ماه آمد و
به کوچهی کهنسال مُشیری
چیزی گفت انگار
کوچه
کوچهی بیگفت و بیگذر
رو به روشنترین پنجره چیزی گفت انگار
چیزی، رازی، حرفی
سخنی شاید
سَربسته از چراغی
شکستهی هزار پاییز بیپایان
چیزی، حرفی آشنا
و چقدر زیباست دانستن اینکه قدر مینهند وجودت را و بودنت را
روز زن بر همه مبارک
هی میخواد همه بغضاتو از توی نگاهت خونده بشه..
میدونی که جسارت گفتن کلمه هارو نداری..
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل چیزی شده
اونجاست کعه بغضت رو با یه لیوان سکوت سر میکشی و با یه لبخند سرد میگی نه هیچی......... تحویل نمیگیری؟
زندگی مثل پیانو است …
دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها
اما
زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت
که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهی …