Maenad
پسندها
2,739

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد دوست دارد، اما هر کسی را که مثل تو بد باشد دوست ندارد. اما من تو را با همه بدی ات دوست دارم. چون دلم برايت می سوزد وقتی که می بينم هيچ کس دوستت ندارد!
    حقیقت چیزی نیست که نوشته میشود...
    آنچیزی است که سعی میشود پنهان بماند...
    غروریست در من
    که هر صبح عقابان پروازشان سینه ی آسمانها
    درودی شگفتانه گویند بر من...


    غروریست در من
    که آن کوه استوار سر سوده بر آسمان را
    که سیل سیه مست ویرانه کن خانمان را
    کند غرق حیرانی و بهتی بسیار...

    غروریست در من...
    نه...
    دیوی است اینجا درون من

    غروریست در من...
    مرا عاقبت این غرورم به خاک سیه مینشاند...
    مرا چون پلنگان مغرور
    شبی از فراز یکی قله ی کوه
    به ژرفا ترین ژرفی دره ای میکشاند...
    غروریست در من

    که یک شب به من شربت مرگ را میچشاند.....

    غروریست در من...
    در هر غروب...
    در امتداد شب
    من هستم و تمامت تنهایی...
    با خویشتن نشستن...
    در خویشتن شکستن...
    آرزو میکردم...
    دشت سرشار ز سرسبزی رویا ها را...
    من گمان میکردم دوستی همچو سروی سرسبز
    چار فصلش همه آراستگیست...
    من چه میدانستم هیبت باد زمستانی هست...
    من چه میدانستم
    سبزه میپژمرد از بی آبی...
    سبزه یخ میزند از سردی دی...
    من چه میدانستم؟
    دل هر کس دل نیست
    قلبها ز آهن و سنگ
    قلبها بی خبر از عاطفه اند....
    دشتها آلوده است
    در لجنزار گل لاله نخواهد رویید
    در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید؟
    فکر نان باید کرد
    و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم...
    گل گندم خوب است...
    گل خوبی زیباست...
    ای دریغا که همه مزرعه ی دلها را
    علف هرزه ی کین پوشانده است...
    هیچکس فکر نکرد
    که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
    و همه مردم شهر بانگ برداشته اند:
    که چرا سیمان نیست
    هیچ کس فکر نکرد
    که چرا ایمان نیست
    و زمانی شده است
    که به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست...
    عجب!
    ارتباط با ما تنها بر روی دوستانمان باز است!
    20نكته كه شما را نزد ديگران عزيز می کند! 20نكته كه شما را نزد ديگران عزيز می کند!
    شب خوش مائده...
    خوب بخوابی...!!!
    حتما...
    خوب میخوابم...
    راستی سعید تریسر مرسی واسه شعر قشنگت...
    مثل آدمای عهد تیرکمون تموم راههای ارتباطی به خودت رو بستی که...!!
    دلم ز پاس نفس تار می‌شود، چه کنم//وگر نفس کشم افگار می‌شود، چه کنم
    اگر ز دل نکشم یک دم آه آتشبار//جهان به دیدهٔ من تار می‌شود، چه کنم
    چو ابر، منع من از گریه دور از انصاف است//دلم ز گریه سبکبار می‌شود، چه کنم
    ز حرف حق لب ازان بسته‌ام، که چون منصور//حدیث راست مرا دار می‌شود، چه کنم
    نخوانده بوی گل آید اگر به خلوت من//ز نازکی به دلم بار می‌شود، چه کنم
    توان به دست و دل از روی یار گل چیدن//مرا که دست و دل از کار می‌شود، چه کنم
    گرفتم این که حیا رخصت تماشا داد//نگاه پردهٔ دیدار می‌شود، چه کنم
    نفس درازی من نیست صائب از غفلت//دلم گشوده ز گفتار می‌شود، چه کنم
    ثوابت باشد ای دارای خرمن/ اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

    اسن واسه اون درسه:D
    غروریست در من
    که هر صبح عقابان پروازشان سینه ی آسمانها
    درودی شگفتانه گویند بر من...


    غروریست در من
    که آن کوه استوار سر سوده بر آسمان را
    که سیل سیه مست ویرانه کن خانمان را
    کند غرق حیرانی و بهتی بسیار...

    غروریست در من...
    نه...
    دیوی است اینجا درون من

    غروریست در من...
    مرا عاقبت این غرورم به خاک سیه مینشاند...
    مرا چون پلنگان مغرور
    شبی از فراز یکی قله ی کوه
    به ژرفا ترین ژرفی دره ای میکشاند...
    غروریست در من

    که یک شب به من شربت مرگ را میچشاند.....

    غروریست در من...
    دشتها آلوده است
    در لجنزار گل لاله نخواهد رویید
    در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید؟
    فکر نان باید کرد
    و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم...
    گل گندم خوب است...
    گل خوبی زیباست...
    ای دریغا که همه مزرعه ی دلها را
    علف هرزه ی کین پوشانده است...
    هیچکس فکر نکرد
    که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
    و همه مردم شهر بانگ برداشته اند:
    که چرا سیمان نیست
    هیچ کس فکر نکرد
    که چرا ایمان نیست
    و زمانی شده است
    که به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست...
    در هر غروب...
    در امتداد شب
    من هستم و تمامت تنهایی...
    با خویشتن نشستن...
    در خویشتن شکستن...
    آرزو میکردم...
    دشت سرشار ز سرسبزی رویا ها را...
    من گمان میکردم دوستی همچو سروی سرسبز
    چار فصلش همه آراستگیست...
    من چه میدانستم هیبت باد زمستانی هست...
    من چه میدانستم
    سبزه میپژمرد از بی آبی...
    سبزه یخ میزند از سردی دی...
    من چه میدانستم؟
    دل هر کس دل نیست
    قلبها ز آهن و سنگ
    قلبها بی خبر از عاطفه اند....
    دل من میگیرد...
    که قناریها را پر بستند
    که پر پاک کبوتر ها را بشکستند...
    آه کبوترها را...
    از تیکه آخر انشام یه حدیث یادمه که برات میزارم خودش یه دنیا حرفه :

    اِذَا کَانَ زَمانُ العَدلِ فیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرامٌ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءً حَتّی یَعلَمَ ذالِکَ مِنهُ و اِذَا کَانَ زَمانُ الجَورِ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ خَیراً ما لَم یَعلَم ذالِکَ منهُ
    هرگاه در جامعه، رعایت عدالت بیشتر از جور و ستم باشد؛ بد گمانی به مردم حرام است، مگر آن که از راه یقین محرز باشد؛ و امّا اگر در برهه ای از زمان، ظلم و جور بر عدالت غلبه پیدا کند، خوش گمانی به همگان شایسته نیست جز آنجا که آدمی به نیک بودن شخصی علم و یقین دارد.
    (مستدرک الوسائل، ج9 ص 146)

    لازم نیست از افراد زیادی بپرسی میری یا نه ؟ اگه میخوای راه درست رو پیدا کنی اسلام واسه همه مسائل اجتماعی و سیاسی به ثورت کلی الگو داده
    با مراجعه به کل میتونی حق و باطل رو در جزئیات پیدا کنی
    یک ساعت داشتم یه جواب مفثل مینوشتم برات که یه دفه یادشون افتاد تاپیکو پاک کنن :biggrin:
    فرخنده میلاد مسعود رسول اکرم محمد مصطفی این هفت نفر دیشب توی پارتی دستگیر شدن... تازه خجسته هم بوده ولی در رفته

    ولی بی شوخی عیدت مبارک آبجی[img]
    (حق با شماست آقا...)....
    نه هیچم حق با من نیست
    باشه برو بسلامت
    اینجور وقتا همیشه آلبوم زمستون استاد شجریان رو گوش میدم
    اگه داریش گوشش بده قشنگه
    سلام....
    ببین مشکل خودتونه من چرا اخطار نمیگیرم
    باید به قوانین احترام بذارین. دیییییییییییییییییییییییییی
    فعلا که این اینترنته رفته رو اعصابم...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا