*زهره*
پسندها
14,783

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • سلام حال سرکار چطوره؟
    اميد وارم هميشه شاد باشی.
    سلام عزیز دلم
    لطف داری مهربان
    خیلی خوشحالم می بینیمت
    جاتون خالی بود
    انشالله که خوش گذشته باشه .
    به به سلامممممممممممم
    عزیز دل آمدید . خوشحالم
    امیدوارم به شما خوش گذشته باشد.
    موفق باشید

    پویندگان

    آنان به مرگ وام ندارند
    آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
    آنان که ترس را
    تا پشت مرزهای زمان راندند
    آنان به مرگ وام ندارند
    آنان فراز بام تهور
    افراشتند نام
    آنان
    تا آخرین گلوله جنگیدند
    آنان با آخرین گلوله خود مردند
    آری به مرگ وام ندارند
    آنان
    عشاق عصر ما
    پویندگان راه بلا راه بی امید
    مادر ! بگو که در تک این خانه خراب
    گل های آتشین
    در باغ دامن تو چه سان رشد می کنند ؟
    این خواهر و برادر من آیا
    شیر از کدام ماده پلنگی گرفته اند ؟
    پیش از طلوع طالع
    امشب ستارگان به بستر خون خسته خفته اند
    بیدار باش را
    سلام عزیزم

    عید رو به من تبریک گفتی ؛ اما من مدتی نبودم گلم . خیلی ممنونم .:gol:

    ایشالله که تمام زندگیت پر از خوشی و عید و جشن باشه . :gol::smile:

    عید شما هم با کمی تاخیر مبارک .;)
    روزی دستانم را گرفتی و گفتی ببین... این دنیای ماست! دنیای ما آدمک ها پر از خطوط سیاه و سپید است ...

    گر مرا می جویی میان این خطوط پنهانم ! گفتی دنیای ما دنیای عجیبی است ...

    ساده دل می بندیم و ساده تر دل می شکنیم !

    گفتی اگر بهانه ای برای ماندن در این دنیا نداری لحظه ای درنگ مکن !

    ناگهان دستانم از تو خالی شد ...وتو پنهان شدی ...

    و من سالهاست بدنبال رد پایت تمام خطوط سیاه را می جویم ...

    اما گاه آغاز ها و پایان هایم یکی می شود! می دانم که می دانی من از این منطق پرگار گونه خسته ام ...

    چرخیدن و چرخیدن و نرسیدن ...!
    سلام زهره گللللللللللللم
    کجایی عزیز دلمون تنگ شده ؟
    امیدوارم هر جاهستی سلامت و شاد و موفق باشی.
    ا
    کودک که بی هیچ اراده ای پا به دنیا نهاده بود گریست ...

    شاید نمی دانست هیچ حادثه ای در دنیای آدم ها ارادی نیست! او که جز سیاهی ندیده بود از حجم رنگ ها و فضا هراسان بود و می گریست ...

    کم کمک دنیا با همه ی رنگ وحجمش برایش تکرار شد و تکرارشد و تکرار ...

    وکودک دست در دست زمان گریه هایش را از یاد برد ...

    آموخت برای خواسته هایش دیگر اشک نریزد ... آموخت همیشه بجنگد بی آنکه چشمان حریف را بنگرد ...

    آموخت فاصله ایست به وسعت شب از خواستن تا رسیدن... کودک از یاد برد طعم خنده های بی بهانه اش را ... اما آدمک ها نام این فراموشی را بلوغ نهادند !

    و کودک دیگر کودک نبود ...!
    خدای من هیچ جا نمی رود؛ همین جاست پیش من ...

    همه چیز را خودش می داند؛ نوازشم می کند ...

    خدای من هر روز معجزه می کند ...

    وقتی با سر انگشت هایش نوازشم می کند ...

    تنها اوست که می داند ...

    تنها اوست که می ماند ...!
    سلام ؛ خوبـی ؟؟؟ عید شما هم مبارک ... :gol:

    هر چی خودم رو کج و ماوج کردم ، متوجه مفهوم تصویری که برام گذاشته بودی نشدم . :D;)

    گفتم ندانسته از دنیا نرم ... :cry:;)
    عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم
    گردی نستردیم و غباری نفشاندیم
    هر جا گذری غلغه شادی و شور است
    ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم

    عیدتان مبارک
    مرسی زهره جان
    عید شما هم مبارک
    امیدوارم به همهی ارزوهای خوبت برسی
    شاد باشی
    محمد آفرینش هست خاکش
    هزاران آفرین بر جان پاکش
    ریاحین بخش باد صبحگاهی
    کلید مخزن گنج الهی
    عید بزرگ مبعث و عید رسالت یگانه بهانه هستی بر شما و خانواده محترم مبارک باد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا