اشعار و نوشته هاي عاشقانه

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
فضای خانه که از خنده های ما گرم است
چه عاشقانه نفس می کشم ! هوا گرم است
دوباره " دیده امت " ، زل بزن به چشمانی
که از حرارت " من دیده ام تو را " گرم است
بگو دو مرتبه این را که : " دوستت دارم "
دلم هنوز به این جمله شما گرم است
بیا نگاه کنیم عشق را . . . نترس ! خدا . .
هزار مشغله دارد ، سر خدا گرم است
من و تو اهل بهشتیم اگر چه می گویند
چهنم از هیجانات ما دو تا گرم است
. .
به من نگاه کنی ، شعر تازه می گویم
که در نگاه تو بازار شعرها گرم است .
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی غزلی سرود عاشق شده بود
انگار خودش نبود عاشق شده بود
افتاد شکست زیر باران پوسید
آدم که نکشته بود عاشق شده بود
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
خطی کشید روی تمام سوال ها
تعریف ها ، معادله ها ، احتمال ها

خطی کشید روی تساوی عقل و عشق
خطی دگر به قاعده ها و مثال ها

خطی دگر کشید به قانون خویشتن
قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها

از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها

خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها.

فاضل نظري
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
این روزها عجیب دلم هوای رفتن دارد،

گویی جهان دگری در انتظارش است، راستی تو هم اینگونه ای؟

.... نه اینگونه نباش! خودت باش سر جایت باش! همان جا ...

بگذار من بیایم ...

رنج سفر برای من!

به دیدنت می ارزد ...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
كاش مي شد كه از اين خانه ي غم

پر بزني ...

تو كه به گوشه ي احساس دلم
جا داري ...
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترا چون نسیم صبا دوست دارم
ترا چون حدیث وفا دوست دارم
چو حل گشته ام در وجود تو با خون
ترا از من و ما ، جدا دوست دارم
دلم را كسی جز تو كی می شناسد
ترا ای بدرد آشنا ، دوست دارم
چو بیمار جان بر لبم از جدایی
گل بوسه را چون دوا ، دوست دارم
بلای وجودی ، مرا مبتلا كن
ز هستی گذشتم ، بلا دوست دارم
مگیر از سرم سایه شهپرت را
ترا همچو فر هما دوست دارم
بشبهای تاریك و تلخ جدایی
خیال ترا چون دعا دوست دارم
قسم بر دوچشمان غم ریز مستت
ترا من بقدر خدا دوست دارم

هما میر افشار
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
قدم های آخرو آهسته تر
بردار
واسه من کابوسِ فکر آخرین
دیدار ...

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
هنوز به یادت هستم...

هنوز چون ستاره می درخشی در شب های تارم

هنوز نمی دانی که آن روز

چه بی قرار و سراسیمه

به خاطر آمدنت،

تا به کجا،

یک نفس دویدم!
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
چقدر حرف هست و من فقط سکوت می کنم
آمدنت را سکوت کردم .
داشتنت را سکوت کردم .
رفتنت را سکوت کردم .
انتظار بازگشتت را هم ... .
حالا نوبت توست ...
باید در سکوت به تماشا بنشینی
.
.
.
سوختنم را
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من [/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]هر بار گفته ام که [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]: [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو را دوست دارمت [/FONT][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من [/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]این جمله که برای بیانش به چشم تو [/FONT][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]افتـاده است باز به لکنـت ، زبان من [/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای [/FONT][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیگر رسیـده کارد ، بر این استـخوان من [/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی [/FONT][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این یک تراژدی ست ـ غمِ داستان من [/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]یک شب بیا و ضامنِ من باش نازنین [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]! [/FONT][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتی دخیـل ، بستـه به تو آهوان ِ من [/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]دل بــرکن و به شهـرِ دلِ من بیا عزیز! [/FONT][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زخـم زبان مردمِ چشـمت ، به جان ِ من [/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم [/FONT][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آخر رسیـده است به پایـان ، زمان من [/FONT]​
[/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT]
 
آخرین ویرایش:

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
« بي تو ...»
نمي دانم چرا ....
بي تو لحظه ها را گم مي كنم ...
گمانم بي تو لحظه ها باور نكردني اند ...
و با تو نيز ...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
چند روزیست می دانم عشق چیست...
اضطراب چیست..
چند روزیست می دانم هجوم خیال کسی در نیمه شب چه حسی دارد...
من تنها چند روز دارم..
چشمان تو شناسنامه ی مرا تغییر داد...
و دستان تو
وطن نام گرفت..
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
آنقدر در گفتن يک حرف حاشيه رفتم
وبه جاي نوشتن تنها يک کلمه گوشه ي دفتر خاطراتت
شعر هاي حاشيه اي نوشتم !!!!
تا عاقبت در حاشيه چشم هايت افتادم
حالا که حاشيه نشيني را تجربه مي کنم
بگذار فقط يک حرف حاشيه اي ديگر بزنم
دوستت دارم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شب افتاده است و من تنها و تاریکم.

و در ایوان و در تالاب من دیریست در خوابند،

پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی.

بیا ای مهربان با من!

بیا ای یاد مهتابی!


 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
مرا به آسمان
یا به ماه یا خورشید
یا به هر چیزی که خدا زیبا آفریده نیازی نیست
چرا که خدا همه را یکجا به من داد
تو را به من داد ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر کجا هستی ،

بگو با من

روی جاده نقش پایی نیست از دشمن

آفتابی شو!​

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
تو مرا مي فهمي

من تورا ميخواهم

و همين ساده ترين قصه ي يك انسان است

تو مرا مي خواني

من تورا ناب ترين شعر زمان مي دانم !



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زیر رگبار گریه های سرد ،
زیر شلاق لحظه های تلخ،
باز هم ،
ستاره ای برایت خواهم چید...
باز هم گریه خواهم کرد...
باز هم «تو»را خواب خواهم دید...

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
کوچه ها،
ف ا ص ل ه ماست

و باد احساس دل بلوریت را
برایم می آورد

و چه زود می توان

فاصله ها را پرواز کرد...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



کنار پنجره می آیم دل آسمان گرفته است

گونه تب کرده ام را به شیشه پنجره می چسبانم
چشمانم را می بندم ...
چقدر جای تو خالیست...!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آخه عشق یعنی شكستن
عاشقونه سر سپردن
دل سپردن به سراب
در سكوت خویش مردن

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ساده نیست فراموشی و خاموشی ،
من كه هیچكس جز تو را نمی خواهم ...
یا به هیچ چیز جز تو نمی اندیشم!
روی از من بر مگردان
ای آرزوی دیرینه ام
.
.
.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوست دارم شب و شبنم آنقدر ادامه پیدا کنند تا قلب کوچکم آفتابی شود.

کاش می توانستم از درون یک تنگ شیشه ای با ماهی های قرمز برایت ترانه بخوانم .


 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟...... محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
لبریزم از تو و آرام

می نشینم در خلوت عشق

بومی است که می ماند برای بازی رنگها ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شاید امروز فصل بارشی دوباره باشد
ولی شاید امروز بازگردد
تمام فانوسهای شهر را روشن نگهدارید
شاید پرستوی من آشیانه اش را گم کرده باشد
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
تمام امشب را
مثل هر شب
به تو فكر خواهم كرد
ميان سكوت كوچه ها
و پاييزي كه بر زمين نشسته
و به تصوير تو
خيره خواهم شد
و آرام آرام
چكه خواهم كرد
روي همه خاطراتم
 

Similar threads

بالا