دیگه قسمتم همینه
بخیال
من که کناراومدم باهاش
قسمت رو ول کن خودتو دریاب...
خوشبختی به رسیدن به اون رهگذر نیست!!!
به اون هوای صبحگاهی لطیفی بود که ذره ذره ی سلولای بدنت حسش کردن و تو فقط در فکر رسیدن به اون عابر بودی!!!!!
تموم تنت داشت فدای افکارت میشد!در صورتی که میتونستی که به صدای صبر کن صبر کن سلولات گوش بدی و تو اون هوای خوب لذت بردنتو با سلولات تقسیم کنی!!!!!!!!