سر آن ندارد امشب که برآيد آفتابی
چه خيالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
به چه دير ماندی ای صبح که جان من برآمد
بزه کردی و نکردند موذنان ثوابی **
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی **
سرم از خدای...