اگر داری خود آزاری : پزشکی
ز شب تا صبح بيداری : پزشکی
تفاوت می كنی با دوره خويش...
و مال عهد قاجاری : پزشكی
اگر چون مرده شو همواره داری
به تن روپوش چلواری : پزشكی
ز تفریح و تفنن می گريزی
نداری وقت بيكاری : پزشكی
برای رفع سفتی مزاجی
چنان از شوق سرشاری : پزشکی
شبی با يك تاسف، دست در جيب
بگويی كه نشد كاری : پزشكی
و در آن شب تو از يزدان بخواهی
پناه دخمه ای، غاری : پزشكی
به دور خود بچرخی بی مواجب
شبيه اسب عصاری : پزشكی
سرای توست گر هر جای ايران
شدی توريست اجباری : پزشكی
تو را پيك سلامت می شناسند
ولی یک جور چاپاری : پزشكی
چو چشمان سرت وا شد و ديدی
مريوان و زريواری : پزشكی
مريوان هم نشد، مسجد سليمان
فشاپويه، نمين، ساری : پزشكی
و چون دوران تبعيدت به سر شد
تو یک بدبخت سرباری : پزشكی
تو درد ديگران را چاره سازی
خودت انگار بيماری : پزشكی
چو رد كردی تو پنجاه و بديدی
نداری دلبری، ياری : پزشكی
زمانه پر شد از شبه طبيبان
ولي تو باز شك داری پزشکی
خطوط چهره ات و دست خطت
دلم می گويد انگاری، پزشكی
خلاصه حرف بسيار است، اما
تو همكار منی آری، پزشکی!


ز شب تا صبح بيداری : پزشکی
تفاوت می كنی با دوره خويش...
و مال عهد قاجاری : پزشكی
اگر چون مرده شو همواره داری
به تن روپوش چلواری : پزشكی
ز تفریح و تفنن می گريزی
نداری وقت بيكاری : پزشكی
برای رفع سفتی مزاجی
چنان از شوق سرشاری : پزشکی
شبی با يك تاسف، دست در جيب
بگويی كه نشد كاری : پزشكی
و در آن شب تو از يزدان بخواهی
پناه دخمه ای، غاری : پزشكی
به دور خود بچرخی بی مواجب
شبيه اسب عصاری : پزشكی
سرای توست گر هر جای ايران
شدی توريست اجباری : پزشكی
تو را پيك سلامت می شناسند
ولی یک جور چاپاری : پزشكی
چو چشمان سرت وا شد و ديدی
مريوان و زريواری : پزشكی
مريوان هم نشد، مسجد سليمان
فشاپويه، نمين، ساری : پزشكی
و چون دوران تبعيدت به سر شد
تو یک بدبخت سرباری : پزشكی
تو درد ديگران را چاره سازی
خودت انگار بيماری : پزشكی
چو رد كردی تو پنجاه و بديدی
نداری دلبری، ياری : پزشكی
زمانه پر شد از شبه طبيبان
ولي تو باز شك داری پزشکی
خطوط چهره ات و دست خطت
دلم می گويد انگاری، پزشكی
خلاصه حرف بسيار است، اما
تو همكار منی آری، پزشکی!


آخرین ویرایش: