نتایح جستجو

  1. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهد و زغم ما هیچ غم نداشت یارب مگیرش ارچهدل چون کبوترم افکندوکشت عزت صید حرم نداشت
  2. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا تا کی در این کاخ مجازی کنی مانند طفلان خاک بازی
  3. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
  4. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    وقتست کز فراق تو زسوز اندرون اتش فکنم بهمه رخت و بخت خویش
  5. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند ون در ان ظلمت شب اب حیاتم دادند
  6. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ما بی غمان مست دل از دست داده ایم همسر عشق وهمنفس جام باده ایم بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند تا کار خود ز ابرو جانان گشاده ایم ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ائی ما ان شقایقیم که با داغ زاده ایم
  7. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند
  8. رنگ خدا

    سلام: خوبی دوست عزیز. مرسی. خوشبختی تئون به بلندای شب یلدا و یلداتون لبریز از شادی. یلدا تون مبارک

    سلام: خوبی دوست عزیز. مرسی. خوشبختی تئون به بلندای شب یلدا و یلداتون لبریز از شادی. یلدا تون مبارک
  9. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    ببخشین کجای شعرتون واو داشت در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کندخار مغیلان غم مخور
  10. رنگ خدا

    رباعی و دو بیتی

    درخت غم بجانم کرده ریشه بدرگاه خدا نالم همیشه رفیقان قدر یکدیگر بدانید اجل سنگست وادم مثل شیشه
  11. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا چشمیست خون افشان زدست ان کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از ان چشم و از ان ابرو
  12. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی از بزرگان اهل تمیز حکایت کند زابن عبدالعزیز
  13. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
  14. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    عاقبت خط جاده پایان یافت من رسیدم زره غبار الود تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ شهر من گور ارزو هایم بود
  15. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی به پایش بیفتی چو مور
  16. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    تا برگذشته مینگرم عشق خویش را چون افتاب گمشده می ارم بیاد می نالم که بخون غرقه گشتهاست این شعر غیر رنجش یارم بمن چه داد
  17. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شدم بی سروسامان که مپرس
  18. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    مکن زغصه شکایت که در طریق طلب براحتی نرسد انکه زحمتی نکشد
  19. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    نفس برامد و کام ازتو بر نمی اید فغان که بخت من از خواب در نمی اید
  20. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که مرا به پرده ها کشیده ائی چگونه ره نبردهائی به راز من گذشتم از تن تو زانکه در جهان تنی نبوده مقصد نیاز من
بالا