منو
انجمن
ارسال های جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
ارسال های جدید
جدیدترین ارسال های پروفایل
آخرین فعالیت
کاربران
بازدید کنندگان کنونی
جدیدترین ارسال های پروفایل
جستجو در ارسال های پروفایل
ورود
عضویت
جدیدترینها
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
آخرین فعالیت ها
ثبت نام
منو
ورود
عضویت
Install the app
نصب
جستجو
جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
نتایح جستجو
مشاعرۀ سنّتی
یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی تا از سر صوفی برود علت هستی سعدی
باران بهاری
ارسال #4,618
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی!
باران بهاری
ارسال #4,616
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
اگر تو را نسرودست انوری دیروز اگر تو را نسرودست منزوی امشب برای از تو سرودن قصیده کوتاهست مگر تو را بسرایم به مثنوی امشب اصغر عظیمی مهر
باران بهاری
ارسال #4,615
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم مکنید دردمندان گله از شب جدایی که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
باران بهاری
ارسال #4,603
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود! (این رو حافظ میگه من نمیگم یه وقت کسی دلگیر نشه!) امشب مشاعره ی خوبی بود .شب به خیر یعنی صبح به خیر!
باران بهاری
ارسال #4,598
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم گفت و گو آیین درویشی نبود ورنه با تو ماجراها داشتیم!
باران بهاری
ارسال #4,596
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک!
باران بهاری
ارسال #4,594
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم قامتش را سرو کنم سر کشید از من به خشم دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم!
باران بهاری
ارسال #4,592
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ترک رضای خویش کند در رضای یار گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ بیند خطای خویش و نبیند خطای یار سعدی
باران بهاری
ارسال #4,590
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود!
باران بهاری
ارسال #4,589
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته ای دشمن از دوست ندانسته و نشناخته ای :gol:
باران بهاری
ارسال #4,587
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
دگر به صید حرم تیغ بر مکش زنهار وزآنچه با دل ما کرده ای پشیمان باش! :gol:
باران بهاری
ارسال #4,585
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند هزار فتنه به هر گوشه ای برانگیزند
باران بهاری
ارسال #4,583
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم زرد رویی می کشم زان طبع نازک بی گناه ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
باران بهاری
ارسال #4,578
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
در پارس که تا بوده ست از ولوله آسوده ست بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
باران بهاری
ارسال #4,569
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
در پرده ی عراقی میزد به نام ساقی مقصود باده بودش ساقی بدش بهانه
باران بهاری
ارسال #4,565
Jul 20, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
در معرفت بر کسانی ست باز که درهاست بر روی ایشان فراز
باران بهاری
ارسال #4,554
Jul 19, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
دردی پیمانه تو را نوش باد کز قدح اهل صفا خورده ای
باران بهاری
ارسال #4,484
Jul 18, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
تو بی وفا و اجل در قفا و من بیمار بمردم از غم و جز این چه انتظاری بود ملک الشعرای بهار
باران بهاری
ارسال #4,482
Jul 18, 2008
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید گوهری دارم و صاحبنظری می جویم
باران بهاری
ارسال #4,481
Jul 18, 2008
تالار:
مشاعره
قبلی
1
...
برو به صفحه ی
برو
5
6
7
8
9
10
بعدی
اول
قبلی
7 از 10
برو به صفحه ی
برو
بعدی
آخر
جستجو
بالا