نتایح جستجو

  1. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  2. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  3. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  4. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  5. *زهره*

    چطوری داداش؟[IMG]

    چطوری داداش؟[IMG]
  6. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  7. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  8. *زهره*

    دستم به هر ستاره که مي خواست مي رسيد نه از فراز بام که از پاي بوته ها مي شد...

    دستم به هر ستاره که مي خواست مي رسيد نه از فراز بام که از پاي بوته ها مي شد ترا در آينه هرستاره ديد در بي کران دشت در نيمه هاي شب جز من که با خيال تو مي گشنم جز من که در کنار تو مي سوختم غريب تنها ستاره بود که مي سوخت تنها نسيم بود...
  9. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  10. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  11. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  12. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    درویش مکن ناله ز شمشیر احبا که این طایفه از کشته ستانند غرامت
  13. *زهره*

    كوي دوست

    در جوي زمان در خواب تماشاي تو مي رويم سيماي روان با شبنم افشان تو مي شويم پرهايم ؟ پرپر شده ام چشم نويدم به نگاهي تر شده ام اين سو نه آن سو يم و در آن سوي نگاه چيزي را مي بينم چيزي را مي جويم سنگي مي شكنم رازي...
  14. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    آني بود درها وا شده بود برگي نه شاخي نه باغ فنا پيدا شده بود مرغان مكان خاموش اين خاموش آن خاموش خاموشي گويا شده بود آن پهنه چه بود : با ميشي گرگي همپا شده بود نقش صدا كم رنگ نقش ندا كم رنگ پرده مگر تا شده...
  15. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    از خانه بدر از كوچه برون تنهايي ما سوي خدا مي رفت در جاده درختان سبز گل ها وا شيطان نگران : انديشه رها مي رفت خار آمد و بيابان و سراب كوه آمد و خواب آواز پري : مرغي به هوا مي رفت ؟ ني همزاد گياهي بود از پيش گيا...
  16. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای زاهد مستور، زمن دور، که مستم با توبه‌ی خود باش، که من توبه شکستم زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی من خرقه‌ی پوشیده به زنار ببستم همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست هر بت که بدین نقش بود من بپرستم فردای قیامت که سر از خاک برآرم جز خاک در او نبود جای نشستم دست من و دامان...
  17. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه غزل است جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است پیاله گیر که عمر عزیز بی‌بدل است نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است...
  18. *زهره*

    فراق یار

    سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس گفت که این سیاه کج گوش به من نمی‌کند تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند پیش کمان ابرویش لابه همی‌کنم ولی گوش کشیده است از آن گوش به من...
  19. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ما را بآب دیده شب و روز ماجراست زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود
  20. *زهره*

    شکفته روي اقيانوس شب ماه نسيمش مي نوازد گاه و بي گاه چراغ افروزد راه...

    شکفته روي اقيانوس شب ماه نسيمش مي نوازد گاه و بي گاه چراغ افروزد راه عاشقان باش که من در دشت غم گم کرده ام راه
بالا