نتایح جستجو

  1. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    شاهین اوج بودم اما به حکم عشق به پای کبوتری به تمنا نشسته ام
  2. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تصویر خیالش دل ما را خون کرد با چشم من خسته هزار افسون کرد از خانه ی دل رفت چو لیلا یک شب در دهکده ی عشق مرا مجنون کرد
  3. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    من تو را در تو جستجو کردم نه در آن خوابهای رویایی در دو دست تو سخت کاویدم پُر شدم ، پُر شدم ز زیبایی
  4. *zahedan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سلام عليكم الا اي جوانان شيرين سخن كه شعراي شما همچو نباتست در دهن سلامی به حميد و بقيه دوستان نام آشنای چو من آمدم به اين تالارشعر، بر نخیزید ز جای
  5. *zahedan

    جمله های زیبا

    به باران دل نبند ،که هر چهار فصــل ،دیوانه ات خواهد کرد اگر ببارد .........از شوق اگر نـبارد ........ار دلتنگی
  6. *zahedan

    جمله های زیبا

    اشتباه بزرگی بود درب فاحشه خانه ها را بستند!! آن زمان مردها مجبور نبودند برای تخلیه یک حس حیوانی عشق را بهانه کنند و با عشق وارد شوند ، دروغ بگویند بعد اعتراف به اشتباه کنند. آن وقت ها از یک رابطه ی پست شروع میشد و گاهی عاشق میشدند و آب توبه ای میریختند و انسانی بیچاره و گمراه نجات پیدا میکرد...
  7. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    فـرق است، ميــان آنــكه يارش در بـَر يا آنـكه دو چشــــم انتـــظارش بر دَر
  8. *zahedan

    گریه کن ای دل..........

    ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺩﯾﺮﻭز ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺸﻢ
  9. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    من منتظرم كه تو بيايي تا باغ شود پر از گل ياس لبـريز شود تمام دنيــا از عاطفه و صفا و احساس
  10. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    همسفر گشتي نسيم صبح و در وادي روان پشت سر منگر ،كه ياران شيون و غوغا كنند
  11. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    از همان اول مرا تقدیر عشق است و ریا تا بدست آرم دلی باید فنا کردن ، چه ها ؟ در صداقت هیچ دستگیرم نشد امروز و دی میروم تا باز یابم ،لذت جور و جفا تا توانم حرف مفت و وعده خالی دهم کس چه داند شاید این گردد وفا چون حقیقت کامل وشامل بجیب من بُود غیر من را نیست دیگر انتظار و ادعا در فروم ما...
  12. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    در دل من يك دم از اين ياد ، فراموش نيست دلزده و خسته از طعنه و پاپوش نيست طعنه مزن ساحت انديشه را پرده دريدن صفتي نيك نيست شايد پي گمشده اي گشت مي زند هر شاعري تو بيني ، كه آنتيك نيست طعنه نمناك به دفتر شعرم نزن آبي ه خودكارت ، اگر بيك نيست
  13. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم از نرگس بيمار تو بيمار تر است چاره كن درد كسي كز همه ناچار تر است
  14. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    یافتم گم گشته ام را بعد عمری انتظار حال در حفظ وجودش بایدم یک ابتکار ثروت محدود و عشق بیکران سرمایه ام عرضه از من با تقاضایش شوم سرمایه دار گر فقط عشق و محبت خواست دارم تا ابد ور طلا و ارز و خانه ، میشوم من وامدار گرچه مخلوطی ازین دو هر دو را راضی کند لیک باید در صد عشق و صفا باشد هزار
  15. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته است در تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکسته است
  16. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ديدي اي حافظ ، كه كنعان دلم بي ماه شد عاقبت اشك غم و كوه اميـدم آب شد گفته بودي يوسف گمگشته باز آيد، ولي يوسف من تا قيامت همنشين چاه شد http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p دوستان اينجا هم گهگاهي يك سري بزنيد وشعر في البداهه بنويسيد
  17. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ای مرگ میرسی به من اما چقدر زود ای عشق میرسی به من اما چقدر دیر http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p دوستان اينجا هم گهگاهي يك سري بزنيد وشعر في البداهه بنويسيد
  18. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    نگهی گمشده در پرده اشک حسرتی یخ زده در خنده سرد آه اگر باز بسویم آیی دیگر از کف ندهم آسانت ترسم این شعله سوزنده عشق آخر آتش فکند بر جانت http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p دوستان اينجا هم گهگاهي يك سري بزنيد وشعر في البداهه بنويسيد
  19. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر اهل دلي ديدي، سلام من رسان بر وي كه كمتر يافتم هرجا فزونتر جستجو كردم
  20. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد داری که ز من خنده کنان پرسیدی چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز؟ چهره ام را بنگر تا بتو پاسخ گوید اشک شوقی که فرو خفته به چشمان نیاز
بالا