نتایح جستجو

زیادی شبه!!! گفتم که ناراحت نیستم و نیازی به معذرت نیس;) هر شب هر شب عروسی می ری خوش می گذره هاااااا مواظب باش کمرت درد نگیره این همه قر می دی:biggrin:

شب خوش بخواب نوبتی واسه دمپایی ها کشیک می دیم!!:D

علیک سیلام:surprised: نه از چی ناراحت بشم ؟!! مگه حرف بد زدی:mad: این که نظرت بود و محترم ولی کلاً هیچی به دل نمی گیرم خیالاتت تخخخخخخخخخت;)

آره والا خواب بر من حرام شده بد جووور ولی شما برو بخواب تنظیم شاخک هات بهم می ریزه:D

خوشحال شدم از آشنایی و در خواستت داداش سوسکه اخراجی!!!;):biggrin:

شاهد از غیب رسید:surprised::D گفتم که بعضی چیزا رو بی دلیل و به خاطر دلم قبول می کنم!! 3رو خوردی ما رو بکوب یهو راحت بشی دیگه برادر... :دی

:eek::cry: نه این عدل نیست، خدا همه چیز رو بنا به تعریف سر جای خودش نذاشته!!!ولی اون خداست و با همه اختیارات خداوندیش و حکمتی که داره خودش می دونه و فقط هم فکر کنم تا آخر خودش بدونه ...زیاد پای صحبت آخوندا نمی شینم اگر حرف از یک آدم درست و حسابی در این مورد داری می شنوم.. دارم از بحث دور می شم...

از تمام تصویر های زیبایی که برام می فرستید ممنون:redface:

حالا که قراره هم سوسک بشیم هم اخراج بسم الـ... پست هاتون رو تا حدودی خوندم... تقریباً هم فکریم روی بعضی موارد مثل مبلغین و آخوندان!!! خوب یک موضوعی می مونه و اونم این که ما این بحث رو امشب ادامه بدیم و هیچ نظر مخالفی رو نداشته باشیم یا کافر می شیم یا همون سوسک :دی، بهتره کسی باشه تا نظر ما رو رد...

:surprised: .....:biggrin:

من اینجا صحبت نکنم بهتره...حالا اگر بگم عدل خدا یه جاهاییش میلنگه یا سوسک می شم یا اختار می گیرم یا اخراج می شم!!! بچه ها هم همیشه تو باشگاه زود قضاوت می کنن. پس بهتره سکوت کنم!!:cool:

خیر!!!

بعضی وقت ها ترجیح می دم یه موضوعی رو که دوست دارم باورش داشته باشم دنبال دلیل براش نگردم... اگر شما این بحث رو شروع کردی باید تا ته اثبات و نتیجه گیریش پیش بری!!! چند وقت پیش توی یک کنفرانس فلسفی( دانشگاه امام صادق) استاد فرضیه ای برای وجود نداشتن خدا آورد ولی با بحثی که بچه ها شروع کردن...

تکراری نیست؟!!! یه جایی دیده بودم قبلاً

وا خو لابد از مدل میزش خسته شده داره مدلش رو عوض می کنه...:razz: ابتکار دخترا ستودنیه از کمترین امکانات بیشترین استفاده رو می کنن!!!:D

فقط یه ایرانی می تونه بچه اش رو موقع رانندگی بذاره رو پاش و فکر کنه که عاشقشه... ولی با همه این تفاسیر عااااااشق ایرانی و ایرانی بودنمم...

صبح امیر محمد مشوش بود و مثل مجرم ها با هر صدایی اطرافش را زیر نظر می گرفت .سر صبحانه جواب همه را سر بالا می داد و توی چشم های حاج آقا و حاج خانم نگاه نمی کرد. طرف های ظهر ایران خانم ازم خواست به اتاق حاج خانم بروم. حالا من هم مثل مجرم ها هول کرده بودم. امیر محمد روی فرش مقابل حاج خانم نشسته...

نه ممد خردادیانه

اوهوم.. چه پسر خوبیه!!!

بــــــله;)