Maenad
پسندها
2,739

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کمتر از چشم تو نمیخواهم...
    نگاهم کن
    آنقدر نگاهم کن تا چون نیلگونترین شب
    بر آسمان بشکفم
    تمام آواز هایت را به جویبار بخشیده ای
    و سبدت را به من
    میخواهم لبخندت را بچینم...
    خوابم می آید خوابم می آید اما باید دوباره تمام کتاب کواکب را دوره کنم بی گلایه وگریه که نمی توان به دیدار دیار دور رؤیا رفت باید به رکعت سکوت و صدای کبوتر فرو شوم باید به پنجره ی باز و پرواز پوک پر بیندیشم به جریمه های نانوشته ی جمعه های کودکی به گلوی گرفته و گریه ی گیتار به طنین ترانه و طبل تندر باید به حقارت ابرها بیندیشم به بیم بارش باران به سرود ساکت اشک خوابم می آید اما باید به اندازه ی گریه یی کوتاه هم که شده به تو بیندیشم شاید نگاه گرم تو در لابه لای این همه رویا یا در خیال این همه خمیازه گم شده باشد چه کنم ؟ زیبا جان باید بیابمت به این گریه های گاه به گاه بالش و بستر خو کرده ام دیگر
    گیسووهات را که می‌تکانی در باد
    منْ جایِ خود،
    پرنده‌ها را هم می‌گیرند
    به جُرمِ بَدمستی!
    مرسی...
    در پناه حق باشی...
    :gol: یه دونه گل بسته...
    بدو برو دیگه اینورا نبینمت...
    مهجور...
    دورمونده...
    :D
    صبح می خندد و من گریه کنان از غم دوست
    ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
    بر خودم گریه همی آید و بر خنده تو
    تا تبسم چه کنی بی خبر از مبسم دوست
    ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی
    که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست
    گو کم یار برای دل اغیار مگیر
    دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست
    تو که با جانب خصمت به ارادت نظر است
    به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست
    نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی
    تا غباری ننشیند به دل خرم دوست
    هر کسی را غم خویش است و دل سعدی را
    همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست
    جان ندارد هر که جانانیش نیست//تنگ عیشست آن که بستانیش نیست
    هر که را صورت نبندد سر عشق//صورتی دارد ولی جانیش نیست
    گر دلی داری به دلبندی بده//ضایع آن کشور که سلطانیش نیست
    کامران آن دل که محبوبیش هست//نیکبخت آن سر که سامانیش نیست
    چشم نابینا زمین و آسمان//زان نمی‌بیند که انسانیش نیست
    عارفان درویش صاحب درد را//پادشا خوانند گر نانیش نیست
    ماجرای عقل پرسیدم ز عشق//گفت معزولست و فرمانیش نیست
    درد عشق از تندرستی خوشترست//گر چه بیش از صبر درمانیش نیست
    هر که را با ماه رویی سرخوشست//دولتی دارد که پایانیش نیست
    خانه زندانست و تنهایی ضلال//هر که چون سعدی گلستانیش نیست
    فکر به اینکه یکی حرفتو میفهمه خیلی آرام بخشه...
    زندگینامیتان را گوییم!
    بنگاشته اید تو چه می فهمی؟!
    گفتیم : نه! می فهمیم!
    امیدوارم دوست خوبی باشم.
    منم برات آرزوی بهترین ها رو دارم. خوش و خرم باشی همیشه...
    خداوندا دستانم خالیست، قلبم پر از آرزوهای دست نیافتنیست
    یا دستانم را توانا ساز، یا درونم را از آرزوهای دست نیافتنی تهی ساز
    هرگز در ميان موجودات مخلوقي كه براي كبوتر شدن آفريده شده كركس نميشود. اين خصلت در ميان هيچ يك از مخلوقات نيست جز آدميان. «ويكتورهوگو؛ بينوايان»
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا