نتایح جستجو

  1. N

    مشاعرۀ سنّتی

    یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل کند مسئله ها را
  2. N

    🔺️🔻 عکس نوشته ها

  3. N

    مشاعرۀ سنّتی

    تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
  4. N

    مشاعرۀ سنّتی

    می روم و نمی رود از سر من  هوای تو داده فلك سزای من تا چه بود سزای تو
  5. N

    مشاعرۀ سنّتی

    دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
  6. N

    مشاعرۀ سنّتی

    دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم
  7. N

    مشاعرۀ سنّتی

    دل نیست هر آن دل که دلارام ندارد بی روی دلارام ، دل آرام ندارد
  8. N

    مشاعرۀ سنّتی

    ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی از کار خود افتادی در کار دگر رفتی
  9. N

    مشاعرۀ سنّتی

    یار با ماست چه حاجت كه زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
  10. N

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من همچو چراغ می جهد نور دل از دهان من
  11. N

    مشاعرۀ سنّتی

    ای بـرده دلـم بـه غمزه ،جـان نیـز ببـر بـردی دل و جان ، نـام و نشـان نیـز ببـر
  12. N

    مشاعرۀ سنّتی

    تـا کـه از طـارم مـیـخـانـه نـشـان خـواهد بود طــاق ابـروی تـوام قـبـلـه جـان خـواهـد بـود
  13. N

    مشاعرۀ سنّتی

    ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با‌ ما کردی تو بِمان و دِگران ،وای به حالِ دِگران
  14. N

    مشاعرۀ سنّتی

    یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است  خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است
  15. N

    مشاعرۀ سنّتی

    مستی به چشم شاهد دلبند ما خوشاست زان رو سپرده اند به مستی زمام ما
  16. N

    مشاعرۀ سنّتی

    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هر كه خاك در میخانه به رخساره نرفت
  17. N

    مشاعرۀ سنّتی

    دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم
  18. N

    مشاعرۀ سنّتی

    تاب بنفشه می​دهد طره مشک سای تو                  پرده غنچه می​درد خنده دلگشای تو
  19. N

    مشاعرۀ سنّتی

     تو مست مست سرخوشی من مست بی سر سرخوشم تو عاشق خندان لبی من بی دهان خندیده ام
بالا