You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
-
N
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ
-
N
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟
-
N
من خنده زنم بر دل، دل خنده زند بر من
اینجاست که می خندد، دیوانه به دیوانه
-
N
زلف او دام است و خالش دانه ي آن دام و من
بر اميد دانه اي افتاده ام در دام دوست
-
N
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
-
N
در اين دنيا كسي بي غم نباشد
اگر باشد بني آدم نباشد
-
N
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم
-
N
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش
-
N
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
-
N
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
-
N
تا شدم حلقه بگوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
-
N
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
-
N
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد؟
-
N
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
-
N
مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است
-
N
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی
-
N
میروم بیدل و بی یار و یقین میدانم
که من بیدل بی یار و نه مرد سفرم
-
N
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
-
N
نرکس که نظر باز بود در صف گلها
چون روی تورا دید نظر سوی تو دارد
-
N
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی