نتایح جستجو

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم

حاشا که من بموسم گل ترک می کنم من لاف عقل میزنم این کار کی کنم از نامه سیاه نترسم که روز حشر با فیض او صد از این نامه طی کنم

دلا تا کی در این کاخ مجازی کنی مانند طفلان خاک بازی

زسر غیب کس اگاه نیست قصه مخوان کدام محرم دل ره درین حرم دارد

من بی می ناب ریستن نتوانم بی باده کشیده بار تن نتوانم

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است وان نیز که گفتی و شنیدی هیچ است سرتاسر افاق دویدی هیچ است وان نیز که در خانه خزیدی هیچ است

چرا امید بر عشقی عبث بست؟ چرا در بستر اغوش او خفت؟ چرا راز دل دیوانه اش را به گوش عاشقی بیگانه خو گفت؟ چرا..............

من انم به مستی بگردم هلاک به ائین مستان بریدم بخاک

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند ون در ان ظلمت شب اب حیاتم دادند

کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند ببرد اجر دو صد برده که ازاد کند

زانجا که فیض جام سعادت فروغ توست بیرون شدی نمای ز ظلمت حیرتم

من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشیده بار تن نتوانم

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

عاشق روی جوانی خوش نوخواسته ام وز خدا دولت این غم بدعا خواسته ام

دوش دیدم که ملائک در میحانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند ون در ان ظلمت شب اب حیاتم دادند

در گوش دلم گفت فلک پنهانی حکمی که قضا بود ز من می دانی؟ در گردش خود اگر مرا دست بُدی خود را برهاندمی ز سر گردانی

شعرا تون قشنگ بود ولی شرمنده امتیاز نداشتم بهشون بدم.