نتایح جستجو

  1. *زهره*

    شعر انگلیسی

    A Creed by John Masefield A Creed by John Masefield A Creed I HOLD that when a person dies His soul returns again to earth; Arrayed in some new flesh-disguise Another mother gives him birth. With sturdier limbs and...
  2. *زهره*

    ?What is this

    they are chewing gums what is this?
  3. *زهره*

    BOYZzz ♂ Vs♀ GIRLZzzz

    and boys want to live a secret life in their own room
  4. *زهره*

    فراق یار

    ز هجران تو جانم می‌برآید بکن رحمی مکن کاخر نشاید فروشد روزم از غم چند گویی که می‌کن حیله‌ای تا شب چه زاید سیه‌رویی من چون آفتابست به روز آخر چراغی می‌بباید به یک برف آب هجرت غم چنان شد که از خونم فقعها می‌گشاید گرفتم در غمت عمری بپایم چه حاصل چون زمانه می‌نپاید...
  5. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    انوری انوری صبر با عشق بس نمی‌آید یار فریادرس نمی‌آید دل ز کاری که پیش می‌نرود قدمی باز پس نمی‌آید عشق با عافیت نیامیزد نفسی هم‌نفس نمی‌آید بی‌غمی خوش ولایتست ولیک زیر فرمان کس نمی‌آید داد در کاروان خرسندیست زان خروش جرس نمی‌آید چه کنم عسکری که نی‌شکرش...
  6. *زهره*

    غزل و قصیده

    هر که را با لب تو پیمان بود اجل او از آب حیوان بود هر که روی چو آفتاب تو دید همچو من تا که بود حیران بود در نکویی پسنده‌ی جایی که نکوتر از آن بنتوان بود چون بدیدم لب جگر رنگت نمکی داشت و شکرافشان بود یک شکر آرزوم کرد الحق لیک بیمم ز تیر مژگان بود بی رخت بر رخم...
  7. *زهره*

    سعدی

    ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را اول پدر پیر خورد رطل دمادم تا مدعیان هیچ نگویند جوان را تا مست نباشی نبری بار غم یار آری شتر مست کشد بار گران را ای روی تو آرام دل خلق جهانی بی روی تو شاید که نبینند جهان را در صورت و معنی که تو داری چه...
  8. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    سنایی سنایی تا در چشمم نشسته بودی در تاب پیوسته همی بریختی در خوشاب و اکنون که برون شدن به رستم ز عذاب چون دیده ز خس برست کم ریزد آب
  9. *زهره*

    حافظ

    بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش وین سوخته را محرم اسرار نهان باش زان باده که در میکده عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش دلدار که گفتا به توام دل نگران است گو می‌رسم اینک به سلامت نگران باش...
  10. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    پرده‌ی شرم است مانع در میان ما و دوست شمع را فانوس از پروانه می‌سازد جدا
  11. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا
  12. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    مصلحت دید من آنست که یاران همه کار بگذارند و خم طره‌ی یاری گیرند
  13. *زهره*

    كوي دوست

    پر کن پياله را کاين آب آتشين ديري است ره به حال خرابم نمي برد اين جامها که در پي هم ميشود تهي درياي آتش است که ريزم به کام خويش گرداب مي ربايد و آبم نمي برد من با سمند سرکش و جادويي شراب تا بيکران عالم پندار رفته...
  14. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تنها درخت کوچه ما در ميان شهر تيري است بي چراغ اهل محله مردم زحمتکش صبور از صبح تا غروب در انتظار نعجزه اي شايد در کار برق و آب امضاي اين و آن را طومار مي کنند شب ها ميان طلمت مطلق سکوت محض بر خود هجوم دغدغه...
  15. *زهره*

    شعر نو

    فریدون مشیری فریدون مشیری زنداني ديار شب جاودانيم ک روز از دريچه زندان من بتاب مي خواستم به دامن اين دشت چون درخت بي وحشت از تبر در دامن نسيم سحر غنچه واکنم با دست هاي پر شده تا آسمان پاک خورزشيد و خاک و آب و هوا را...
  16. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    خورشيد جاودانه مي درخشد در مدار خويش مانيم که يا جاي پاي خود مي نهيم و غروب مي کنيم هر پسين اين روشناي خاطر آشوب در افق هاي تاريک دوردست نگاه ساده فريب کيست که همراه با زمين مرا به طلوعي دوباره مي کشاند ؟ اي راز اي رمز اي همه روزهاي عمر مرا اولين و آخرين
  17. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    هيچ وقت هيچ وقت نقاش خوبي نخواهم شد امشب دلي کشيدم شبيه نيمه سيبي که به خاطر لرزش دستانم در زير آواري از رنگ ها ناپديد ماند
  18. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی‌گردد بدین بالا نشینی‌ها
  19. *زهره*

    آها، خب! حرفی ندارم ولی به ما هم سر بزن، موسیو امید و محمد حوصله سر برن یکیش که خیلی حرف می‌زنه...

    آها، خب! حرفی ندارم ولی به ما هم سر بزن، موسیو امید و محمد حوصله سر برن یکیش که خیلی حرف می‌زنه اون یکی که اصلا صداش در نمیاد حساب مهداد هم که جداس!
  20. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    با همين ديدگان اشک آلود از همين روزن گشوده به دود به پرستو به گل به سبزه درود به شکوفه به صبحدم به نسيم به بهاري که ميرسد از راه چند روز دگر به ساز و سرود ما که دلهايمان زمستان است ما که...
بالا