از تو که حرف میزنم به یاد تو ، هر چی میگم ترانه میشه
باغ بی برگیه ما گل میکنه ، دریایی از جوانه میشه
همه ی دریچه ها رو به سپیده ، شعر آفتابی میخونن
بی هراس گزمه های شهر جادو ، شبا مهتابی میخونن
کلمات گم شده توی کتابا ، دوباره معنا میگیرن
موجای غریب و دور از هم و تنها ، لهجه ی دریا میگیرن