دیگه یه نفرو یه هفته بیهوش نمیکنن کهحالا اگه قرار بود تو هواپیما به هوش بیاد ،چرا دیگه بی هوش کرده بودنش؟
شما که خیلی باهوشی ظاهرا
چند ساعت بیهوش میکنن فوقش یه روز
دیگه یه نفرو یه هفته بیهوش نمیکنن کهحالا اگه قرار بود تو هواپیما به هوش بیاد ،چرا دیگه بی هوش کرده بودنش؟
شما که خیلی باهوشی ظاهرا
بابا مصاحبه دیروزش اونقد ابهام داشت که دو سه تاشو من گذاشتم هیچ پاسخی برای نیومده چه برسه همشجریان فیلمش مشخص نشد؟
یعنی یه نفر اومده بهش لپ تاپ داده که از خودش فیلم بگیره و بعد لپ تاپو ازش گرفتن هیچکس نفهمیده. یعنی همچین زندانی مهمی که بقول خودش اینهمه آدم دور و برش بودن، یه نفر براحتی اومده تو جایی که زندانی بوده و با لپ تاپ ازش مصاحبه گرفته و براحتی رفته بیرون و هیچکس متوجه نشده؟
کسی تو این متنها قضیه اون مجله ها و روزنامه ها رو پیدا نکرد بذاره بینیم چطور بود ؟؟؟ یا مثل من فکر میکنید اونقد ضایع بوده که فارس هم فهمیده و حذفش کرده؟؟؟
بابا مصاحبه دیروزش اونقد ابهام داشت که دو سه تاشو من گذاشتم هیچ پاسخی برای نیومده چه برسه همش
من در شهر استرلینک در ایالت ویرجینیا محلی که من را نگهداری می کردند موفق شدم از دستشان فرار کنم در روز دوشنبه ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۹٫
مجری: چه جوری؟. باور این نکته دشوار است.
امیری: من در این حد خدمتتون بگم با توجه به وقت محدودی که هستش من در این حد بگم که ۲۴ ساعت سازمان اطلاعاتی آمریکا دنبال من می گشت و این قضیه کاملا مستند و قابل اثبات است و حتی خودشان هم باورشان نمی شد که این اتفاق افتاده اقداماتی که کرده بودند سریع دفتر حافظ منافع کشورمان در واشنگتن را تحت نظر گرفته بودند و خوشبختانه من توانستم به یک کافی نت مراجعه کنم و ویدئوی سوم را که عملا تیر خلاص را به پیکیره پوشالی این سازمان اطلاعاتی بود وارد کنم و اینها من را ۲۴ ساعت بعد پیدا کردند و اینها می خواستند با اون حالت عصبانیت و خارج از کنترلی که پیدا کرده بودند من را به اف بی آی تحویل دهند داشتن این پروسه را انجام می دادند که من مطرح کردم و گفتم ویدئوی سومی هم تهیه شده برای کشور ارسال شده و هر لحظه امکان انتشار آن وجود دارد.
بحث ویدئوی سوم را بهشان گفتم و به هر حال بعد از این اتفاقی که رخ داد اینها به ا ین نتیجه رسیدند که آن چیزی را که به من منتقل کردند ما این قضیه را می خواهیم پرونده اش را ببندیم و شما را می خواهیم به ایران برگردانیم که من همان لحظه گفتم با توجه به اینکه یک شهروند ایرانی هستم و تبعه کشور جمهوری اسلامی ایران هستم شما باید از لحاظ حقوقی من را به دفتر حافظ منافع کشور جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن تحویل بدید که اینها مخالفت کردند.
مجری: اصلا شما آدرس دفتر حافظ منافع را بلد بودید که بخواهید بیایید.
امیری: بله، چون در واقع اینها یک سری روزنامه های چاپ آمریکا را که برای ایرانیان ساکن آمریکا بود در اختیار من قرار می دادند.
مجری: یعنی به زبان فارسی یا انگلیسی.
امیری:بله به زبان فارسی بود، آن دوستانی که آنجا زندگی می کنند به صورت هفتگی بعنوان مثال مجله ایرانیان و مجلات دیگر که منتشر می شود توی آن آدرس دفتر حافظ منافع هست.
مجری: از ویرجینا چطور امدین واشنگتن.
امیری: ایالت ویرجینا و شهر واشنگتن و ایالت مریلند محل هایی هستند که کاملا به هم نزدیک هستند در حدود ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت با هم فاصله دارند که شما می توانید از یک ایالت به یک ایالت دیگه و واشنگتن بروید.
مجری: بعد خودتان آمدید در روز آخر به دفتر یا نه.
امیری: یک ماه بعد از این داستان اتفاق افتاد یعنی آن روزی که من را دستگیر کردند اینها آمدند و گفتند که ما می خواهیم شما را برگردانیم و ویدئوی چهارمی که منتشر شد روی یوتیوپ قرار گرفت یک لپ تاب به من دادند و گفتند که این جمله را مطرح کن که حال من خوب است و به زودی به کشور بر می گردم با این استدلال که اگر این را منتشر کنیم دولت جمهوری اسلامی ایران فیلم فرار من را منتشر نخواهد کرد و منتظر خواهد ماند که من به کشور برگردم و همان روز هم به من گفتند که ما داریم پروسه های برگشت شما را انجام می دهیم و در اولین فرصت ما شما را از خاک آمریکا خارج می کنیم.
این پروسه یک ماه طول کشید و برداشت شخصی من این است که یک پروسه خروج از کشور آمریکا به هر حال یک چیز ساده ای برای دولت آمریکا هست اینها بهانه های مختلف می آوردند که بعنوان مثال ما داریم تلاش می کنیم از طرف کشورهای مختلف شما را به کشورتان برگردانیم منتهی بعضی از کشورها با توجه به تبعات سیاسی و آن تبلیغات رسانه ای که روی شما وجود دارد دچار یک سری تعلل می شوند و نمی خواهند خودشان را درگیر این مسئله کنند و در نهایت جالب این بود که اینها هر روز با من یک جلسه مفصلی داشتند و این صحبت را مطرح می کردند که شما برنگردید و بمانید در هر کشور اروپایی که مایل هستید.
مجری: یعنی شما آزاد بودید.
امیری: نه نخیر. من از بدو ورودم به خاک آمریکا تا زمانی که در واقع به دفتر حافظ منافع کشور جمهوری اسلامی ایران رفتم کاملا تحت نظارت و کنترل نیروهای امنیتی آمریکا بودم و هیچ وقت آزاد نبودم این نکته ای بود که من اینجا تاکید می کنم و مدارک و مستنداتی دارم که می توانم این قضیه را اثبات کنم.
مجری: چه مدارکی دارید.
امیری: در واقع یکسری شماره های ماشین هایی که نیروهای امنیتی امریکا من را با آن جابجا می کردند.
مجری: یعنی شما یادداشت می کردید.
امیری: من موفق شدم که دو تا از شماره های ماشین ها را یادداشت کنم حالا اگر واقعا این افرادی که من را تحت بازداشت قرار دادند به هر حال جزء سازمان های اطلاعاتی امریکا نیستند خوب این را باید دولت آمریکا بررسی کند که این افراد چه کسانی بودند چون برای وجهه آمریکا خیلی زشت است که در داخل دولت آمریکا یک دولت دیگر وجود دارد که یکسری کارهایی را انجام می دهد که باعث بدنامی بیشتر دولت آمریکا می شود و اگر هم چیزی که من برداشتم است اگر اینها سازمان های اطلاعاتی امریکا هستند خوب یک سند محکمی هست که ادعای دولت آمریکا که مدعی بود من آزاد هستم البته این اواخر اعلام کرد.
مجری: بله خانم کلینتون اعلام کرد.
امیری: اعلام کردند که من آزاد هستم نمی دونم بحث آزادی را اونها چطور مطرح می کنند شاید منظورشان از آزادی زنده بودن من بود.
مجری: خوب می گویند شما آزادی همانطور که آمدی دفتر حافظ منافع ایران.
امیری: در واقع سیر اتفاقی را که منجر به این قضیه شد شفاف توضیح دادم.
مجری: شما خودتون امدید دفتر حافظ منافع؟
امیری: نخیر، در واقع بعد از یک ماه از تاریخ دستگیری من اینها آخرین قراری که داشتند قرار بود از طریق یک کشور اروپایی من را به ایران منتقل کنند به من اعلام کردند که اون کشور اروپایی حاضر نشده که این کار را انجام دهد و می خواهد یک مصاحبه ای با شما در سفارتخانه اش در شهر واشنگتن داشته باشد که من با حالت عصبانی گفتم که من نیازی به این مصاحبه نمی بینم.
مجری: خیلی از منابع رسانه ای گفتند انگلیس بود.
امیری: بله، کشور انگلستان بود در ابتدا ظاهرا موافقت کرده بود که بدون هیچ پیش شرطی امکان انتقال من را به کشورم آماده کند منتهی ظاهرا چند ساعت قبل از پرواز دولت انگلیس با دولت آمریکا تماس گرفت و گفت که وی باید یک مصاحبه با سفارت ما در شهر واشنگتن داشته باشد و یکسری سوالات را جواب بدهد.
مجری: یعنی مصاحبه رسانه ای.
امیری: نه سوالاتی که خود سفارت انگلیس مطرح کرده و من باید پاسخگو باشم که من شدیدا اعتراض کردم و بهشون گفتم که یک ماه است که اعلام می کنم که من را به دفتر حافظ منافع کشور جمهوری اسلامی ایران تحویل بدهید و من لزومی به رفتن به سفارت انگلستان برای برگشت به کشور خودم نمی بینم چون به هر حال دفتر حافظ منافع کشورما وجود دارد و من یک ایرانی هستم و هیچ گونه تابعیت کشور آمریکا را ندارم.
مجری: وقتی که وارد دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی شدید چه اتفاقی افتاد.
امیری: بحث ورود شاید مناسب نباشد بحث تحویل دهی.
مجری: چه کسی شما را تحویل داد.
امیری: این موضوعی که من مطرح می کنم به این شکل بود که اینها یک تاکسی برای من آماده کردند و این تاکسی را درواقع اسکورت کردند از آن محلی که در یکی از هتل های مورد استفاده سازمان اطلاعاتی آمریکا بود از شهر هرندن در شهر ویرجینیا این تاکسی به سمت دفتر حافظ منافع حرکت کرد و اینها این تاکسی را اسکورت کردند که امکان هیچ گونه رفتن به جای دیگر نبود اون حالت کنترل خودشان را تا آخرین لحظه حفظ کردند حتی اینها به من یک موبایل داده بودند و گفته بودند که من اگر تا آخرین لحظه حتی اگر شما وارد دفتر حافظ منافع ایران شدید می تونید با ما تماس بگیرید اگر نظرتون عوض شد.
مجری:موبایل را با خود آوردید.
امیری: بله در اختیار سازمان اطلاعاتی کشور است. و چون همواره این پیشنهاد را به من کرده بودند اینها می گفتند که شما هر کشور اروپایی و یا هر کشوری که مایل هستید بروید ما خانواده شما را از ایران خارج می کنیم این تعهد را می دهیم شما هر کشور اروپایی با توجه به اینکه با کشور آمریکا با توجه به بحث ربایش خودتون مشکل دارید هر کشور اروپایی که شما می خواهید بحث زندگیتون رو می خواهید داشته باشید.
مجری:احساس شما چی بود وقتی که امدید دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی و وقتی پرچم جمهوری اسلامی را دیدید.
امیری: واقعا من احساس کردم وارد خاک وطنم شدم پرچم و عکس مقام معظم رهبری و حضرت امام خمینی (ره) یک قوت قلبی به من داد منتهی تا قبل از ورود به دفتر حافظ منافع این ترس را داشتم که اینها بخواهند به من شلیک کنند چون تا در دفتر حافظ منافع اینها من را دنبال کرده بودند و این قضیه خیلی قضیه پیچیده ای بود و برای انها شکست اطلاعاتی بدی محسوب می شد.
خوشبختانه و با لطف خدا برای من هیچ اتفاقی نیفتاد و موفق شدم وارد دفتر حافظ منافع کشورم شوم.
مجری: بعضی رسانه ها گفتند شما به خاطر همکاری هایی که کردید ۵ میلیون دلار به حساب شما واریز شده است اما به خاطر تحریم نمی توانند این ۵ میلیون دلار را در اختیار شما قرار بدهند.
امیری: من این خبر را از زبان شما شنیدم برای خودم جالب است اگر اینها پنج میلیون دلار به من پول داده اند چرا من اجازه خرج کردن و جابجا کردنش را نداشتم به هر حال اینها بازی های اطلاعاتی است که معمولا سازمان های اطلاعاتی بعد از شکست هایی که متحمل می شوند شروع می کنند به سند سازی که این بحث را به عنوان یک تهدید برای من مطرح کردند و گفتند که اگر شما به ایران برگردید ما سناریوهای مختلفی را برای شما مطرح می کنیم و حتی اسناد جعلی را کاملا ما می توانیم تهیه کنیم و بعنوان اسناد رسمی با توجه به اینکه کشورهای مختلفی با ما همکاری می کنند به مطبوعات دنیا بدهیم و عملا یک سند جعلی را بعنوان یک سندرسمی مطرح کنیم که شما بعنوان یک جاسوس و به عنوان کسی که با ما همکاری کرده در داخل کشور خود مورد بازجویی قرار بگیرید.
مجری: گفتند ظاهرا شما به خاطر اینکه در واقع بعد از مدتی دلتنگ شدید و به این دلیل حاضر به استمرار همکاری نشدید و گفتید من می خوام برگردم ایران.
امیری: خیلی جالب است اولش من این سناریو را گفتم که اینها بحث خانواده را به عنوان یک بحث احساسی می خواستند مطرح کنند حالا من سوالم به این شکل هستش، شاید سوال من جواب سوال شما را بدهد که اگر من واقعا می خواستم پناهنده شوم بحث سفر من به حج یک پروسه ای است که حداقل ۲ ماه طول می کشید و چون من کارمند دولت هستم و باید مجوزهای رسمی ازسازمان های نظارتی مربوط بگیرم من ۲ ماه فرصت داشتم که از کشور خارج بشوم و یک برنامه فوری نبود که من یک شبه بلیط بگیریم و از کشورخارج شوم در این مدت ۲ ماه اگر من قصد سناریویی که آمریکایی ها مطرح کردند خنده دار هستش اگه من قصد پناهندگی داشتم خوب به هر حال در این مدت خانواده من هم مشکل خروج از کشور را نداشتند و خیلی از کشورها هستند که ویزا لازم ندارد و شما با خرید یک بلیط می توانید یک شبه خانواده خودتان را از کشور خارج کنید چطور هستش که من در این مدت ۲ ماه خانواده خودم را از کشور خارج نکردم و بعد از رفتن به کشور آمریکا و به قول خودشون این همه زرق و برق و امکانات مالی که برای من ایجاد کردند من تازه دلتنگ خانواده شدم و به خاطر این قضیه به کشور بازگشتم این یک چیز متناقضی است که خودشان باید جواب دهند که به هر حال سوالی است که جوابش در خودش است.
مجری: به عنوان آخرین سوال ما حصل این ماجرا را چه می بینید.
امیری:لازم است که به یکی از سخنان حضرت امام خمینی (ره) اشاره کنم که ایشان گفته بودند آمریکایی ها یک طبل توخالی هستند شاید من قبل از اینکه این اتفاق برای من بیفتد برای من قابل فهم نبود که جمله امام به چه معنا و مفهومی هست و من در این مدت ۱۴ ماهی که درگیر بحث های اطلاعاتی و فشارهای روانی سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) بودم به این نتیجه رسیدم که در بحث جنگ اطلاعاتی که جنگ هوش ها هست نه جنگ تکنولوژی و ابزار کشور جمهوری اسلامی ایران بر سازمان اطلاعاتی آمریکا غلبه دارد و هموطنان عزیز ما این قضیه را با توجه به تناقض گویی ها آمریکا درک کردند و من در پایان می خواهم تشکر کوتاهی از سازمان هایی که در ارتباط با آزادی من تلاش کردند خدمت بینندگان داشته باشم من از وزارت امور خارجه، صداو سیما، وزارت دفاع، وزارت اطلاعات و به خصوص دستگاه اطلاعاتی وزارت دفاع که با یک مدیریت خیلی قوی قضیه من، ارتباط و انتقال من به کشور را مدیریت کردند کمال تشکر را دارم و از خدا شاکر هستم که در طول این ۱۴ ماه به من این توفیق و استقامت را داد تا در برابر وعده ها و تهدیدهای مختلف دستگاه اطلاعاتی آمریکا بتوانم در واقع مقاومت کنم و با یک وجدان راحت با روی سفید به کشورم عزیزم برگردم.
منبع: واحد مرکزی خبر
حرف شما کاملا متین و من قبولش دارم فقط هنوز من فکر میکنم خودش نگفت اینها به من دادند بلکه گفت خودم تهیه کردم به هر حال شاید دوباره تکرارش پخش بشه و ابهام من رفع بشهخوب آقا شهروز، این هم از اون چیزی که دنبالش بودید: بالاخره پیداش کردم...
هیچ کس نگفته که کسی لپ تاپ در اختیار آقای امیری گذاشته.چقدر زیاده این. لطفا اون قسمتاییش که یه نفر رفته و بهش لپ تاپ داده و فیلم پر کرده و دوباره اومده لپ تاپ رو ازش گرفته و فیلم رو از شهرام امیری گرفته و هیچ نگهبان و یا محافظ نداشته و طرف راحت این کارو کرده رو پررنگ کن.
این عیناً متن پیاده شده از برنامه بود، من که دیگه ابهامی برام در این مورد وجود نداره ولی گر شما خیلی دوست دارید با یه مقدار سرچ میتونید فیلمش رو پیدا و دانلود کنید.حرف شما کاملا متین و من قبولش دارم فقط هنوز من فکر میکنم خودش نگفت اینها به من دادند بلکه گفت خودم تهیه کردم به هر حال شاید دوباره تکرارش پخش بشه و ابهام من رفع بشه
خیلی ممنون از تمامی زحمات شما
شما که پیاده نکردید واحد خبر پیاده کرده اونها هم هر طور بخوان میتونن دست ببرن توش همونطور که فارس با ادعای متن کامل این تیکه رو جا انداخته بوداین عیناً متن پیاده شده از برنامه بود، من که دیگه ابهامی برام در این مورد وجود نداره ولی گر شما خیلی دوست دارید با یه مقدار سرچ میتونید فیلمش رو پیدا و دانلود کنید.
هیچ کس نگفته که کسی لپ تاپ در اختیار آقای امیری گذاشته.
ایشون گفته مامورین وزارت اطلاعات وسایل مورد نیاز رو در اختیارم گذاشتن، من هم به اندازه شما در باره این مصاحبه میدونم
ولی یه چیز دیگه هم میدونم که وسایل مورد نیاز برای پرکردن یک فیلم با اون کیفیتی که دیدید، یه وب کم و یه میکروفون هستش که اندازه دو تاشون رو هم به 4-5 سانتیمتر نمیشه....
اولا فارس، عین مکالمه رو ننوشته بود، بلکه اونجایی که به نظرش مهم بود رو تایپ کرده بودشما که پیاده نکردید واحد خبر پیاده کرده اونها هم هر طور بخوان میتونن دست ببرن توش همونطور که فارس با ادعای متن کامل این تیکه رو جا انداخته بود
حالا که در اینباره ابهامی براتون باقی نموند در باره اون یکی مورد بگید که چطور یه ادم زندانی و بازداشتی و اسیر و ... انتظار داره برای دستگیریش یا ورود به خونه اش (یا همون بازداشتگاه) و یا انتقالش از اینور به اونور مجوز نشونش بدن؟؟؟
لطفا لینک ش رو بگذارید.ولی اخیرا فرشاد امیرابراهیمی پستی در وبلاگش دراینباره گذاشته که خیلی منطقی تر و قابل باور تر است (حتی قبل از این و کلا از مدتها پیش من چنین قضیه ای در فکرم بود) که به دوستان پیشنهاد میکنم اگه میخوان کمی از ابهامات براشون حل بشه برن بخوننش
بابا چرا میپیچونی قضیه رو اینقدرخوب همون. مسئله همینه.
یعنی نیروهای ایران رفتن و بهش دوربین و میکروفن دادن و اونم فیلم گرفته از خودش و باز اومدن فیلم و دوربین و میکروفن ازش گرفتن.
این وسط هیچکس نبوده که متوجه بشه؟ کسی که تو زندان خانگیه کلی مامور ازش محافظت میکنن، اونم فرد مهمی مثل شهرام امیری. قطعا این جور خونها دوربین مدار بسته هم دارن برای کنترل بیشتر.
این فرد جاش مشخص بوده و نگهباناشم مشخص بودن. کسی بدون اجازه اونا نمیتونسته وارد یا خارج بشه.
متاسفانه فیل............. اگه مایل باشید یه سرچی بکنید وبلاگ فرشاد امیر ابراهیمی بعد با *****شکن بازش کنیدلطفا لینک ش رو بگذارید.
با تشکر.
خب اقای نخودیان هم قضیه مجوز رو نشنیده بود و اصرار میکرد بحثی از حکم و مجوز و .... نبود و دیدید که بود اصلا قرار نیست کسی 100 % بشه و بقیه صفر درصداولا فارس، عین مکالمه رو ننوشته بود، بلکه اونجایی که به نظرش مهم بود رو تایپ کرده بود
دوما وقتی من با گوش خودم این جملات رو شنیده بودم شما قبول نکردید، آقای نخودیان هم گفتند که شنیدن باز شما قبول نکردید، اومدم واسه شما متن پیاده شده رو پیدا کردم باز هم قبول نمیکنید ، فکر نمیکنید دارید لجبازی میکنید؟
سوما من قبلا هم به شما گفتم که من نه جای آقای امیری بودم که این چیزاها رو بدونم، نه میتونم به جای ایشون صحبت کنم و یا تفسیر به رای کنم. من عین متن مصاحبه رو واسه شما گذاشتم، همونقدر میدونم که اینجا نوشته...
پیروز و سربلند باشید. یا علی.
دوست عزیز شما گویا این عادتتون اولش تقاضای سند می کنید، بعد که سند واستون میارن میگید نه نمیشه به این اعتماد کرد!!!!!!!شما که پیاده نکردید واحد خبر پیاده کرده اونها هم هر طور بخوان میتونن دست ببرن توش همونطور که فارس با ادعای متن کامل این تیکه رو جا انداخته بود
حالا که در اینباره ابهامی براتون باقی نموند در باره اون یکی مورد بگید که چطور یه ادم زندانی و بازداشتی و اسیر و ... انتظار داره برای دستگیریش یا ورود به خونه اش (یا همون بازداشتگاه) و یا انتقالش از اینور به اونور مجوز نشونش بدن؟؟؟
اون لینک قبلی اشتباه بود اگه تونستید ببینید:لطفا لینک ش رو بگذارید.
با تشکر.
اصرار میکردم؟ میشه بیارید پستی که توش اصرار کردم رو؟؟؟خب اقای نخودیان هم قضیه مجوز رو نشنیده بود و اصرار میکرد بحثی از حکم و مجوز و .... نبود و دیدید که بود اصلا قرار نیست کسی 100 % بشه و بقیه صفر درصد
بلی ...دوست عزیز شما گویا این عادتتون اولش تقاضای سند می کنید، بعد که سند واستون میارن میگید نه نمیشه به این اعتماد کرد!!!!!!!
متاسفم واسه این برخوردتون! توی اون تاپیک هم گفتم بهتون...
جفتش که *****ه که....اون لینک قبلی اشتباه بود اگه تونستید ببینید:
http://tribun-e-azad.blogspot.com/2010/07/blog-post_19.html