا ، آشفته پوی باد ،
در دور دست دشتی از دیده ها نهان ،
بر برگ ارغوانی،
-پیچیده با خزان-
یا پای جویباری،
-چون اشک ما روان-
پهلوی یکدگر بنشاند!
ما را به یکدگر برساند:gol::gol::gol:
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد ازین نام مرا در نظرت خط خط کن
مثل من هر چه بود دور و برت خط خط کن
عکسکی را که نگاهان ترا بلعیده
مثل یک چیزی که بد خورده سرت خط خط کن
چاقوی عمر تو شد نام بد و نامه ی بد
پاره اش کن و به زخم جگرت خط خط کن
باز کن دفتر مخصوص دلت را دختر
بر من و عشق دو تا درد سرت خط خط کن
 

khorshid777

عضو جدید
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس؛که یک لحظه تماشای تو رؤیاست
 

khorshid777

عضو جدید
گفتمش بی تو چه می باید کرد
عکس رخساره ی ماهش را داد
گفتمش همدم شبهایم کو
تاری از زلف سیاهش را داد
وقت رفتن همه را می بوسید
به من از دور نگاهش را داد
یادگاری به همه داد و به من
انتظار سر راهش را داد
 

khorshid777

عضو جدید
سه غم آمد به جانم هر سه یک بار
غریبی و اسیری وغم یار
غریبی واسیری چاره دارد
ولی آخر کُشد ما را غم یار
 
آخرین ویرایش:

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
مصراع اول یک اشکال داره............ جسارتا ًشاید اینجوری باشه .........سه غم آمد بجانم هرسه یک بار..........
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب گم شده در سیاهی چشمانت
شد رود ستاره راهی چشمانت
قربان نگاه تو که اقیانوسی
افتاده به تور ماهی چشمانت
 

khorshid777

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اي كــاش آهنگ محبت بودم و بــرايت آهنگ عشق را مي سـرودم.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اي كاش قطره ي اشك بودم و از چشمهايت جاري مي گشتم.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولي افسوس كه نه آهنگ هستم ونه اشك چشمان پر مهرت.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولي هرچه هستم تا آخـرين قطره [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]خـوني كــه در رگ دارم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] دوستـت دارم[/FONT]​
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بندست
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانندست
پیام من که رساند به یار مهر گسیل
...که بر شکستی و ما را هنوز پیوندست
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگندست
که با شکستن پیمان و بر گرفتن دل
هنوز دیده به دیارت ارزومندست
بیا که بر سر کویت بساط چهره ماست
به جای خاک که در زیر پایت افگنده ست
 

khorshid777

عضو جدید
چه زيباست به ياد تو با چشمهاي خسته گريستن
چه زيباست هميشه در تنهايي تو را حس کردن
چه زيباست در خيال با تو زندگي کردن
عزيزم نام تو بر قلبم خالکوبي شده تا فراموشت نکنم .
نازنين من همچون نفس کشيدن تو را بخاطر مي سپارم.
يک روزه ديکه هم بدون تو گذشت
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
این چه تابی است که آن حلقهٔ گیسو دارد
که دل هر دو جهان بسته یک مو دارد
نقد یک بوسه به صد جان گران مایه نداد
داد از این سنگ که لعلش به ترازو دارد
اهل بینش همه در جلوهٔ او حیرانند
...
این چه معنی است که آن صورت نیکو دارد
مگر از دیدن او دیده بپوشد ورنه
کی کسی طاقت نظاره آن رو دارد
پس چرا می‌رمد از حلقهٔ صاحب نظران
گر نه آن چشم سیه شیوهٔ آهو دارد
یک مسلمان ز در کعبه نیامد بیرون
بنده دیر مغان ابش که هندو دارد
تاج داران همه خاک در آن درویشند
که به سر خاکی از آن خاک سر کو دارد
من و اندیشه ز بسیاری دشمن حاشا
دست موسی چه غم از لشگر جادو دارد
من و از کوی تو رفتن به سلامت، هیهات
که سر راه مرا عشق ز هر سو دارد
مگرش دست به چین سر زلف تو رسید
که دم باد سحر نافهٔ خوش بو دارد
آه من دامن آن ماه فروغی نگرفت
زان که یک شهر هواخواه و دعاگو دارد
 

khorshid777

عضو جدید
عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :
عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد!
اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……

 

khorshid777

عضو جدید
چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بدون خوشبختی زیستن و برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن. ای کاش واقف بودی که بدون تو مرگ گواراترین زندگی است و بدون تو و بدور از دست های مهربان تو و بدون قلب حساست زندگی چه تلخ و ناشکیباست​
 

khorshid777

عضو جدید
كاش مي شد نغمه ياران شنيد
كاش مي شد شور و مستي را چشيد
كاش مي شد بانگاهش تر شويم
كاش مي شد ناز او را هي كشيد
كاش مي شد عشوه معشوق ديد
كاش مي شد رنج عشقش را كشيد
كاش مي شد همچو باران در كوير
با دل و جانش تمنا را كشيد
كاش مي شد با لبانش يار بود
كاش مي شد نوش دارو را چشيد
كاش مي شد همراه حرف دلش
كاش مي شد با دل او زار گريست
كاش مي شد غرق خواهش مي شديم
كاش مي شد هق هق عاشق نشيد
كاش مي شد با صدايش مست شد
كاش مي شد با حضورش سبز شد
كاش مي شد در دلش غوغا بريخت
كاش مي شد با لب حسرت گريست
كاش مي شد همچون سياوش بود زار
كاش مي شد نغمه هايش را شنيد
 

khorshid777

عضو جدید
هنگامی كه آوازه كوچت
بی محابا در دل شب می پيچد
سكوت
داغی است بر زبان سايه ها
باز هم يادت
شرری می شود بر قامت باران های اشک
اين جا ميان غم آباد تنهايی
به اميد احيای خاطره ای متروك
روزها گريبان گير آفتابم
و شب ها
دست به دامن مهتاب
نمی گويم فراموشم نكن هرگز
ولي گاهی به ياد آور
رفيقی را كه ميدانم نخواهی رفت از يادش....
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
گرنیایی تا قیامت انتظارت می کشم
منت عشق از نگاه پرشمارت می کشم
نازچندین ساله ی چشم خمارت می کشم
تا نفس باقیست اینجا انتظارت میکشم
 

khorshid777

عضو جدید
دست ها بالا بود
هر کس سهم خودش را طلبید
سهم هر کس که رسید داغ تر از دل ما بود
نوبت من که رسید
سهم من یخ زده بود
سهم من چیست مگر
یک پاسخ
پاسخ یک حسرت
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق آن وسعت داشت
وسعتی تا ته دلتنگی ها
شاید از وسعت آن بود که بی پاسخ ماند
 

سوگلییی

عضو جدید
تو را به ياد آن روز…… تو را به گلبرگ هاي خشک آن رز خشکيده……. تو را به روز اول بار ديدنت………تو را به اولين نگاه عاشقانه……. تو را به ياد بارون روز نيامدنت….. تو را به تنهايي روز رفتنت……. تو را به بوي بارون روز برگشتنت……. تنهايم مگذار ديگر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سفر بخير گل من كه مي روي با باد
زديده ميروي اما نمي روي از ياد


كدام دشت و دمن يا كدام با غ و چمن؟
كجاست مقصدت اي گل؟ كجاست مقصد باد؟


مباد بيم خزانت كه هركجا گذري
هزار باغ به شكرانه تو خواهد زاد


خزان عمر مرا داشت درنظر، دستي
كه بر بهار تو نقش گل و شكوفه نهاد


تمام خلوت خود را اگر نباشي تو
به ياد سرخ ترين لحظه تو خواهم داد


تو هم به ياد من او را ببوس اگر گذرت
به مرغ خسته پر دل شكسته اي افتاد
...
غم چه مي شود از دل بران كه هر دو، عنان
سپرده ايم به تقدير" هرچه باداباد"


بيايم از پي تو گرد باد اگر نبرد
مرا به همره خود سوي نا كجا آباد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نام تـو را صـدا زدم ، صـدا ولی صـدا نبـود
بـرایِ خواهـشِ دلم در این كـلام جـا نبـود



اگـر كـه دریـایِ غـرور ، سـدِ میـانِ مـا نبود

چشمه ی اشكـهای من ، همیـشه بی بـها نبود



چه تلخ در تو حل شدم ، قدم قدم ، نفس نفس

لحـظه ی شـیرینیِ ما ، طـعـمِ تو آشـنا نبـود



نـخـواه در عـزایِ عشـق لباسِ غیر تـن كنـم

كـه كَـندن از تو راحـت و تمـامِ ماجـرا نبود



در این تصادفِ غریب ، شكست هرچه داشتم

به جـرمِ دل سـپردنم ، شكـستـه ای رها نبود



همین كه شعر می شوی ، بس است تا یقین كنم

كه ضـربه ی عبـورِ تو ، نـهـایتِ كُـمـا نبـود


 

Similar threads

بالا