نتایح جستجو

  1. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تنها به تماشاي چه اي ؟ بالا گل يك روزه نور پايين تاريكي باد بيهوده مپاي شب از شاخه نخواهد ريخت و دريچه خدا روشن نيست از برگ سپهر شبنم ستارگان خواهد پريد تو خواهي ماند و هراس بزرگ ستون نگاه و پيچك غم...
  2. *زهره*

    شعر نو

    اينجاست آييد پنجره بگشاييد اي من و دگر من ها : صد پرتو من در آب مهتاب تابنده نگر بر لرزش برگ انديشه من جاده مرگ آنجا نيلوفرهاست به بهشت به خدا درهاست اينجا ايوان خاموشي هوش پرواز روان در باغ زمان تنها نشديم اي...
  3. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد
  4. *زهره*

    سعدی

    مپندار از لب شیرین عبارت که کامی حاصل آید بی مرارت فراق افتد میان دوستداران زیان و سود باشد در تجارت یکی را چون ببینی کشته دوست به دیگر دوستانش ده بشارت ندانم هیچ کس در عهد حسنت که بادل باشد الا بی بصارت مرا آن گوشه چشم دلاویز به کشتن می‌کند گویی اشارت گر آن...
  5. *زهره*

    فراق یار

    ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب وز شب تپانچه‌ها زده بر روی آفتاب بر سیم ساده بیخته از مشک سوده‌گرد بر برگ لاله ریخته از قیر ناب آب خط تو بر خد تو چو بر شیر پای مور زلف تو بر رخ تو چو بر می پر غراب دارم ز آب و آتش یاقوت و جزع تو در آب دیده غرق و بر آتش جگر کباب در تاب...
  6. *زهره*

    شعر نو

    تنها به تماشاي چه اي ؟ بالا گل يك روزه نور پايين تاريكي باد بيهوده مپاي شب از شاخه نخواهد ريخت و دريچه خدا روشن نيست از برگ سپهر شبنم ستارگان خواهد پريد تو خواهي ماند و هراس بزرگ ستون نگاه و پيچك غم...
  7. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    در جوي زمان در خواب تماشاي تو مي رويم سيماي روان با شبنم افشان تو مي شويم پرهايم ؟ پرپر شده ام چشم نويدم به نگاهي تر شده ام اين سو نه آن سو يم و در آن سوي نگاه چيزي را مي بينم چيزي را مي جويم سنگي مي شكنم رازي...
  8. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    درها به طنين هاي تو واكردم هر تكه را جايي افكندم پر كردم هستي ز نگاه بر لب مردابي پاره لبخند تو بر روي لجن ديدم رفتم به نماز در بن خاري ياد تو پنهان بود برچيدم پاشيدم به جهان بر سيم درختان زدم...
  9. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    اي درخور اوج ! آواز تو در كوه سحر و گياهي به نماز غم ها را گل كردم پل زدم از خود تا صخره دوست من هستم و سفالينه تاريكي و تراويدن راز ازلي سر بر سنگ و هوايي كه خنك و چناري كه به فكر و رواني كه پر از ريزش...
  10. *زهره*

    كوي دوست

    من سازم : بندي آوازم برگيرم بنوازم بر تارم زخمخ لا مي زنن راه فنا مي زن من دودم مي پيچم مي لغزم نابودم مي سوزم مي سوزم فانوس تمنايم گل كن تو مرا ودرآ آيينه شدم از روشن و از سايه بري بودم ديو و پري آمد ديو...
  11. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    سرچشمه رويش هايي دريايي پايان تماشايي تو تراويدي باغ جهان تر شد ديگر شد صبحي سر زد مرغي پر زد يك شاخه شكست خاموشي هست خوابم برد خوابي ديدم تابش آبي در خواب لرزش برگي در آب اين سو تاريكي مرگ آن سو زيبايي برگ اينها...
  12. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را
  13. *زهره*

    جان؟!!

    جان؟!!
  14. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    مکن بچشم حقارت نگاه در من مست که آب روی شریعت بدین قدر نرود
  15. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    لب ها مي لرزند شب مي تپد جنگل نفس مي کشد پرواي چه داري مرا در شب بازوانت سفر ده انگشتان شبانه ات را مي فشارم و باد شقايق دوردست را پر پر مي کند به سقف جنگل مي نگري ستارگان درخيسي چشمانت مي دوند بياشک چشمان تو ناتمام است و نمناکي جنگل نارساست...
  16. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    بيراهه رفتي برده گام رهگذر راهي از من تا بي انجام مسافر ميان سنگيني پلک و جوي سحر در باغ ناتمامتو اي کودک شاخسار زمرد تنها نبود بر زمينه هولي مي درخشيد در دامنه لالايي به چشمه وحشت مي رفتي بازوانت دو ساحل ناهمرنگ شمشير و نوازش بود فريب را خنديدهاي...
  17. *زهره*

    كوي دوست

    در رگ ها نور خواهم ريخت و صدا در داد اي سبدهاتان پر خواب سيب آوردم سيب سرخ خورشيد خواهم آمد گل ياسي به گدا خواهم داد زن زيباي جذامي را گوشواري ديگر خواهم بخشيد كور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ دوره گردي خواهم شد كوچه ها را خواهم گشت جار خواهم زد ...
  18. *زهره*

    فراق یار

    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت آشنایی نه غریب است که دلسوز من است چون من از خویش برفتم دل بیگانه...
  19. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان که دل اهل نظر...
  20. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    به حرص ار شربتی خوردم مگیر از من که بد کردم بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا
بالا