روز بعد فهمیدیم مامورین رو با پول... روونه کرده... دختراشو ترسونده... اونا هم رضایت و.... روز از نو ... روزی از نو...!
چند روز از ماجرا میگذره...! ولی دل ما...!
ما نمیشینیم که... حتما راه حلی پیدا میکنیم ...!
ولی دختر عمه از جلو چشمام نمیره... آخرین فریادهای زیر آبی که میزد...
میگفت : ...
تورو خدا نجاتم بدین...
منو تنها نذارین...
فراموشم نکنین...