یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بلی بلی
    مانیزهم
    کلا ادم با اشتراک بسیاری هستیم ما...
    چَشِم...
    نه دیگه همیشه پای ِ یک علی آقا آزاری درمیان است....:)
    داییه باید میومد پیش من ملتفتش میکردم که با چه کسی همصحبت شده:دی

    خب صحبت کردم با داداش ،میگه بچه بدی نیست..من یه کم حس بدی دارم فقط..........نمیدونم چرا
    صریحه نه سریع!
    خب من واسه کارپایان نامه ام با یک خانومی ام...فکرکردم نمیتونه کامل کمکم کنه
    یک اقایی بود..مجبورشدم ازش کمک بگیرم.از اول ِ هم صحبتی با این بنده خدا ،استرس دارم تا هرباری که همصحبت میشم..نمیدونم چرا...
    حس ِ خوبی ندارم...ولی مجبورم.
    فردام قراره ساعت سه خبربدن ببینم وقت دارن واسه مشکل سیستمیم برم پیشش یانه...
    خب شما که خبرندارین ازچی میترسم ازکجامیدونین خوبه؟
    من می خواستم از شاخه های این درخت که نشانی اش را برایم فرستادی میوه برچینم
    امده بودم سبد محبتمان رالبا لب پر کنم
    و سهم تو را با همت خودم برایت بچینم
    و سهم خودم را هم به تو بدهم
    تو که میدانستی
    تو که صاحب این درخت بودی
    چرا مرا بسوی نهال خسته بردی
    چرا نشانی کویر را دادی
    با تو چه کنم؟
    با خودم چه طور؟
    فکر می کنی حالی برایم مانده
    هعییییییییییی
    حافظ
    به من گفت که این راه برایم چاره ندارد
    پس در اتش شیرینش بسوزم
    بهتر است
    تا
    در سرمای عصیان
    همون دروغ و اینا..




    نمیدونم چرا ... هیچوقت اینطوری نبودم ولی دراین یک مورد بدجوری ترسو شدم!
    ای بابا....پس حسابی درگیربودین...نمایشگاه دوست دارم من...الان میرید غرفه نشینی؟!:دی
    خیلی باحاله......
    اون دوستتون چی شد؟
    خو جرات نداریم دیگه...
    الحمدلله...
    چ خبرا؟!
    به سبکِ کلاه قرمزی بود...کی جرات داره اصن...
    خوبید؟
    سلام...بالاخره شیرین هست یا نیست...؟!
    هدیه هست یا نیست...؟!
    من شیرینی براتون اوردم یا نیاوردم.؟!
    :)
    وااای خدای من، چه لبخند قشنگی داشت این فرشته کوچولوووو :w40:
    ممنونم. :w27:
    سلام
    ممنونم منم خوبم خدا رو شکر ، خوشحالم که شما هم خوبید
    همه چیز خوبه شکر خدا ، خدا هست و همه چیز هست ، همین برام کافیه ....
    تنها می توانم زندگی را با دستانم به تو نشان دهم
    وقتی که در کلامم باور ی نگنجد
    نه در خودم ذره ایی سازگار است نه در تو
    پس
    زمین را انچنان که باید برایت تصویر می کنم
    نه انچنان که فهمیده ایم و گفته اند
    روی شانه های من
    و
    روی چشمهای تو
    نیرویست بس بی کران
    بیا این نیروی خفته را بیدار کنیم
    اسمان را همانطور که اهالی اسمان گفتند طی می کنیم
    نه
    مثل بی خبران و خیال پردازان
    از دل نور ها محبت را بیرون می کشیم
    و
    بر سر خانه امان قرار میدهیم
    تا همه بدانند
    اینجا خانه ی زمینی و اسمانی ماست
    که
    نور در ان ساکن است

    زندگی را با دستانم به تو نشان میدهم
    .
    .
    .
    نه با کلامم
    سلام دوست عزیز
    حال شما ؟ خوبین؟:gol::gol:
    امیدوارم لحظه لحظه های این روزا و شبهای عمر ، براتون تبسم مجسم خداوندباشه به شما ...
    خــــــدايـــــا...
    آغوشت را امشب به من می دهی ؟
    برایِ گفتن!چیزی ندارم
    اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . .
    می شود من بغض کنم
    تو بگویی :مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . .
    می شود من بگویم خدایا ؟
    تو بگویی : جانِ دلم . .
    می شود بیایی ؟
    تــــمــــنــــا می کنم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا