نتایح جستجو

دلم .. گنجشکِ خسته ایست .. که می ترسانددستِ تو را وقتی که در دستانِ تو .. نفس نفس .. می زند از ترس تو .. سعی می کنی که دوباره به رویِ آشیان .. بُگذاریش خبر نداری که .. چقدر .. از آشیانش خَستَست دلم را به کُنجی .. رها بکن .. و .. برو دلم دگر هیچ دستی نمی خواهد بگذار آن قَدَر...

چه غمگینم خداوندا چه خواهد شد؟ نمیدانم که آرامش چه وقت آید به بالینم نمیدانم سکوت شب چرا خنجر شدست بر پشت و بر سینم کدامین زورق از امواج سرگردان دریاها برایم مژده ای آرد؟ در این غم هم امیدوارم در این برهه...

مچو مجنون، کو سگی را می نواخت بـوسـه اش مـیداد و پـیـشش می گداخت گِـردِ او مـی گشت خـاضـع در طـواف هـم جُُـلاب شــکــرش مــی داد صـاف بـوالـفـضـولـی گـفـت:ای مـجـنـونِ خام این چه شید است،این که می آری مدام؟ پــوزِ ســگ دائــم پـلـیـدی مــیـخـورد مَـقـعـد خــود را بــه لـب مــی اُسـتـرد...

مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم،خفقان! من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم: -آی با شما هستم! این درها را باز کنید! من به دنبال فضایی می گردم؛ لبِ بامی سر کوهی دل صحرایی که در آنجا نفسی تازه کنم. آه! می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما...

ای خدا مرهم به زخم عاشقا ن کی می نهی؟ وصلتی و همنشینی چون تمنا میکن کی میدهی؟ ما همانیم کز پی مرهم به هر سو میدویم تا مگر جوییم ز یاری مرهمی از وصلتی که میدهی

حــــالی که پریشان است , احـــتیاج بـه آرامـــش دارد نــــه ســرزنش ... کــــاش می فهــــمیدند!

بیایید به هم دروغ نگوییم ... آدم اســـت ... بـاور می کنـــد... دل می بنــدد ....... .... !

گاهی وقــتها روی نیــمکت تنهایـیم مینشینمــ...... آنــ زمان که چشمهایم پر از غوغای رها شدناستـــ..... تنها خواهش دلم حضور کسی استــ...... در کنار منــ.... رویــــــ ایـــــن نیمکـــــــت...... نـــهــ کــلامی میخواهمـــ..... نـــهــ نــگاهی کهــ محســـــــور کنــدمــرا...

دوبـــــــــاره از خوابــــ پریده امــــ نفســـ هایم به شـماره افتاده انــــد و اشک می ریزم خــــــوابت را دیده ام دوبــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــاره منـــــــــــ ! دوبــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــاره تـــــــــو! دوبــــــــــــــــــــــ ــــــــــ...

مُرغِ دِلَم...مُحكَم ميكوُبانَد پَروُبالِ خُودرا... به ديِوارِ تَنگ وُ تآريكِ دُنيآ.... و مَن دَر آنتِظآرِآمَدنِ يِك نآجي... تَمآمِ آرِزوُهآيَم رآ پَرپَر ميكُنَم... وَتُو...حَق به جآنِبْ تَر آز هَمهً... حَق رآ بِه خودَت ميدَهي.... چِشم به چِشمانِ مَستِ تُو ميدوِزَم... وَ تُو آرآم...

من امشب بر بال شکسته ی مرغ خیال سر بهپرواز در می آورم و در نیمه ای از فراز آسمان ها گذر خواهمکردتا در شهری به کوچکی دستانت و به زیبائی چشمانت فرود آیمو به جستجوی تو کوچه به کوچه و خانه به خانه آن شهررا زیر و رو کنم تا به خانه ای که بوی عطر آشنایی تو را دارد پا نهم ودر ِ قفس قلب بی قرارم...

کاش می شد به کسانی که دل را می برند گفت: آهای دل لنگه کفش نیست جوراب نیست پیراهن نیست که بعد از مدتی کهنه شود ودور انداخته شود دل ، دل است می شکند و این شکستن روزی دلت را زخم می کند طوری که نفهمی از کجا زخمی شد و نتونی خونش را بند بیاری

کاش می دانستی رفتنت چه به روزگارم می آورد...

حالا که می روی مرا تا سرِ سطر برسان رفتن نوشتن ها دارَد !

خدایاخسته ام ازتموم دنیات...............

صبور خوب خانگي ، شريك ضجه هاي من خنده خسته بودنم زنگ خطر نمي شود حادثه يكي شدن حادثه اي ساده نبود مرد تو جز تو از كسي ، زير و زبر نمي شود به فكر سر سپردنم به اعتماد شانه ات گريه بخشايش من كه بي ثمر نمي شود هميشگي ترين من ، لاله نازنين من بيا كه جز به رنگ تو ، دگر سحر نمي شود

می گذری ازمن بی انکه بدانی با طعنه ای می شکنم............

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مر30:gol:

خيانت هايشان را نبين ؛ تا آرام باشند....!! کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند........!! هرچه نداري بگو دارم، هر چي داري بگو بهترينش را دارم....!! اگر ساده اي ؛ اگر راست گويي ؛ اگر باوفايي .... اگر با غيرتي ! اگر يک رنگي .... هميشه تنهايي کاش بد بودم کاش..............