نتایح جستجو

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم حاصل خرقه و سجاده روان در بازم

من کهچیزی از کسی نمی‌دونم اصلا نمی‌دونم که با کی دوستی حتی نمی‌دونم اون طرف دماغشم عمل کرده یا نه حتی اینم نمی‌دونم که دوستم خواهرشه!

من از آن روز که دربند توام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند در من از بس که به دیدار عزیزت شادم خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت تا بیایند عزیزان به مبارک بادم من که در هیچ مقامی نزدم خیمه انس پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم دانی...

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

موفق باشید

من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس

ما درسامون سخت که هست هیچی لامصب زیاد هم هست هر کدوم از درسا 2 تا کتاب دارن

[IMG]

روخوانی قران فقط مال آزادیاس من این ترم اندیشه و آیین زندگی دارم این ترم هم خیلی درسام زیاده 19 واحد گرفتم

من که هر روز میام تو نیستی! چی گفتم مگه بهش؟ چه جوریه مگه؟

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم

:w30:

تنور لاله چنان برفروخت باد بهار که غنچه غرق عرق شد گشت و گل بجوش آمد

دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آید پیش

می‌گفت شب‌و زود می‌خوابی که به موقع آماده بشی ولی خب یادم نبود دوستات :whistle: اونجا هستن!!

:biggrin: سلام مرسی، تو خوبی؟ خب نمی‌تونی بهش بگی کلاست‌و عوض کنی؟ می‌گفت به خاطر این کلاسا یه کم برنامه‌ت منظم شده که!:w10:

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]