آیا از عمل جراحی می ترسید؟؟؟

آیا از عمل جراحی می ترسید؟؟؟

  • می ترسم

    رای: 2 8.7%
  • نمی ترسم

    رای: 15 65.2%
  • از بیهوشی و عوارض بعد از عمل می ترسم

    رای: 3 13.0%
  • تا حالا به آن فکر نکرده ام

    رای: 3 13.0%

  • مجموع رای دهندگان
    23

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا از عمل جراحی می ترسید؟آیا این ترس باعث شده عمل مهمی را به تعویق بیاندازید؟؟؟
 

Sarp

مدیر بازنشسته
نه اصلا !
آخه تازگیها واسه بیهوشی هم آمپول نمیزنن :دی

حالا اگه یکی میترسه بگه از چیش میترسه ؟
چون از خاله م که بدجور از عمل میترسه پرسیدم جوابی نداشت :دی
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب مسلما یکی از فاکتورهاش اینه کی چه عمل جراحی قرار انجام بشه !

مثلا عمل جراحی اپاندیس نگرانی نداره ولی اگه عمل قلب باشه خب نگرانی داره !
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا قبل از تصادفم اره خیلی می ترسیدم . چون نمیدونستم اتاق عمل چه جور جایی هست و اون تو چه بلایی سر ادم میارن . اما بعد از اولین عملم دیگه نمی ترسیدم . میدونستم دقیقا مراحل رفتن به اتاق عمل چیه .و اونجا چه کارهایی انجام میشه و بخاطر همین نمی ترسیدم . طوریکه در عرض دو ماه چهار بار عمل شدم و جراحم میگفت از نظر روحی خیلی خوب طاقت اوردم .
حتی وقتی خواهر زاده ام که 8 ساله بود میخواست عمل بشه خیلی منطقی ماجرا رو براش شرح دادم که قبل از عمل این کارها انجام میشه وقتی وارد بخش جراحی میشی چه حسی سراغت میاد جتی وقتی داری بیهوش میشی شنوایی ات اخرین حسیه که از کار میفته و.................... بعد از عمل ازش پرسیدم ترسیدی ؟ گفت نه چون همه چیزو از قبل بهم گفته بودی
 

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم چند باری تا به حال عمل شدم ..............میدونی مقداری استرس هست اما ترس نداره ............................من که نمیترسم
 

گل احساس

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه اصلا !
آخه تازگیها واسه بیهوشی هم آمپول نمیزنن :دی

حالا اگه یکی میترسه بگه از چیش میترسه ؟
چون از خاله م که بدجور از عمل میترسه پرسیدم جوابی نداشت :دی


:eek::eek::eek::eek:پس با چی بیهوش میکنن؟؟؟؟؟

نکنه یکی میزنن تو سر مریض و ......
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجانب تا حالا 6تا عمل داشتم
از دوماهگی تا بهار 89
بعدیشم تا دوماه دیگس
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بار اول استرس زیادی داشتم طوری که چند روز قبل از عمل همش فکر میکردم اگر بیهوش بشم دیگه هوش نمیام اما بار دوم اصلا نترسیدم
 

hamid_geo

عضو جدید
آیا از عمل جراحی می ترسید؟آیا این ترس باعث شده عمل مهمی را به تعویق بیاندازید؟؟؟
نه نمي ترسم چون يه بار براي شكستگي دستم بي هوشم كردن
وقتي داشتم به هوش مي ومدم
همه چي رو تيكه تيكه ميديدم
بين حالت بيهوشي بيداري بودم
يه لحظه مي ديدم يه لحظه سياه مي شد
 

hamid_geo

عضو جدید
آیا از عمل جراحی می ترسید؟آیا این ترس باعث شده عمل مهمی را به تعویق بیاندازید؟؟؟
نه نمي ترسم چون يه بار براي شكستگي دستم بي هوشم كردن
وقتي داشتم به هوش مي ومدم
همه چي رو تيكه تيكه ميديدم
بين حالت بيهوشي بيداري بودم
يه لحظه مي ديدم يه لحظه سياه مي شد
 

webcam

عضو جدید
ترس نداره که .تقریبا سالی یکبار میرم زیر تیغ جراح . این آخرین بار که عملمو با بیحسی انجام دادن خیلی برام جالب بود.یکی از دستیارا ی اتاق عمل با موبایلش آهنگ گذاشته بود دو تا دیگه هم با هم میخندیدن خلاصه فقط جراح بود که کارشو انجام میداد.
 

taeezade

عضو جدید
به نظر من کاملا بستگی به نوع عمل داره .اگه ساده باشه که ترس نداره ولی کسی که یه عمل خیلی مهم داره و مثلا قند خون داره ممکنه خیلی خطرناک باشه
 

malihe68

عضو جدید
:Dنه بابا کجاش ترس داره .همش که بیهوشی فقط بعدش یه درد کوچیکه که رفع می شه
 

paeeizan

اخراجی موقت
ای بابا ..اینجا همه عملی ان ....
.
.
.
.
من فقط یکبار پام شکست ..... خیلی درد داشت ...
 

shahruzs

عضو جدید
کاربر ممتاز
والا ما سال 72 یه بار عمل شدیم خیلی راحت بود بعد اونم دیگه حتی دکتر ساده هم واسم دو سه بار بیشتر نیاز نشده چه برسه عمل ولی ترسی نیس بازم نیاز شد میریم فقط از امپول شدید میترسم
 

shahruzs

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما که یه بار سال 72 عمل شدیم بعدشم دیگه تو این سالها مریضی ساده هم نداشتیم که حتی دکتر بریم چه برسه به عمل خدارو شکر
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالبترین قسمتش ریکاوریه
نمیدونی چه خنده بازاریه
یه دفه توی ریکاوری بودم پرستارا هی باهم میحرفیدن
یه لحظه بلند شدم گفتم خفه میشید یا میخوابم بعد تقی افتدم روی تخت هر 5دیقه به هوش میومدم یه داد میزدم سرشون که دیگه حرف نزنید بعد دوباره بی هوش میشدم
 

paeeizan

اخراجی موقت
جالبترین قسمتش ریکاوریه
نمیدونی چه خنده بازاریه
یه دفه توی ریکاوری بودم پرستارا هی باهم میحرفیدن
یه لحظه بلند شدم گفتم خفه میشید یا میخوابم بعد تقی افتدم روی تخت هر 5دیقه به هوش میومدم یه داد میزدم سرشون که دیگه حرف نزنید بعد دوباره بی هوش میشدم
.
.
.
جدا".....
 

shahruzs

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالبترین قسمتش ریکاوریه
نمیدونی چه خنده بازاریه
یه دفه توی ریکاوری بودم پرستارا هی باهم میحرفیدن
یه لحظه بلند شدم گفتم خفه میشید یا میخوابم بعد تقی افتدم روی تخت هر 5دیقه به هوش میومدم یه داد میزدم سرشون که دیگه حرف نزنید بعد دوباره بی هوش میشدم
خیلی جالبه من ونگ میزدم و بابا مامانم واسم همه چیزایی که تو عمرم میخواستم و هنوزم که هنوزه ندارم رو میگفتن که برات میخریم
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینقدر از این نظر سنجی های بی معنی بدم میات که حساب نداره/
 

Similar threads

بالا