مشاعره با شعر سعدی

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن

بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن...
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتاده ای را که تواند احتیالی

همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال باشد به قیامت اتصالی
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تو با مصلحت خویش نمی پردازم

همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
میل ندارم به باغ انس نگیرم به سرو سروی اگر لایقست قد خرامان اوست
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو درخت خوب منظر همه میوه ای ولیکـــــــــــن

چه کند که دست کوته که نمی رسید به سیبت
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعوی درست نیست گر از دست نازنین چون شربت شکر نخوری زهر ناب را
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شنیدستی که روزی تاجری
گفت: چشم تنگ دنیادار را
در بیابانی بیفتاد از ستور
یا قناعت پر کند یا خاک گور
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
آواز خوش از کام و دهان و لب شیرین
گر نغمه کند ور نکند دل بفریبد
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش ای پسر می خورده​ای چشمت گواهی می​دهد باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
آتش سوزان نکند با سپند
آنچه کند دود دل دردمند
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگری را در کمند آور که ما خود بنده​ایم ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود به که با دشمن نمایی حال زار خویش را
;)
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای اسیر تورا نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت سر من دار که در پای تو ریزم جان را
:)
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نیکو روش باش تا بد سگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال
چو آهنگ بربط بود مستقیم
کی از دست مطرب خورد گوشمال؟
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
لب شیرینت ار شیرین بدیدی در سخن گفتن بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
توانم آن که نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کو ز خود به رنج دَرست؟:razz:
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
تسلیم تو سعدی نتواند که نباشد گر سر بنهد ور ننهد دست تو بالاست
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
توانگران را وقف است و نذر و مهمانی
زکات و فطره و اعتاق و هَدی و قربانی
 

Similar threads

بالا