اشعار و نوشته هاي عاشقانه

kamal_n13

عضو جدید
 

kamal_n13

عضو جدید
مرا آتش صدا کن تا بسوزانم سراپایت

مرا باران صلا ده تا بریزم بر عطشهایت


مرا رودی بدان و جاریم کن تا در آوزیم


به شوق جذبه وارت تا فروریزم به دریایت
 

kamal_n13

عضو جدید
میخواستم بهت بگم چه قدر پریشونم دیدم خود خواهیه دیدم نمیتونم
تحمل میکنم بی تو به هر سختی به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
.
.
.
تو رو میخوام تموم زندگیم اینه دارم میرم ته دیوونگیم اینه..................نمیرسه به تو حتی صدای من تو خوشبختی همین بسه برای من
چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم...................تو میخندی چه شیرینه گذشتن تازه میفهمم
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای طلوع چشمهایت دیدنی
غنچه لبخندهایت چیدنی
کاشکی می آمدی از دورها
با نگاهی روشن وبخشیدنی
میشدم در دستهای گرم تو
همچو گلهای چمن بالیدنی
ای فروغ چشمهای انتظار
کاش یک شب میشدی تابیدنی
 

kamal_n13

عضو جدید
دلم تنگ است اين شبها يقين دارم كه مي داني
صداي غربت من را از احساسم تو مي خواني
شدم از درد تنهايي گلي پژمرده و غمگين
ببار اي ابر پاييزي كه دردم را تو مي داني
ميان دوزخ عشقت پريشان و گرفتارم
چرا ای مرکب عشقم چنين اهسته مي رانی؟!
 

kamal_n13

عضو جدید
بی گمان از این شهر سفر خواهم کرد
نه دستان دلبری بدرقه ام خواهد شد
نه نگاهی به انتظار آمدنم خواهد ماند
بی گمان فراموش شده ی شهر نامردی خواهم بود
 

kamal_n13

عضو جدید
آرزویم این است .......
نتراود اشک از چشم تو هرگز
مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و تو را دوست بدارد
به همان اندازه که دلت می خواهد
 

kamal_n13

عضو جدید
اونی که میخواستم دلمو شکستو
به پای یک عشق جدید نشستو

چش روی آرزوم همیشه بستو
پشت مه پنجرمون رها شد

اونی که میخواستم مثه اشک چکیدو
تو طول راه باز یه کسی رو دیدو
به آرزوش انگار دیگه رسیدو
به خاطر هیچی ازم جدا شد

اونی که میخواستم . . .
منو تنها گذاشت رفت

اونی که میخواستم دل ازم بریدو
بین گلا یه گل تازه چیدو
به اونی که دلش میخواست رسیدو
با غم و غصه منو آشنا کرد

اونی که میخواستم منو برد بهشتو
اسم منو رو سردرش نوشتو
بهونه کرد بازی سرنوشتو
تو شهر رویاها منو رها کرد

اونی که میخواستم منو برد از یادو
رفت پیش اونکس که دلش میخوادو
زد زیر عشقش که یادش نیادو
مثه همه آدما بی وفا شد

اونی که میخواستم . . .
منو تنها گذاشت رفت
اونی که میخواستم . . .
منو تنها گذاشت رفت
 

kamal_n13

عضو جدید
تموم اشکام هدیه ی نبودنت کنار من
نمی دونی چی می گذره به قلب بی قرار من

واااااای که چقد سخته برام ثانیه ها بدون تو
دلم می خواد باز ببینم چشمایه مهربونتو
 

kamal_n13

عضو جدید
شاید سخت باشد باور کنی که مجنونه تو هستم...مجنون تو که قلبم تنها برای توست

برای من لحظه ی تلخیست آنگاه که تو هنوز به این باور نرسیدی که یک نفر در این دنیا دیوانه وار دوستت دارد
 

kamal_n13

عضو جدید
روزگاری بر درختی تکیه کرده بودم ، ناگهان کبوتری زیبا آمد و گفت چرا اینجا نشسته ای ؟
گفتم میخواهم نامه ای برای یارم بنویسم . گفت بنویس!!!
گفتم قلم ندارم گفت از پرم در بیار ،
گفتم کاغذ ندارم گفت بر روی پر سفیدم بنویس
گفتم مرکب هم ندارم ، گفت مرا بکش و با خونم بنویس
 

kamal_n13

عضو جدید
همش قشنگ بود ولي اين به دلم نشست
به یاد چشم تو هزار فسانه خواهم گفت
هزار شعر تر عاشقانه خواهم گفت

به خاک کوی تو اشک فراق خواهم ریخت
حکایت دل خود بی بهانه خواهم گفت

حدیث غربت من در دیار ، یار است این
فسانه ی غم خود با زمانه خواهم گفت

چو جام خالی می ب***م حباب دبم
ز جام و سنگ و تن و تازیانه خواهم گفت

گذشت و ...
پس از تو از غم خود جاودانه خواهم گفت

بسوز ای دل من خون ببار ای دیده
 

kamal_n13

عضو جدید
مگر از زندگی چه می خواهید
که در خدایی خدا یافت نمی شود؟
که به شیطان پناه می برید؟
که در عشق یافت نمی شود
که به نفرت پناه می برید؟
که در پاکی و سلامت یافت نمی شود
که به ناپاکی و خلاف پناه می برید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید؟؟؟
 

kamal_n13

عضو جدید
سیگاری نیستم

اما...

به تو که فکر می کنم

مزرعه ی بزرگی از توتون

در سرم آتش می گیرد !
 

kamal_n13

عضو جدید
بازم نکردی باورم آهای غریب بی نشون
بازم شکستی دلم و آهای عزیز مهربون
گفتم شاید تو همونی درد دلم و رو می دونی
نمی ری تنهام بزاری همیشه پیشم می مونی
بارون میاد و نم نمه تو هم برو مثل همه
همیشه من بد میارم نصیب من همش غمه
شاید یه روز ببینمش اونکه من و دوستم داره
مثل تو بی وفا نشه بره و تنهام بزاره
اینجا هنوز بارون میاد مثل چشای خیس من
کجا باید پیدات کنم آهای پری ناز من
دنیای من اینه دیگه بد بیاری بد بیاری
تقصیر تو نیست عزیزم اگه من و دوست نداری
دیگه ببخش من و اگه مزاحم دلت شدم
فراموشت نمی کنم بد جوری عاشقت شدم...
 

راضیه (ت)

عضو جدید
مدتهاست که خسته ام.از تو, از دنیای پوشالی ات.فقط به این امید کنارت ماندم که تو را ساده ی ساده می انگاشتم.چه اشتباه بزرگی بود تو ساده نبودی.این را زمانی باورکردم که با صدای بلند به سادگی ام خندیدی
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو
تا…
وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو
تا…
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو
تا
افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت
فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو
تا
کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو
تا…
تا آفتاب زد همه جا تار شد برام
دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو
تا،
از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا…
 

kamal_n13

عضو جدید
انكه مست امد و دستي به دل ما زد و رفت
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

دل سنگش سر گل چيدن از اين باغ نداشت
قدمي چند به آهنگ تماشا زد و رفت

خواست تنهايي ما را به رخ ما بكشد
تنه اي بر تنه اين دل شيدا زد رفت

مرغ دريا خبر از يك شب طوفاني داشت
گشت فرياد زنان بال به دريا زد و رفت
 

kamal_n13

عضو جدید
اگه قلبمو شکستي به فداي يک نگاهت

اين منم چون گل پرپر که نشستم سر راهت


تو ببين غبار غم رو که نشسته بر نگاهم


اگه من نمردم از عشق تو بدون که رو سياهم


اگه عاشقي يه درد، چه کسي آن درد رو نديده


تو بگو کدوم عاشق، رنج دوري نکشيده


اگه عاشقي گناه، ما همه غرق گناهيم


ميون اين همه آدم، يه غريب و بي پناهيم


تو ببين به جرم عشقت‌، پرپروازم بستند


تو نديدي من مغرور چه بي صدا شکستم


چه بگم وقتي که عاشق، زخمي تيغ هلاکه


همه بال و پر زدن‌اش رقص مرگي روي خاک
 

kamal_n13

عضو جدید
می نویسم مینویسم از تو تا جسم کاغذ من جان دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد
گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت

فتح معراج غزل کافی نیست باتو از اوج غزل خواهم گفت
مینوسم همه ی هق هق تنهایی را
تا تو از هیچ به آرامش دریا برسی
 

kamal_n13

عضو جدید
بعداز یک عمری عاشقی نصیب ما چی شدبه جز
یک پیرهن مشکی یک جاده و بی همسفری
اون همه بیداری شب چی داشت واسه ما غیراز این
تنهای سرد وسیاه با یک غمه دربدری
شبا که دلتنگی تو قلبم داغون میکنه
چشمای خیسم بدجوری هوای بارون میکنه
تو خودمی بدونه تو حس میکنم که پیر شدن
به جون تو بدون تو از خودم حتی سیر شدم
ببین چه تاریک شبام.شبام تا ستارهاش
ببین چه غمگین صدام.خوشیامو دوباره باش
هرچی که ازمن باقیه پیشکشه مهرت میکنم
عشقم مثله حلقه ای میام دستت میکنم
 

kamal_n13

عضو جدید
خون شد دل من از این جدایی ای دوست
تا چند بنالم که کجایی؟ ای دوست
هر شب به امید، سر نهم بر بالین
شاید تو به خواب من بیایی، ای دوست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باز هم در وصف گل وا مانده ام
بي تو اي آئينه تنها مانده ام
باز هم نيلوفر و يك آفتاب
باز هم يك جرعه از درياي ناب
واژه مي خواهم تو را معنا كنم
تا غمي ناگفته را افشا كنم
شرح تو يك قصه ي بي انتهاست
صحبت شيدايي پروانه هاست
بي تو من خورشيد را گم مي كنم
با سياهي ها تكلم مي كنم
تو نويد روزهاي روشني
غنچه اي بشكفته در قلب مني
با تو شور عشق را از بر شدم
محو خوبي هاي اين دفتر شدم
با قدم هاي تو عاشق مي شدم
راهي كوي شقايق مي شدم
اي نگاهت گرم، همچون آفتاب
دختر خورشيد اي بانوي آب
آمدم تا با تو بينم هر چه هست
اشك شوقت ديدگانم را ببست
 

kamal_n13

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه[/FONT]
 

kamal_n13

عضو جدید
از شرار نفسش بود که سوخت
مرد چوپان به دل دشت خموش
وای آرام که این زنگی مست
پشت در داده به آوای تو گوش
 

kamal_n13

عضو جدید
آن آتش که در دل ما شعله میکشید
گر در میان دامن شیخ افتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره ی رسوا نداده بود
 

kamal_n13

عضو جدید
دلم براي كسي تنگ است؛ كسي كه مهرباني چشمانش را به سان زلال جويباران و صفاي دلش را به سان قرص نان ميان همه قسمت ميكرد. دلم براي كسي تنگ است؛ كسي كه دلي براي شنيدن نجواهاي شبانه من و لحني آرام براي نوازش موهايم داشت. دلم براي كسي تنگ است؛ كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد و پري دلم را با وجودش خالي. دلم براي كسي تنگ است؛ كسي كه اشك هايم بر روي دستانش ميريخت و او آب آرامش را بر روي گيسوانم. دلم براي كسي تنگ است؛ كسي كه طراوت و شميم بهاران را با ترنم باران پائيزان، به طور اعجاب انگيزي درهم مي آميخت. دلم براي كسي تنگ است؛ كسي كه با او در جمع تنها بودم و در تنهائيمان دنيائي را مالك بوديم. دلم براي كسي بسيار تنگ است؛ كسي كه تا شمالترين شمال با من مي آمد و در جنوب ترين جنوب با من بود. كسي كه زندگاني من است. كسي كه دوستش دارم: عاشقانــــــه هميشـــــــه تا ابــــــــد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست
پرده بردار ز رخسار که جان بر لب ماست

بت روی تو پرستیم و ملامت شنویم
بت پرستی اگر این است که این مذهب ماست

گرچه در مکتب عشقیم همه ابجدخوان
شیخ را پیر خرد طفل ره مکتب ماست

 

Similar threads

بالا