C
پسندها
3,319

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام خوبی؟اول مهر شد چه حسی داری نمیری دانشگاه؟:D
    از خوشحالی بال در میارین؟ راستی از زیر شیرینی دادن در رفتین ها
    دستم به سحر برسه فک کنم باهم دست به یکی کردین:D
    رنج یا موهبت

    آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید، روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:

    «توچگونه می توانی خدایی را که رنج و درد نصیبت می کند را دوست داشته باشی؟»

    آهنگر سر به زیر آورد و گفت:

    وقتی که می خواهم وسیله آهنی بسازم، یک تکه آهم را درون کوره آتش قرار می دهم، سپس آن را روی سندان گذاشته و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید، اگر به صورت دلخواه در آمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود، اگر نه، آنرا کنار می گذارم!!

    همین موضوع باعث شده که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا: مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار ...

    :gol:
    نیســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتــــــــــــــــــــــــــــــــی....
    حــــــــــــــــــالـــــــــــــــــــــــــم خـــــــــــــــــــــرابـــــــــــــــــــه...
    :دی
    ارادت به دوستان که نیستن و الان که دارن میخووونن هستن!! :دی
    سلاااام :gol: احوال مدير گرامي؟ اوضاع و احوال رو به راهه؟ ايام به كامه؟

    http://up5.iranblog.com/images/0m9t7jjxk9z866d5j8nb.swf
    باز این مُدور غیبش زد

    http://up5.iranblog.com/images/gaiy58i36ocs9wpl3els.swf
    :redface:;) سلام جواب ما رو در قسمت مديريت تالار عكس زودتر بدين ممنون ميشم. دوستم:redface:
    زندگی اگر هزار بار دیگر بود....بار دیگر تو،بار دیگر تو، بار دیگر تو!!


    doostae golam man a farda miram khabgah
    dg nemitoonam ziyad biam net
    khoobi badi didin halal konin.
    :w30:


    شاخه ها خشک و برگ ها زردند
    مرغکان آشیان تهی کردند
    باد پاییز ره به باغ گشود
    شاخه ها باد را هماوردند
    آفتابی ز لای ساقه و برگ
    می فتد بر زمین که همدردند
    لانه ها لای شاخه ها تنها
    لا نه ها خسته اند و دلسرد ند
    کلک هایم چو شاخه های تهی
    باد ها را به غارت آوردند
    بچه ها با لباس بارانی
    در پی برگ های ولگرد ند
    بچه ها زیر شاخه های درخت
    تن پاییز را لگد کردند
    آسمان روی دوش شان ابری
    برگ ها زیر پای شان زردند
    دستها شان پیامبران امید
    که بهاران به لانه بر گردند


    آمدن فصل خزان پاییز مبارک :gol:
    برج مراقبت : باند يک آماده نشستنه,چرخ هاتونو باز کردين؟ خلبان : پَ ن پَ کف بريزين تو باند يخورده ليز بخوريم برج مراقبت : حالا بخنديم کاپيتان؟ خلبان : پَ ن پَ بزن اون لايک قشنگه رو شاد شيم برج مراقبت : کاپيتان توجيح هستين که جون مسافرا دست شماست؟ ... خلبان : پَ ن پَ توجيح نشدم,ميشه يه راهنمايي بکنين برج مراقبت : کاپيتان بلاخره ميخواي بشيني؟ خلبان : پَ ن پَ ميخوام پاشم يه دو رکعت نماز وحشت بخونم! برج مراقبت : من خاااار مادر تو و فيسبوک و ....خش خش...خش خش... آخرين مکالمات ضبط شده بر روي جعبه سياه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا