فصل 12
داخل هواپیما خیلی منتظر بودم مهیا کنارم بشینه اما امیر محمد آمد و خیلی محکم کنارم نشست و تا آمدم حرف بزنم چنان نگاهی تحویلم داد که نظرم عوض شد.
مهیا و دکتر همسفران ساکتی بودند و امیر محمد هم که انگار جزئی از تجهیزات هواپیما بود، سرم را با گوشی همراهم گرم کردم.
وقتی به دوبی رسیدیم یکراست...