نتایح جستجو

  1. *زهره*

    سهراب سپهری

    ازهجوم نغمه اي بشكافت گور مغز من امشب مرده اي را جان به رگ ها ريخت پا شد از جا در ميان سايه و روشن بانگ زد برمن : مرا پنداشتي مرده و به خاك روزهاي رفته بسپرده ؟ ليك پندار تو بيهوده است پيكر من مرگ را از خويش مي راند سرگذشت من به زهر لحظه...
  2. *زهره*

    كوي دوست

    دوباره با من باش پناه خاطره ام اي دو چشم روشن باش هنوز در شب من آن دو چشم روشن هست اگر چه فاصله ما چگونه بتوان گفت ؟ هنوز با من هست كجايي اي همه خوبي تو اي همه بخشش چه مهربان بودي وقتي كه شعر مي خواندي چه مهربان بودي وقتي كه مهربان...
  3. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    اگر تو بازنگردي قناريان قفس قاريان غمگين را كه آب خواهد داد كه دانه خواهد داد ؟ اگر تو باز نگردي بهار رفته در اين دشت برنمي گردد به روي شاخه گل غنچه اي نمي خندد و آن درخت خزان ديده تور سبزش را به سر نمي بندد اگر تو بازنگردي...
  4. *زهره*

    شعر نو

    چرا نمي گويد كه آن كشيده سر از شرق آن بلند اندام سياه جامه به تن دلبر دلبر آن شير نويد روز ده آن شب شكاف با تدبير ز شاهراه كدامين ديار مي آيد و نور صبح طراوت بر اين شب تاريك چه وقت مي تابد ؟ در انتظار اميدم در انتظار اميد طلوع پاك فلق...
  5. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تو مثل چشمه نوشين كوهساراني تو مثل قطره باران نو بهاراني تو روح باراني شراب نور كجاست ؟ كه اين من نوميد چنين مي انديشم كه جلوه هاي سحر را به خواب خواهم ديد و آرزوي صفا را به خاك خواهم برد هميشه پشت حصار سكوت مي ترسم تو...
  6. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    ماهم که رخش روشنی خور بگرفت گرد خط او چشمه‌ی کوثر بگرفت دلها همه در چاه زنخدان انداخت وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
  7. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند گوییا باور نمی‌دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه...
  8. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته‌ات بدو دست دعا نگه دارد
  9. *زهره*

    شعر نو

    ديشب لب رود شيطان زمزمه داشت شب بود و چراغك بود شيطان تنها تك بود باد آمده بود باران زده بود شب تر گلهاي پرپر بويي نه براه ناگاه آيينه رود نقش غمي بنمود شيطان لبب آب خاك سيا در خواب زمزمه اي مي مرد بادي مي رفت...
  10. *زهره*

    شعر نو

    باز آمدم از چشمه خواب كوزه تر دردستم مرغاني مي خوانند نيلوفر وا ميشد كوزه تر بشكستم در بستم و در ايوان تماشاي تو بنشستم
  11. *زهره*

    كوي دوست

    بر آبي چين افتاد سيبي به زمين افتاد كامي ماند زنجر خواند همهمه اي خنديدند بزمي بود برچيدند خوابي از چشمي بالا رفت اين رهرو تنها رفت بي ما رفت رشته گسست : من پيچم من تابم كوزه شكست من آبم سنگ پيوندش با من كو ؟...
  12. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    مي رفتيم و درختان چه بلند و تماشا چه سياه راهي بود از ما تا گل هيچ مرگي در دامنه ها ابري سر كوه مرغان لب زيست مي خوانديم بي تو دري بودم به برون و نگاهي به كران وصدايي بهكوير مي رفتيم خاك از ما مي...
  13. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    افتاد و چه پژواكي كه شنيد اهريمن و چه لرزي كه دويد ازبن غم تا بهشت من درخويش و كلاغي لب حوض خاموشي و يكي زمزمه ساز تنه تاريكي تبر نقره نور و گوارايي بي گاه خطا بوي تباهي ها گردش زيست شب دانايي و جدا...
  14. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    روشن است آتش درون شب وز پس دودش طرحي از ويرانه هاي دور گر به گوش آيد صدايي خشك استخوان مرده مي لغزد درون گور ديرگاهي ماند اجاقم سرد و چراغم بي نصيب از نور خواب درمان را به راهي برد بي صدا آمد كسي از در در سياهي آتشي افروخت بي...
  15. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    ای بوده مرا ز جسم و جان هیچ به دست نابوده زبود این و آن هیچ به دست از من طلب هیچ نمیباید کرد زیرا که ندارم به جهان هیچ به دست
  16. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بیداد رفت لاله بر باد رفته را یا رب خزان چه بود بهار شکفته را هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را جز در صفای اشک دلم وا نمی شود باران به دامن است هوای گرفته را وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود آخر محاق نیست که ماه دو هفته را برخیز لاله...
  17. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
  18. *زهره*

    غزل و قصیده

    به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک سری به خاک فرو برده ام به داغ جگر بدان امید که آلاله بردمم از خاک چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین چو پیریت به سرآرند حاکمی سفاک...
  19. *زهره*

    :surprised: هر چی شما بگید

    :surprised: هر چی شما بگید
  20. *زهره*

    كوي دوست

    درون آينه ها درپي چه مي گردي ؟ بيا ز سنگ بپرسيم که از حکايت فرجام ما چه مي داند بيا ز سنگ بپرسيم زانکه غير از سنگ کسي حکايت فرجام را نمي داند هميشه از همه نزديک تر به ما سنگ است نگاه کن نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ چه...
بالا