هر کی سوتی داده تعریف کنه!

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بدووویین سوتی های دسته اول...
یکی از اشنایانمون هست که باهاش رودربایستی داریم .....روزه قبل از عید اس ا م اس تبریکه سال برای بابام فرستاد....بابام هم اینباکس شو نگاه کرد و یه اس ام اس ی که عمه ام برای تبریک فرستاده بود....برای همون اشنای مذکور فرستاد...امروز که رفتم خونه ی بابا بزرگم...بابابزرگم گفت که این اشناهه اس ام اس داده تو جوابش و بده.....خلا صه من هم تو اینباکسم گشتم و یه اس ام اس و که تا اخرش نخونده بودم فرستادم.......خلاصه بابابزرگم گفت چی فرستادی برام بخون.....اس ام اس رو خوندم به اخرش که رسیدم (هی وایه من) دیدم نوشته عیده نوروز پیشاپیش:eek: مبارک.... گفتم وای چه سوتی ای دادم.....بابابزرگم به بابام گفت خب تو چی فرستادی...اون رو هم خوندم دیدم اخرش نوشته از طرفه.....و........(یعنی اسمه عمه ام و شوهر عمم):surprised: که این بنده خدا اصلا نمیشناسدشون......خلا صه بعد از چند دقیقه فهمیدیم بله نه این که این اس ام اس ه قشنگ بوده بابام مارک ال کرده.. .....امروز حسابی شاد شدیم:D:biggrin:
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روز اول عید مامانم میخواست بره سر خاک مادرش.. بعد چون خیلی زود بود من و برادرم نرفتیم.. قرار شد خودمون با ماشین بیرون بریم خونه دایی بزرگم.. من یه ساک دستی عروسکی دارم که لاک و اسپری و یه کم وسیله آرایش گذاشتم توش که کیفم سنگین نشه و دادم به محمد که بیاره..
با تاکسی رفتیم رسالت از ماشین که پیاده شدیم بریم اون سمت خیابون یهو دیدم یه صدای بامب اومد..نگاه کردم دیدم ته ساک دستیه در اومده همه وسایلم پخش خیابون شده..
خودم که از شدت خنده داشتم منفجر میشدم و دلم میخواست بشینم کف خیابون بخندم.. از ترسمم که ماشین بهم نزنه نمیرفتم جمع کنم...
محمد طفلک وسایلو جمع کرد بعد نگاه کردم دیدم مردا دارن نگاهش میکنن که این این همه لاک و اسپری میخواد چکار...
داداشم اگه چاره داشت خفه ام میکرد...!!
 

setare11

عضو جدید
من بعضی از روزا با ماشین میرم سرکار.چند روز پیش خیلی خسته بودم همون روز هم ماشین آورده بودم .متاسفانه ماشین را فراموش کردم و با تاکسی رفتم خونه.خلاصه تو شرکت و تو خونه شده بودم پایه خنده:smile:
خیلی بامزه بود داداش منم از این سوتی ها میده البته نه در این حد که یه ماشین رو جا بذاره طوریه که بهش میگی برو تخم مرغ بخر میره با تخمک بر میگرده
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر خاله مو پسر خاله ام اومده بودن خونه مون....مامانم واسه شون کیک درس کردیده بود
گرم حرف زدن بودیم یهو یه بوی سوختنی بلند شد
پسر خاله ام گفت: یه بوی سوختنی میادااااا
مامانم خیلی جدی بلند شد گفت: فک کنم دیگه درست شد!


:d
lتو خونه ما تا چیزی نسوزه ینی درست نشده:ی
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
همین بنده خدا پسر خالم قبل ازینکه بیاد زنگ زد گفت من دارم میام قبلش اگه حوصله دارین بریم بیرون یه دوری بزنیم
خلاصه وقتی در زد ما دیگه پشت در حاضر بودیم در حیاطو باز کردیم اومد تو
مامانم همون لحظه در خونه رو بست قشنگ قفلم کرد بعد چکم کرد که قفل باشه کفشاشو که پوشید گفت بیا خونه رضا جان
رضا ام گف: خاله شما که دیگه درو بستی کجا بیام؟
مامانمم همینجوری که کفشاشو میپوشید خیلی آروم گف:
تا همینجا ام که اومدی......

منتها همه شنیدیم:ی

:ی:ی :d
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
همین بنده خدا پسر خالم قبل ازینکه بیاد زنگ زد گفت من دارم میام قبلش اگه حوصله دارین بریم بیرون یه دوری بزنیم
خلاصه وقتی در زد ما دیگه پشت در حاضر بودیم در حیاطو باز کردیم اومد تو
مامانم همون لحظه در خونه رو بست قشنگ قفلم کرد بعد چکم کرد که قفل باشه کفشاشو که پوشید گفت بیا خونه رضا جان
رضا ام گف: خاله شما که دیگه درو بستی کجا بیام؟
مامانمم همینجوری که کفشاشو میپوشید خیلی آروم گف:
تا همینجا ام که اومدی......

منتها همه شنیدیم:ی

:ی:ی :d

قبول نیست گفت سوتیهای خودتونو تعریف کنید ولی تو همش داری واسه مامانتو تعریف میکنی!
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته ناگفته نمونه این رضا خودش سوژه اسو سوتی گیر خوبیه وگرنه مامان من اینقد در روز سوتی نمیده:ی
ولی خوب اینم یه چشمه دیگه اش:
مامانم واسه اش میوه اورده بود ....اینم تاروفییییییییییی:d....هنو نخورده بود که مامانم اومد جمع کرد!!!!!!!!!!!!!

گف چایی میخورییی؟
رضا اک گف خالهه؟!! من هنو میوه نخوردم
مامانمم یه خنده کوچیکی تحویل داد گف: وقتش تموم شد دیگه!

 

مخمل

عضو جدید
توی خیابون با ماشین داشتیم می رفتیم ولی چون نسبتا شلوغ بود سرعت کم بود که یه دفعه دیدم ماشین کناری یکی از درهاش باز بود منم شیشه رو زدم پایین بلند گفتم : آقا درت بازه!!!!!! :redface: مرد بیچاره تشکر کرد و گفت مهم نیست من که انگار کلا تو حال مخملیه خودم بودم گفتم نه آقا خیلی درت بازه!!!:redface:
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوتی که زیاده
مخصوصا وقتی‌ خارج از ایران زندگی‌ کنی‌ !
من یک بار اومدم به یک نفر بگم در باک ماشینش بازه
پشت چراغ قرمز بهش رسیدم
اونوقت راننده رو صدا کردم
ولی‌ هر چی‌ فکر کردم یادم نیومد به انگلیسی در باک بنزین ماشین چی‌ میشه
مجبور شدم واسش پانتومیم اجرا کنم
یارو هم نفهمید فکر کرد من دیوونم !!
حالا واقعا چی‌ میشه به انگلیسی ؟!
 

تبسم44

عضو جدید
من یه بار در یخچالو وا کردم.....چشمتون روز بد نبینه......کلی غذا ریخت کف آشپزخونه........منم دور از چشم مامانم تند نتد همه چیزو پاک کردم.....
مامانم بعدا فهمید ولی طفلی به روم نیاورد........قربونش برممممممممممم........
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
من دیروز رفتم تو قصابی گفتم کله پاچه کیلو چنده

اون گفت 17000 تومن گفتم پس کیلویی 17000 تومنه گفت کله پاچه کیلویی نیست عزیز دستیه همچی زل زد نزدیک بود با ساتور گردنمو بزنه:cry::D:biggrin:
 

arnak

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتم بانک تجارت چکمو نقد کنم، درای بانک بسته بود. صورتمو رو شیشه چسبوندم که شاید بفهمم چرا این وقت روز درهای بانک بسته اس، چن ثانیه ای از تلاشم برای دیدن اونطرف شیشه نگذشته بود که از کنارم چند نفر با یه فشار کم به درب وارد و چند نفر خارج شدن. بعد از 15 دقیقه که نوبتم شد رفتم جلو چکو به حسابم واریزش کنم که مسئول اونجا یه نگاه چپ بهم انداختو گفت آقا چک مال بانک پارسیانه...خلاصه ما هم...... :redface:
 

nazaninfatemeh

عضو جدید
یه روز یه مزاحم به گوشیه دوستم میزنگید از اونجا که من بچه دلدارشون بودم گفت تو جواب بده و کاری کن دیگه نزنگه ما هم گوشیو گرفتیم بین صحبتاش چندین بار ازش پرسیدم:" کی شماره ی منوبهتون داده؟" یهو بین حرفاش با عصبانیت داد زدم و گفتم"کی شمارتونو به من داده؟" پسره مکث کردو زد زیر خنده فوری قطع کردم بیچاره دوستم تا چند روز گوشیشو روشن نمیکرد
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادش بخیر چه قدر سوتی تعریف کردیمو خندیدیم
دیگه اون دل شاد تموم شد
ولی داستان تعریف میکنم واستون...
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید داستانهای من طولانیه:
یکی بود یکی نبود دوتا بود سه تا نبود(اوهم ببخشید)
توی یک روز گرم و تابستانی شهر قم که سگ صاحبشو گم میکنه از گرما. طبق معمول این روزا مخ منم اب روغن قاطی کرده بود
ساعت 4بعداظهر با یه دونه ساک یه شیشه اب معدنی 4تا شکلات یه جفت کتونی و لباس ورزشی زدم بیرون گفتم برم ببینم به کجا میرسیم
خلاصه بعد از5کیلومتر پیاده روی رسیدم پای کوه دوبرادران(ماشین گیرم نمیومد تو اون گرما مجبورشدم پیاده برم) .تقریبا کوه خیلی مرتفعیه نشستم توی سایه لباسامو عوض کردم تقریبا دو سوم اب مونده بود بعد از ده دیقه استراحت ساعت شده بود 5و 10دیقه گفتم علی از تو مددو رفتم بالا
از اونجایی که من توی کوه نوردی مهارت خاصی دارم کل کوه رو بدون توقف و استراحت با سرعت بالا دویدم کلا 25 دیقه طول کشید تا رسیدم به قله
ادامه دارد...
 

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آره یادش بخیر
یاد مهرشاد53 خل دیوونه کل کل کن هم بخیر:ی
جز اولین کسایی بود که تو این تاپیک نظر داد:ی

من روز اول که اینجا ثبته نام کردم......تا 3 روز داشتم پستاتون و میخوندم.....:دی
الحق که استارتر این تاپیکی...:دی
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
من روز اول که اینجا ثبته نام کردم......تا 3 روز داشتم پستاتون و میخوندم.....:دی
الحق که استارتر این تاپیکی...:دی

جدا؟
جون من؟
خوب دیگه تریف کن
چجوریا هستم؟
الان ژستم خوبه؟
تکون نخورم؟
شانس ازدواجم چقده؟
توروخدا یوخده تریف کن ازم:ی:ی
 

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جدا؟
جون من؟
خوب دیگه تریف کن
چجوریا هستم؟
الان ژستم خوبه؟
تکون نخورم؟
شانس ازدواجم چقده؟
توروخدا یوخده تریف کن ازم:ی:ی

والا
به جانه تو.....
نمیدونم بیشتر پستات و خوندم زیاد برخوردی نداشتیم...!!:دی
نه بگو هولوووو...:دی
حالا بگو سیییییب...:دی
امیدی نیست.......خودکشی کن...:دی
تعریفی نیستی اخه......:دی.....شوخ....باحال.....با جنبه......
استارتر این تاپیکی چون از همه بیشتر سوتی دادی..:دی
 

Similar threads

بالا