گفتند ستاره را نمی توان چید ... و آنان که باور کردند... برای چیدن ستاره ... حتی دستی دراز نکردند... اما باور کن ... که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره... دست دراز کردم... و هر چند دستانم تهی ماند ... اما چشمانم لبریز ستاره شد
مهربانا
از کوی تو بیرون نرود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی ، چه بخوانی
چه به اوجم برسانی ، چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی
التماس دعا