نتایح جستجو

  1. RZGH

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تمام اسپند های دنیا را نذر دوباره دیدنَت ؛ می سوزانم ... تا دودشان در چشم خودم برود و باز هم بهانه ی اشک هایم باشد ( مهران پیرستانی / سوم آبان نود )
  2. RZGH

    دل نامه یا نامه دل

    مجنون احمق!! هنوز منتظر ایستاده لیلیش دیریست زیر دست و پا افتاده دیوانه....بیدار شو مگر نمیدانی سکانس عوض شده هنوز نمیدانی به خیال خود لیلا اندوه تو را دارد؟ گوشه گیر در خانه خیال تو را دارد یا بی تو!!! هر روز با مرگ هم آغوش است کجایی که لیلا هر لحظه! با یکی هم آغوش است میدانم...
  3. RZGH

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    سقف اسمانت روی سرم سنگینی می کند وقتی...............
  4. RZGH

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  5. RZGH

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دود سیگار را فرو دادم کافه را از سکوت قهوه بریز جوجه ی سر بریده ای هستم نرسیده به آخر ِ پاییز! خسته ای مثل کوچه های کرج خسته ام مثل چشم هات عزیز... سیدمهدی موسوی
  6. RZGH

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    مسافرم مسافر دريا منتظرم طوفان شود تا خودم را به دريا بزنم خودت كه ميداني من با ديگران فرق دارم من وقتي دلم مي گيرد به هيچ سيگاري اجازه نمي دهم همراهم بسوزد باران كه مي بارد به جاي مخفي شدن زير چتر...
  7. RZGH

    :D.......

    :D.......
  8. RZGH

    پنجره اي نشانم دهيد تا من براي هميشه نگاه منتظر پشت آن باشم. پنجره اي نشانم دهيد. من خانه اي...

    پنجره اي نشانم دهيد تا من براي هميشه نگاه منتظر پشت آن باشم. پنجره اي نشانم دهيد. من خانه اي دارم با چهار ضلع بلند آجري روشنايي خورشيد را از ياد برده ام آسمان پر ستاره را نيز. پنجره اي نشانم دهيد. پنجره اي كه پرواز گنجشكان را از پشت آن تماشا كنم و خوشبختي مردمان را و گذر فصلها را. در...
  9. RZGH

    دل نامه یا نامه دل

    دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد حقیقت را اگر می...
  10. RZGH

    برای تو می نویسم

    باز شب ماند و من و این عطش خانگی ام باز هم یاد تـــــــو ماند و من و دیوانگی ام اشک در دامنم آویخت کـــــه دریا باشم مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم خواب دیدم کــه تو می آمدی و دل می رفت محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت: یک نفر مثل پـــــری یک دو نظر آمد و رفت با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و...
  11. RZGH

    برای تو می نویسم

    نمی بخشمت ... چون بهم نگفتی مسافری نمی بخشمت ... چون چمدونت و پشتت مخفی کردی نمی بخشمت ... چون نگفتی همسفرت من نیستم اما نه...! می بخشمت ... به همون مسافری که تو رو ازم گرفت.
  12. RZGH

    مشاعرۀ سنّتی

    دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد : یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
  13. RZGH

    فراق یار

    بار ِ دلــتـنگـیـت ُ بستی ، دیگه وقت رفتنه داری میری و فقط خاطره هات سهم منه دلم از حادثه خونه ، چشام از خاطره خیس دوس داری برو ولی نامه برامون بنویس * به تو می رسم اگه موج ِ مسافر بذاره اگه دلبستگیــا لحظــه ی آخـــر بذاره به تو می رسم به تو پولک نقره کوب...
  14. RZGH

    فراق یار

    اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می کنم که کمی پیرتر شدم احساس می کنم که شدم مبتلای تو برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو دل می دهم دوباره به طعم صدای تو از قول من بگو به دلت نرم تر شود بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو! دریای من ! به ابر سپـردم...
  15. RZGH

    گفتگوهای تنهایی

    سه نقطه هاي تو گاهي هزار واژه ومن هنوز در تب يك نقطه از لبت بي تاب هميشه معني صد اضطراب ... من، بي تو هميشه ديدن بي پرده ی شما در خواب چه عاشقانه ی پوچي! تو خوب مي داني ميان اين همه رويا ، فقط تويي كمياب و من چه خسته تو را چون سراب مي جويم چه فصل خالي و تلخي ست سهم من...
  16. RZGH

    مشاعرۀ سنّتی

    وقتــــی مــی گویـــمـــ : " برایـــمــدعــاکــــن یـــعنـــی کـــمـــ آورده امـــ . . . یــعنــــی دیــگـــر کـــاری از دستـــ خـــودمـــبــرای خـــودمـــ بـــر نــمــی آیــــد
  17. RZGH

    برای تو می نویسم

    پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست شعر زلال جوشش احساس های من از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست من در فضای خلوت تو خيمه می...
  18. RZGH

    رد پای احساس ...

    می شنوی؟ هیاهویی است آنجا نه از سر هیچ! جماعتی گرد آمده اند به تماشای مردی خمیده قامت. به کنجی خزیده لرزان سردبادی گزنده ؛گویی همه جانش میسوزد به اسمان درخشان,خورشید مرداد است و هُرمی به زمین سخت سوزان از جماعتی یکی پیش آمده میپرسد: این چه حال است؟! مرد با صدای فرو خورده میگوید: خانه ام را گم...
  19. RZGH

    ثانیه های خاکستری...

    چه فايده ديگر صورتش بكري سابق را ندارد بوي عطري ديگري را مي دهد............
  20. RZGH

    فراق یار

    خسته ام از تظاهر به ایستادگی از پنهان کردن زخم هایم زور که نیست! دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز روبه راه است....! اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم..... میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، باهمه ی دنیا....! چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیایدو مثل هر روز...
بالا