نتایح جستجو

دست عشق از دامن دل دور باد! مي‌توان آيا به دل دستور داد؟ مي‌توان آيا به دريا حكم كرد كه دلت را يادي از ساحل مباد؟ موج را آيا توان فرمود: ايست! باد را فرمود: بايد ايستاد؟ آنكه دستور زبان عشق را بي‌گزاره در نهاد ما نهاد خوب مي‌دانست تيغ تيز را در كف مستي نمي‌بايست داد

دمی با دوست در خلوت، به از صد سال در عشرت من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

افغانستان: زلزله می‌آید. سیصد هزار نفر کشته می‌شوند. القاعده مسئولیت زلزله را بر عهده می‌گیرد. نیروهای آمریکایی تمام کوهستان‌های افغانستان را بمباران می‌کنند و سیصد هزار نفر دیگر از جمله بن‌لادن را در این درگیری‌ها از بین می‌برند. بعد از چهار ساعت پس‌لرزه‌ی فسقلی دیگری می‌آید و بن‌لادن مسئولیت...

ای غم بگو با جوانیم چه کردی دارد به دل صد آرزو با جوانیم چه کردی

ماييم كه در پاي تو چون خاك رهيم مدهوش و ز دست رفته ازيك نگهيم با ما شبي از مِهر درآميز، كه ما كم عمرتر از ستاره صبحگهيم

ما را به جهان، خوشتر از این یک دم نیست کز نیک و بد، اندیشه و از کس، غم نیست

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

تو بگریزی از پیش یک شعله خام من استاده‌ام تا بسوزم تمام

هر ساعتم اندرون بجوشد خون را واگاهی نیست مردم بیرون را الا مگر آنکه روی لیلی دیدست داند که چه درد می‌کشد مجنون را؟

سفر کنایه ای از مرگ ست همینکه بال هواپیما ترا زخاک به سوی پرنده ها راند دلت به مرغ گرفتار در قفس ماند تو در هواپیما میان عالم پیدا و عالم پنهان ز ر فت وآمد این گاهواره در تابی دل تو بیدار ست ولی تو در خوابی تو در هواپیما ز هست ونیست رهایی چگونه می دانی که کیستی و کجایی؟ سفر کنایه ای از...

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نيست در حق ما هرچه گويد، جای هيچ اکراه نيست در طريقت هرچه پيش سالک آيد، خير اوست در صراط مستقيم ای دل، کسی گمراه نيست ** تا چه بازی رخ نمايد، بيدقی خواهيم راند عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست چيست اين سقف بلند ساده بسيار نقش زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست...

نقد عمرت ببرد غصه دنيا به گزاف گر شب و روز در اين قصه مشکل باشی

شهر آن توست و شاهی، فرمای هرچه خواهی گر بی عمل ببخشی، ور بی گنه برانی

عيد شما هم مبارك

گلعذارى زگلستان جهان ما را بس زين چمن سايه آن «سرو روان» ما را بس

نظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهر نهادم آينه­ها در مقابل رخ دوست

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود

دوست عزيز عيد سعيد غديربر شما مبارك باد

دوست عزيز عيد ولايت بر شما مبارك باد

[IMG]