نتایح جستجو

  1. *zahedan

    [IMG]...

    [IMG] دلم عشق پاک میخواد دلم سادگی میخواد ... از همون قدیما همیشه ننه ها و آقاجونا میگفتن که آدم میون دو تا سنگ هم زندگی کنه ولی اگر لطفش خوش باشه...
  2. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    یــک طـرف آزادگی وز سوی دیگر بندگی گـه بخود بالم گهی میمیرم از شرمندگی در تمام آزمونها رَد شـدم از بخت بـَـد جـز به پای ساقی و سامانه ی راننـدگی خانه ام ویـرانه شد کاشانه ام دست رقیب قسمت من غربت و آواره گی شد زندگی هر کجا چشم خـُماری دیدم افتادم در آن بـُردن دل کار آنها ، کار من بازندگی:)...
  3. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    زریـن نـگاهت میکـشد دردانه قلـب مـرا امواج آن چشم سیه در چنگ خود دارد مـرا یـا تیـر زن،یا زهـر ده، یا قلب خود بگشا بمن یـا که ز کنج خاطـرت بیـرون بران عشق مـرا
  4. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    نـدارم ای خـدا جز تـو پناهی تـو میدانی که کردم من گناهی دلـم را باختم با دین و ایـمان به یک غمزه به یک رمز نگاهی شبـم تاریک شد از دوری او چرا در آسمانم نیست ماهی چه میشد ای خدا رحمت رسانی ببینـم دلـبرم را گاهگاهی صبا بامن چرا قهری تو دیگر ببر سوی عزیزم سوز آهی بیاور بوی دلـدارم به مـنزل...
  5. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    ریزه ریزه قِر میریزه از همه اندام تــو ای خدا لعنت کند هرکس دهد دشنام تــو چکه چکه خون دل در پای تو کردم فدا اشک غم در کام من همرنگ می در جام تــو دسته دسته میرسد انبوه همدردان به شهر آنکه آزاد است دارد پای سر در دام تــو جلوه ی امروزتو هر روز عشق است و صفا با حسین و یا علی ، آزاد باشد...
  6. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    نه عاشقی که بسوزی، نه بی دلی که بسازی تو مست باده ی نازی ، ازین دو کار چه دانی؟
  7. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    تب از نگاه تو سوخت و سوزاند توانِ دلم در این سراب ِتفدیده ی خزانِ مشکلم تو در هزاران هزار بار ضرب گشته ای و در کرانه ی بیکرانه روئیدی خوشگلم مرا توان حساب حاصلت نیست ای عزیز تقسیم بردست تقدیر باشد تو ای گلم سلام ، خوش آمدي:gol: چون رشته ات رياضي بود گفتم با ضرب و تقسيم شعر بگم:gol:
  8. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    درد بی در مان من، درد تمام سال هاست درد دوری و فراق و درد این بی راهه هاست گر که روزی عطر عشقت ره بسوی ما کند گر به سر آید فراق تو، همین خود چاره هاست
  9. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو از دريچه دل مي روي و ميايي ولي نمي شنود كس ، صداي پاي تو را
  10. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    تو وا کن در این سرای بسته را تو گرما ببخش این فضای خسته را من اینجا و دل در پی کوی دوست امیدم "هادیا" فقط سوی اوست
  11. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    اگرچه زندگی امید ، اگرچه مـرگ چاره ساز ... ولی به داد دَرد من ،نه این نه آن نمی رسد ...
  12. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    شیشه ی عمرم اگر آید به سر باز از تو گویم از تو خواهم یک خبر بیقراری چو کبوتر در دلم جامانده بود بی خبر از تو بودن انتظارم مرده بود اینچنین وامانده ام در برزخ بود و نبود یار ناز نازان درپی دلدار دیگر رفته بود
  13. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تمام هستیم ای دوست مشتی شعر تنهائیست که آنهم نذر یــک بیـت از غزلهای نگاهـت بـاد
  14. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    مرا که دل به تو دادم دگر به سینه چه دارم نه جای غم که نخواهم نه مشکلی که ندارم تمام روز و شبم شد فدای عشق و محبت کجاست آن دل تنها که بذر تازه بکارم
  15. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ما و مجنون همسفر بوديم در دشت جنون او بمطلب ها رسيد و ما هنوز آواره ايم
  16. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    هرازگاهی نشینم شعر تو خوانم دلـم شـیدا وجـودت شعلـه جانم به تیغ غــم شکست دل و بغضم به صد درمان زدرمانگر نشد آرام جانم
  17. *zahedan

    :gol:آرامش:gol: [IMG]

    :gol:آرامش:gol: [IMG]
  18. *zahedan

    :gol::gol: لب جوی نشین و گذر عمر ببین .... :gol::gol: [IMG]

    :gol::gol: لب جوی نشین و گذر عمر ببین .... :gol::gol: [IMG]
  19. *zahedan

    [IMG]

    [IMG]
  20. *zahedan

    [IMG]

    [IMG]
بالا