S
پسندها
2,761

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من کجام؟
    یکی یه جا منو خفت کرد
    انداخت صندوق پست
    سر از اینجا در اوردم!
    وااسشون جفت گرفتم

    اون دوتا ماده بیدن :D تخمشون بچه نشد
    یکیشون رو الان داداشم با خودش میبره محل کارش اونجا شوهرش بده
    الان پیشمه قناریه، دلم براش تنگ میشه
    قناری نره خیلی قشنگه و گندست :D



    به قربانگاهت آمدم
    تا خود را قربانیت کنم
    اما دریغ
    گوش هایم به ندای شیطان لیک گفت


    --------------
    دعایم کن
    که محتاج دعایت هستم

    فانوس تنهایی
    شب عید قربان
    یا علی
    سلام سکرتی خوبم و عزیز
    چه طوری؟خوبی؟
    بد نیستم خدا رو شکر
    چشم شمام روز عرفه دعام کن:gol:
    سبز باشیو دلت مهر خدا:gol:
    یاعلی:gol::gol:


    گویند صدای خفاش ها آنقدر بلند است که ما تونایی شنیدن آن را نداریم
    و چه زیباست این گوهر ناب ...
    خدایی که در همین نزدیکی است
    اما دریغ
    بارها دچار عجز و ناتوانی شدیم
    و تو را ندیدیم
    بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم---همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم----شدم آن عاشق دیوانه که بودم
    در نهانخانه جانم رخ یاد تو درخشید----بوی صد خاطره پیچید یاد صد خاطره خندید
    یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم----پرگشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
    به تو گفتن حذر از عشق ندانم نتوانم----سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
    روز اول که دلم به تمنای تو پر زد----چون کبوتر لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی-----من نگسستم نپریدم نرمیدم
    .
    .
    .
    بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم؟؟؟؟؟


    نه !‌
    شکايت نکن
    کوه هم که باشد
    گاهي
    دم غروب که مي شود
    انگار دلش مي لرزد ...
    به خدا قسم
    اصلا انگار طور ديگري ست !‌
    انگار ايستاده مي افتد
    ايستاده مي گريد
    و ايستاده مي ميرد ...
    پس گلايه نکن !‌

    ...

    از تو چه پنهان
    با تمام بي پناهي ام
    گاهي ايستاده
    در پس همين وجود
    در پس همين خنده هاي سرد
    در پس همين گريه هاي گرم
    هي مي ميرم و زنده مي شوم !

    ...

    سخت است
    صبور باشي ...
    و در حجم اين سکوت
    نـفـسـت بنـد نيـايـد ...!


    به چشم بر هم زدنی

    مادرم کودکی هایم را

    گذاشت پشت در!

    همه چیز شد خاطره ای

    برای روزهای مبادا!

    برای روزهای "یادش بخیر"

    " ای کاش"و...

    اما نه من دکتر شدم

    و نه تو خلبان !

    تنها یادگاری آن روزها

    همان تیله های سیاه زیر کمد است

    که وقتی در خانه تکانی عید

    پیدایشان می کردیم

    از شادی، هر بار بزرگتر می شدیم ...

    حالا اما ...

    آداب این بزرگ شدن، گاهی عذابم می دهد!

    بزرگ شدنی که یادم داد

    به آدمها لبخند بزنم

    حتی اگر دوستشان ندارم!

    یاد گرفتم،گریه نکنم

    و بلند بلند نخندم!

    فریاد نکشم،اخم نکنم و ...

    یادم داد، دروغ بگویم!

    ...

    چه احمقانه بزرگ می شویم!

    بزرگ شدنی که رسیدن ندارد ...

    بازی...حرف...خنده...سلام... ندارد!

    آنچه مانده فقط

    سایه ی سیاهی از من است

    بر دیوار "دوستت ندارم"!

    با اینکه من مثل بازیهای کودکی

    هنوز لباس سفید بر تن دارم ...
    سلامممم سکرت خانومی
    خوبی خوشگلمم:w38:
    ..
    دختر دلم برات خیلی تنگ شده بود به خدا..
    کاش بودی الان حسابی صحبت میکردیمم..
    اواتارتو که دیدم کلی روحم تازه شد..:gol:
    عوضش نکنی ها..من کلی با این اواتارت خاطره دارم:cry:
    ..
    سکرتی مرسی بابت عکسا و مناجات..:gol:
    ایشالا هرجا هستی شادو موفق باشی..:gol:
    سلام سکرتی عزیز
    خووبی؟
    مناجاتت از صحیفه سجادیه بود؟
    خیلی قشنگ بود ممنون
    خیلی التماس دعا دارم
    یاعلی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا